عقلانیت بهجای رمانتیسم
دکتر امیرحسین خالقی
دانشآموخته سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
اسلاوی ژیژک فیلسوف نامدار اسلوونیایی از یک پرسش اخلاقی میگوید و از مرد جوانی یاد میکند که در فرانسه سالهای جنگ جهانی دوم بر سر دوراهی قرار گرفته بود که آیا باید به مادر تنها و بیمارش کمک میکرد یا وارد جنبش مقاومت میشد و با نازیهای اشغالگر میجنگید. او برای این پرسش یک راه حل سوم داشت که به قول خودش راهی شرم آور است. پیشنهادش به مرد جوان این بود که به مادرش بگوید به جنبش مقاومت میپیوندد و به دوستانش در جنبش بگوید که میخواهد از مادرش مراقبت کند، ولی در واقع به کنجی جدا و دور از دیگران بخزد و مشغول مطالعه شود و بیاموزد و بیاموزد و بیاموزد! منظور مرد فیلسوف این بود که در بسیاری از موارد با وجود دشواری باید از وسوسه «کاری کردن» پرهیز کرد، از موضوع فاصله گرفت و بیشتر اندیشید.
دکتر امیرحسین خالقی
دانشآموخته سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
اسلاوی ژیژک فیلسوف نامدار اسلوونیایی از یک پرسش اخلاقی میگوید و از مرد جوانی یاد میکند که در فرانسه سالهای جنگ جهانی دوم بر سر دوراهی قرار گرفته بود که آیا باید به مادر تنها و بیمارش کمک میکرد یا وارد جنبش مقاومت میشد و با نازیهای اشغالگر میجنگید. او برای این پرسش یک راه حل سوم داشت که به قول خودش راهی شرم آور است. پیشنهادش به مرد جوان این بود که به مادرش بگوید به جنبش مقاومت میپیوندد و به دوستانش در جنبش بگوید که میخواهد از مادرش مراقبت کند، ولی در واقع به کنجی جدا و دور از دیگران بخزد و مشغول مطالعه شود و بیاموزد و بیاموزد و بیاموزد! منظور مرد فیلسوف این بود که در بسیاری از موارد با وجود دشواری باید از وسوسه «کاری کردن» پرهیز کرد، از موضوع فاصله گرفت و بیشتر اندیشید.
چندی پیش تصویرهایی اثرگذار از بیخانمانهایی در حوالی تهران منتشر شد که به دلیل نداشتن سرپناه شبها را در گور میگذراندند. برای توصیف این پدیده حتی واژه «گورخوابی» هم ساخته شد و واکنشهای بسیاری را بین شهروندان برانگیخت. در چنین اوضاعی شاید بسیاری انتظار دارند کاری انجام شود تا بیخانمانها دستکم سرپناهی داشته باشند. قضیه منحصر به کشور ما هم نیست، در بسیاری از کشورهای دیگر هم هر از چندی موضوع بیخانمانها بحث برانگیز میشود. برای مثال در سال 2012 در فیلادلفیا قانونی که خوراک دادن بیخانمانها را در فضاهای عمومی منع میکرد اعتراضها را برانگیخت، در یک نمونه غریب دیگر، در سانفرانسیسکو برای جلوگیری از خوابیدن بیخانمانها در همسایگی یک مجموعه بزرگ تجاری چندمنظوره، از ساعت 11 شب تا 7 صبح در فضای بیرونی صداهای بلند ناهنجاری مانند ارهبرقی و موتورسیکلت و مانند آن پخش میشد. در لندن هم نصب میخها و میلههای نوک تیز در زیر پلها و برخی فضاهای عمومی واکنشهای زیادی در پی داشت، هدف شهرداری از این طرح بیش از همه جلوگیری از بیتوته کردن بیخانمانها، حفظ امنیت و «زیبا کردن چهره شهر» بود.
با این حال اجازه دهید در برابر این وسوسه قضاوت درباره درستی یا نادرستی چنین اقداماتی مقاومت کنیم و برخی آمارهای کشورمان را ببینیم. آمار دقیقی درباره بیخانمانهای ایران دیده نمیشود، ولی مقامات دولتی گفتهاند که نزدیک به 15 هزار نفر بیخانمان در تهران و حومه آن وجود دارند که بخشی از آنها در گرمخانه ها، مددسراها و مراکز دولتی یا غیردولتی شب را تا صبح میگذرانند. بسیاری از این افراد دچار آسیبهای دیگری نظیر اعتیاد هم هستند که این کار را دشوارتر هم میکند و البته زنان معتاد بیخانمان از بقیه آسیبپذیرترند. نباید از یاد برد که بسیاری هرچند سرپناهی برای خوابیدن دارند، ولی زندگی مشقت بارشان کم از بیخانمانی ندارد؛ بعید است بتوان وضعیت بانویی فقیر و بیسواد با شوهر بیمار از کار افتاده و چند فرزند قد و نیم قد را مناسب توصیف کرد، حتی اگر فرض کنیم سقفی هم بالای سرشان باشد. با این حال اگر بخواهیم از شاخص فقر مطلق (درآمد روزانه کمتر از 2 دلار) برای برآوردی کلی از وضعیت استفاده کنیم، آمار بانک جهانی تا اندازهای امیدبخش است؛ اندازه فقر مطلق از 3 درصد کل جمعیت کشور در سال 2009 به یک درصد در سال 2013 رسیده است. از آمار و ارقام که بگذریم پرسش اینجاست چه باید کرد.
نخست آن است که این واقعیت تلخ را به رسمیت بشناسیم که گریزی از چنین ناهنجاریها و آسیبهایی نیست، در جهانی که ویژگی اصلیاش کمبود است، همواره کسانی محروم تر از دیگران میمانند. گرفتار شدن در تله فقر، بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی، مهاجرت و بسیاری عوامل دیگر میتواند به تیره روزی عدهای بینجامد و باید برای بهبود تلاش کرد، ولی شوخی است که جهانی بدون فقر و نابرابری را تصور کنیم. تجربه تاریخی هواداران پرشور برابری هم البته چندان رضایت بخش نیست و بیش از توزیع ثروت به توزیع فقر برای همه انجامیده است. وعدههای آرمانی «برابری برای همه» را باید ترفند شیادانی دید که به دنبال قدرت هستند و فریبکاری میکنند. دوم، آنکه بپذیریم از دولتها در کاهش فقر و رسیدگی به مساله بیخانمانها کاری برنمیآید و نباید انتظار غیرواقعی از آنها داشت. در کشور ما بنا بر گفتهها نزدیک به 10 نهاد و سازمان دولتی (شهرداری، کمیته امداد، بهزیستی و مانند آن) برای مبارزه با آسیبهای اجتماعی فعالیت میکنند، شاید چند سازمان دیگر هم به آنها افزوده شود، ولی بعید است ناکارآمدی دولت چاره شود. اجازه بدهید قضیه را از دید یک منتقد رادیکال دولت گرایی، مورای روثبارد، ببینیم: بالا گرفتن خواست «مردم» دولت را وا میدارد تا برای بهبود وضعیت برخی اقشار آسیبپذیر (در این مورد بیخانمانها) چاره اندیشی کند. در ظاهر قضیه مشکلی وجود ندارد و همه چیز انسان دوستانه و اخلاقی به نظر میرسد. اما بیخانمانها تنها گروه آسیبپذیر نیستند، میتوان فهرستی دراز از چنین گروههایی (معتادان، کارگران جنسی، کودکان کار، از کار افتادهها و...) تهیه کرد که هر کدام در دورههایی تیتر خبرها میشوند و «افکار عمومی» را برمیانگیزند.
اما، و امایی مهم، ویژگی مشترک همه این «وظایف دولت» برای رسیدگی به گروههای آسیبپذیر چیزی جز صرف هزینه و پول نیست، به این معنا که آن اقدامات «اخلاقی» را نمیتوان رایگان انجام داد و باید بخشی از ثروت عمومی را برای بهبود وضع ضعفا مصرف کرد. ساخت سرپناه، جمع آوری و اسکان افراد بیخانمان، تهیه خوراک و مراقبت از آنها، همه و همه به معنای هزینه است و دولت باید آن را از ثروت عمومی و مالیات شهروندان تامین کند. اگر این منابع مالی فراهم باشد، مراحل بعدی ساده است، پولی به کارکنان دولت یا پیمانکاران «خصوصی» پرداخت میشود تا خدمات لازم را فراهم کنند. اما در این میان یک تردید موجه وجود دارد؛ میدانیم در تصمیمگیریهای هر دولتی ملاحظات سیاسی بسیار پررنگ است، پس از کجا اطمینان داشته باشیم تخصیص منابع بر اساس معیارها و منطق درست و هزینه فایده اقتصادی انجام گرفته است و کارآیی لازم وجود دارد؟ حتی اگر فرض کنیم جامعهای ثروت لازم برای سامان دادن به همه آسیبپذیران را داراست، باز میتوان پرسید آیا این هدایت ثروت عمومی به جیب بعضی گروههای ذینفع نورچشمی نزدیک به اهالی سیاست نیست؟ کسانی در این میان بیش از آن گروههای آسیبپذیر بهرهمند نمیشوند؟ این کارهای دولتیها و اهالی سیاست نوعی توزیع رانت زیر نقاب انسان دوستی نیست؟
از سوی دیگر حتی با پذیرش ارزش انساندوستی و کمک به همنوع باز هم میتوان پرسید: اگر دولتها پولی را که کسانی با زحمت به دست آوردهاند، دو دستی به دیگری تقدیم کنند، انگیزه کار کردن در هر دو طرف دهنده و گیرنده کم نمیشود؟ این کمک کردن چه اندازه باید باشد؟ سرپناه و خوراک و لباس که از قرار ضروری هستند، این فهرست چیزهایی که باید فراهم کرد چقدر باشد که «کرامت انسانی» فقرا حفظ شده باشد؟ دولتها تا کی پولی را از یکی بگیرند و به دیگری بدهند؟ اگر این روال ادامه پیدا کند، آیا کسانی ترجیح نخواهند داد به جای کار کردن، مستمری بگیر دولتها باشند و با پول بقیه زندگانی کنند؟
پاسخ به پرسشهای بالا ساده نیست و دولتها تلاش میکنند با شفافیت بالاتر و پاسخگویی بیشتر از ابهامها کم کنند. آیا میتوان نتیجه گرفت که دولتها در مسالهای نظیر بیخانمانها نباید هیچ نقشی داشته باشند؟ به نظر میرسد هرچند بدون مداخله دولتها بسیاری از چالشهای بالا موضوعیت خود را از دست میدهند، در واقعیت نمیتوان دولتها را کنار گذاشت. برای روشن شدن موضوع بد نیست اشارهای به یک مورد مشخص داشته باشیم. در ایالات متحده آمریکا اداره بهداشت و خدمات انسانی (Department of Health and Human services) مسوولیت مستقیم رسیدگی به بیخانمانها را بر عهده دارد و حتی شورای فرابخشی فدرال (Interagency Council on homelessness) هم برای پایان دادن به مساله بیخانمانها تشکیل شده که هماهنگی با دیگر سازمانها در سطح فدرال، ایالتی و محلی بر عهده آن است. از سال 2010 یک برنامه استراتژیک با نام «درهای گشوده» (Opening Doors) هم برای حل این آسیب جدی تدوین و تاکنون چندبار بازنگری شده است، برنامهای که شاید بتوان آن را پاسخی به وضعیت ناگوار پس از بحران 2008 هم دانست.
بنا بر آمارهای سال 2014 نزدیک به 578 هزار نفر بیخانمان در ایالات متحده وجود دارند که 401 هزار نفر از آنها از سرپناهی برای خوابیدن برخوردارند. این آمار نسبت به گذشته نشاندهنده تعداد کاهش بیخانمانها بوده است. دو نکته جالب در برنامه «درهای گشوده» (4هدف کلان و 10هدف خرد) به چشم میخورد که درسهایی برای کشور ما نیز در آن هست؛ نخست، تاکید بر درگیر کردن بخش خصوصی و نهادهای مدنی غیردولتی است تا مشارکت تشکلهای مردمی بیشتری برای مبارزه با این پدیده جلب شود. دوم، اهمیتی است که به ارزیابی مناسب اثربخشی برنامه و گزارش مناسب و بدون ابهام آن به شهروندان داده شده است. برای حل مسائل انسانی رمانتیسیسم و نیت خوب کارساز نیست، بلکه باید با تدبیر و عقلانیت کار را چاره کرد.
ارسال نظر