الگو در رفتارهای مدیریتی
مسعود خوانساری
رئیس اتاق تهران
امروز چرا اقتصاد ایران با مشکلات جدی مواجه شده است؟ چرا فرآیند توسعه کشور به عقب افتاده و به زبان سادهتر چرا اقتصاد کشور در تنگنای رکود قرار گرفته است؟ در نگاه اول میتوان دلایلی را لیست کرد که در صدر آن بحرانهای ساختاری اقتصاد ایران قرار دارند. با دیدی کمی عمیقتر، موضوع دیدگاه حاکم بر اقتصاد ایران که برآمده از تفکر چپ یا اقتصاد دولتمحور است، مطرح میشود و همین طور میتوان دلایل دیگر و متنوعتری را در پاسخ به این سوال بیان کرد.
مسعود خوانساری
رئیس اتاق تهران
امروز چرا اقتصاد ایران با مشکلات جدی مواجه شده است؟ چرا فرآیند توسعه کشور به عقب افتاده و به زبان سادهتر چرا اقتصاد کشور در تنگنای رکود قرار گرفته است؟ در نگاه اول میتوان دلایلی را لیست کرد که در صدر آن بحرانهای ساختاری اقتصاد ایران قرار دارند. با دیدی کمی عمیقتر، موضوع دیدگاه حاکم بر اقتصاد ایران که برآمده از تفکر چپ یا اقتصاد دولتمحور است، مطرح میشود و همین طور میتوان دلایل دیگر و متنوعتری را در پاسخ به این سوال بیان کرد. ولی با دقت نظر بیشتر و عبور از لایههای اولیه میتوان به سه شاخص خاص و بسیار موثر در تفسیر وضعیت امروز کشور اشاره کرد:
یکم: عدم استفاده از تجربیات دنیا: هرچند در این مورد شعارهای زیادی داده میشود، ولی هیچگاه بهصورت اجرایی و دقیق تجربیات دنیا را پیش روی خودمان قرار ندادهایم تا از آنها کمال استفاده را ببریم و به این ترتیب آنچه در دنیا گذشته تنها به تابلویی خوشرنگ و بیاستفاده برای ما تبدیل شده است.
دوم: عدم استفاده از تجربیات گذشته اقتصاد ایران: حتی در داخل هم سعی نشده تجربیات گذشته و راههای آزمودهشده را مرور کنیم و از آنها درس بگیریم و اینچنین است که گاهی شکستها را تکرار میکنیم و آزمودهها را مکرر میآزماییم.
سوم: تصمیمگیریهای منطقی و قاطع: قاطعیت حلقه گمشده امروز اقتصاد ایران است. رفتارها در گذشته کمتر و امروز بیشتر به سمتی متمایل شده تا از تصمیمگیریهای قاطع و جدی پرهیز شود. به این ترتیب آنچه در نظام مدیریتی کشور باقی مانده، شعارهای بدون عمل و ایدههای روی زمین مانده است که با تصمیمگیری قاطع به فعل تبدیل نمیشود. امروز که آیتالله هاشمی، این ذخیره موثر و کارآمد نظام مدیریتی کشور از میان ما رفته، نیاز است تا بار دیگر برخی ویژگیهای ایشان مرور شود. اتفاقا در این رفتارشناسی است که میتوان بروز سه ویژگیای را که به آنها اشاره شد در عملکرد آقای هاشمی بهوضوح دید. بهغیر از این، مشخصات دیگری نیز در ایشان نمود داشت که در نهایت «هاشمی را هاشمی کرد» و حداقل، اقتصاد ایران را در دوران مدیریت ایشان رو به پیشرفت برد.
اما چند شاخص مهم رفتاری آقای هاشمی چنین است:
یک: همانطور که اشاره شد، شناخت دنیا به مدیران وسعت نظر میدهد و اتفاقا این وسعت نگاه و دید به سبب دنیادیدگی، اطلاع از پیشرفتهای دیگر کشورهای جهان و روشهای دستیابی به آنها در آقای هاشمی بارز و آشکار بود.
دو: آقای هاشمی بیاعتنا به تجربیات قبلی کشور نبود. ایشان از تجربیات گذشته بدون توجه به خطکشیهای بیجهت سیاسی، نهایت استفاده را میبرد. بروز آن را نیز میتوان در توجه و علاقه ایشان به امیرکبیر دید. آقای هاشمی زندگی امیرکبیر را مرور کرد، در مورد او کتاب نوشت و از همه مهمتر اینکه آموختههایش از زندگی و زمانه امیرکبیر را به مقام اجرا درآورد. این نکته را نباید از ذهن دور داشت که آیتالله در روزهایی سکان اداره قوه مجریه را به دست گرفت که تمام زیرساختهای اساسی کشور مانند برق، آب، جاده و راه، کارخانهها و... از بین رفتهبود. مدیری در قامت امیرکبیر هم جسارت، هم بلندنظری و هم میهندوستی داشت تا پا به عرصه سخت اجرا بگذارد. ایشان با وجود تمام نامهربانیها در عرصه باقی ماند و طی 8 سال کشوری جنگزده را به ایرانی در مسیر توسعه تبدیل کرد. آقای هاشمی سعی کرد تا زیرساختهای کشور را بازسازی کند و کارخانهها را دوباره برای ایجاد اشتغال بیشتر به کار بیندازد و در این مسیر اتفاقاتی مانند تورم 40 درصدی هم رخ داد که البته تلاشهای گستردهای برای مهار سریع آن صورت گرفت. امروز همه میدانیم که آن تورم 40 درصدی از یادها رفته ولی ثمرات اقداماتی که در دوران سازندگی صورت گرفت مانند ساخت سدها، کارخانهها و جادهها هنوز برای اقتصاد و جامعه ایران باقی مانده است.
سه: یک ویژگی بارز دیگر آقای هاشمی، توجه به نظر کارشناسی بود. ایشان در جلسات با دقت به گزارشهای کارشناسی گوش میداد و با طرح سوالات مکرر سعی میکرد تا ابعاد مختلف موضوع را برای خودشان و ارائهدهندگان گزارش مشخص کند. یک مورد خاص از رفتار برآمده از منطق کارشناسی ایشان که من نیز در جریان کامل آن قرار داشتم، موضوع خرید خودروهای جدید برای نیروی انتظامی بود. پس از شکلگیری نیروی انتظامی (بعد از ادغام چند نیروی دیگر) یک بحث جدی تامین خودروهای مورد نیاز این نیرو بود. آن زمان دو ایده وجود داشت؛ یک نظر این بود که از خودروی رنو 21 مونتاژ داخل استفاده کنیم یا اینکه خودروی تویوتا را وارد کنیم. نظر کارشناسی ما در وزارت کشور این بود که باید نمونهای از خودروهای تویوتا خریداری شود؛ ولی وزارت صنایع موافق این نوع خرید نبود. بررسیهای کارشناسی ما نشان میداد که خرید هر دستگاه تویوتا منفعت اقتصادی قابل توجهی نسبت به پیشنهادی که وزارت صنایع داشت، برای کشور به همراه میآورد. طبق محاسبات، در صورتی که قصد استفاده از خودروی رنو 21 را داشتیم، عملا 2 هزار دلار برای هر خودرو کمتر در جیب خارجیها میگذاشتیم.
از طرف دیگر مشخصات خودروی تویوتا با رنو 21 اصلا قابل قیاس نبود. در نهایت کار به ارائه گزارش در حضور آقای هاشمی در دولت رسید. ایشان بعد از شنیدن نظرات وزارت صنایع و گزارش کارشناسی وزارت کشور بدون فوت وقت از حاضران در جلسه خواستند که رایگیری کنند و اتفاقا خودشان هم اولین نفری بودند که دستشان را در موافقت با عمل به اقدام کارشناسی وزارت کشور بلند کردند. بعد از ایشان سایر اعضا هم رای موافق دادند و با همین یک اقدام و صرف کمتر از نیم ساعت زمان و مطالعه یک اقدام کارشناسی، عملی به نفع کشور صورت گرفت. این رفتار آیتالله، نمادی از احترام به نگاه منطقی و کارشناسی بود. نگاهی که کمتر میتوان آن را در میان برخی مدیران دید.
چهار: نکته دیگری که میتوان از آن بهعنوان الگوی رفتاری آقای هاشمی یاد کرد، موضوع قاطعیت ایشان است. همین امروز هم نیاز بزرگ مدیران ما دوری از محافظهکاری و تصمیمگیری درست و دقیق است. برای نمونه یک نماد روشن در مورد قاطعیت و عمل به اقدامات برنامهریزیشده در مورد ایشان مربوط به زلزله رودبار است. بنده به همراه وزیر کشور پس از زلزله رودبار در منطقه حاضر بودیم. پس از سه روز که از زلزله گذشته بود، وضعیت منطقه بههمریخته بود و نیاز به تصمیمگیری آقای هاشمی بود. ایشان با توجه به تجربیاتی که در زمان جنگ کسب کرده بودند و همچنین تسلطی که به نیروهای مسلح داشتند، شخصا برای مدیریت امور به رودبار آمدند و در ستاد بحران حضور یافتند. ظرف مدت چند ساعت بحث، برنامهای تهیه شد و آقای هاشمی شخصا دستور اجرای آن را صادر کردند و با قاطعیت هم موضوع را دنبال میکردند تا برنامه تهیهشده ازسوی تمام بخشها اجرایی شود. همین حضور بهموقع موجب شد موضوع ساماندهی وضعیت منطقه پس از زلزله رودبار به بهترین شکل انجام شود.
پنج: آقای هاشمی روحیه عافیتطلبی نداشت. ایشان وقتی به نتیجه میرسید، نگران نبود که در پس انجام یک کاری، ممکن است چهرهشان مخدوش شود. به همین دلیل هر زمان احساس میکرد کاری به صلاح کشور و مردم است، بدون معطلی آن را انجام میداد.
شش: پذیرش ایدههای نو و خلاقانه یکی از ویژگیهای مدیران موثر است. آقای هاشمی دقیقا این خصوصیت را داشت و هم پذیرای ایدههای نو بود و هم از آنها حمایت میکرد. از ماجرای سال 1371 و قضیه صدور گذرنامه میتوان بهعنوان یک مثال یادکرد. ما در وزارت کشور، پیگیر طرحی برای کاهش زمان صدور گذرنامه بودیم و آقای هاشمی در جریان موضوع قرار گرفته بود و بهسرعت خواست تا طرح بحث شود. بعد از اینکه توضیحات ارائه شد، آقای هاشمی سریعا دستور داد که طرح صدور فوری گذرنامه و اصلاح رویهها انجام شود. بعد از آن هم مدام از طریق تماس تلفنی و گفتوگوهای دیگر پیگیر بود که این ایده اجرایی شود. خوشبختانه با حمایتهای ایشان طرح اصلاح رویه صدور گذرنامه انجام شد و مردم از گرفتاری بسیار زیاد و بوروکراسی زائد خلاص شدند. بهطوری که زمان صدور گذرنامه از بیش از 4 ماه به یک روز کاهش پیدا کرد. رفاه و آسایش مردم برای آقای هاشمی مساله بود و به همین دلیل سعی میکرد به هر ترتیبی این آسایش را فراهم کنند.
ایشان همیشه و در همه حال، پشتیبان بخش خصوصی کشور بود. همه مدیران بخش خصوصی میتوانند شهادت دهند که آقای هاشمی چطور در مقاطع حساس به درددلها و خواستههای صاحبان کسبوکار دقت میکرد. در حال حاضر هم بخش مهمی از زیرساختهایی که در کشور وجود دارد، مرهون تلاشهای ایشان است. اما امروز همزمان با گرامیداشت یاد و نام آقای هاشمی باید به فکر الگوسازی از میراث ایشان بود. رفتارهای وی یک کلاس مدیریتی برای تمام جوانان کشور است. بهخصوص در این مقطع زمانی که کشور از نبود همان خصوصیتها یعنی قاطعیت، برخورد با موانع ساختاری، همراهی با نظرات کارشناسی و دفاع تمامقد از بخش خصوصی، آسیب میبیند. آقای هاشمی امروز به تاریخ راه یافته است، ولی بخش خصوصی و مدیران کشور باید بتوانند دنبالهرو ایشان در رفتارهای مدیریتی باشند. قطعا اقتصاد و جامعه ایران چنین رشد خواهد کرد. هاشمی را همین ویژگیها به هاشمی تبدیل کرد و به تاریخ سپرد.
ارسال نظر