از ساختارشکنها تا نئوفاشیستها
یان هنلی
منبع: گاردین
شکست حزب آزادی ملیگرایان با اختلاف اندک (تنها با اختلاف ۶/ ۰ درصد) به رهبری نوربرت هوفر در انتخابات ریاست جمهوری اتریش یکی از وقایع مهمی بوده که در مدت اخیر توجه همه را نسبت به افزایش محبوبیت احزاب راست افراطی در اروپا جلب کرد. با وجود این، بهرغم آنچه برخی از عناوین نشریات ادعا میکنند، بسیار سادهسازی است که بخواهیم بگوییم راست افراطی به شکل ناگهانی در تمام این قاره قد علم کرده است. در برخی کشورها، سهم راست افراطی از رای مردم در انتخابات ملی ثابت بوده یا حتی کاهش یافته است.
یان هنلی
منبع: گاردین
شکست حزب آزادی ملیگرایان با اختلاف اندک (تنها با اختلاف 6/ 0 درصد) به رهبری نوربرت هوفر در انتخابات ریاست جمهوری اتریش یکی از وقایع مهمی بوده که در مدت اخیر توجه همه را نسبت به افزایش محبوبیت احزاب راست افراطی در اروپا جلب کرد. با وجود این، بهرغم آنچه برخی از عناوین نشریات ادعا میکنند، بسیار سادهسازی است که بخواهیم بگوییم راست افراطی به شکل ناگهانی در تمام این قاره قد علم کرده است. در برخی کشورها، سهم راست افراطی از رای مردم در انتخابات ملی ثابت بوده یا حتی کاهش یافته است.
در برخی موارد دیگر، به ویژه در کشورهای جنوب اروپا که خاطرات فاشیسم و دیکتاتوری هنوز بسیار زنده هستند، ثابت شده که بیرغبتی برای روی آوردن به افراطگرایی جناح راست وجود دارد و این چپ افراطی است که پیشتاز در رقابتهای انتخاباتی ملی است. برخی از احزاب پوپولیست (عوامفریب) جناح راست نسبتا جدید و نوپا هستند، اما سایرین سالها زمان برای بازگشت داشتهاند. برای مثال، در فرانسه سهمی بزرگ اما ناپایدار از آرا را به خود اختصاص میدهند. دغدغه بسیاری از افراد نیز به همین ترتیب رشد کرده است: مهاجرت، یکپارچگی، مشاغل، اتحادیه اروپا، درآمد و در نهایت نخبگان سیاسی و تجاری. بحران یورو پس از بحران مهاجران در اروپا و حملات تروریستی پاریس و بروکسل نیز به افزایش این نگرانی دامن زدهاند.اما ریشههای ایدئولوژیک آنها بسیار متفاوت هستند: از ساختارشکنها تا نئوفاشیستها، ملیگرایان تا مخالفان ریاضت اقتصادی، اقتدارگرایان تا پوپولیستها، لیبرتارینها تا فوق محافظهکاران کاتولیک.
حزب ایافدی آلمان (آلترناتیو برای آلمان) شباهتی به حزب فیدسز مجارستان ندارد. حزب خلق دانمارک و فنلاند از جبهه ملی فرانسه نفرت دارند و حزب پیویوی هلند نیز با حزب قانون و عدالت لهستان و حزب آزادی اتریش مشابهتی ندارد. اگر تمام این احزاب را در دستهبندی یکسانی قرار دهیم، گمراهکننده خواهد بود. به هر صورت، آنچه به شکل انکارناپذیری در حال روی دادن است، اینکه احزاب جریان اصلی سنتی در قاره اروپا در تهدید عقبنشینی کامل قرار گرفتهاند. در سراسر اروپا، سوسیال دموکراتهای چپمیانه و دموکرات مسیحیهای راستمیانه که در مدت 60 سال اخیر بر سیاست ملی غلبه داشتند، اکنون در حال از دست دادن قدرت هستند. به دنبال فروپاشی و کاهش حمایت از دو حزب میانهرو در ماه دسامبر گذشته، اسپانیا نتوانست دولت تشکیل بدهد و مجبور به برگزاری انتخابات جدیدی شد. سه حزب جریان اصلی در هلند، اکنون 40 درصد آرای انتخابات سال آینده را در اختیار دارند که به سختی آن چیزی است که هر یک از آنها پیشتر تصور میکرد.
حتی در آلمان، به نظر میرسد احتمال بالایی وجود داشته باشد که حمایت از احزاب لیبرالها و سبزها و بیش از همه حزب پوپولیست و ضد مهاجرت آلترناتیو برای آلمان، بتواند به زودی دورهای از ثبات سیاسی دو حزبی را که از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون برقرار بوده است به پایان برساند. آنچه در سراسر اروپا در حال قدرت گرفتن است ممکن است راست افراطی نباشد، بلکه نااطمینانی یا حتی رد وضعیت سیاسی اروپا باشد: در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری اتریش، احزاب راست و چپ میانه تنها به 10 درصد از آرا دست یافتند. در ادامه به بررسی وضعیت سیاسی اروپا در کشورهای مختلف این قاره میپردازیم. پیروزی این احزاب در انتخابات ملی مسیرکشورهای در حال جهانی شدن را مختل کرده و توجه به مسائل ملی آنان را شدت میبخشد. حزب آزادی اتریش، با وجود معتدل شدن، گاهی ادبیات نژادپرستانه و ضد مهاجرتی به کار میگیرد تا توجه را به مسائلی همچون رفاه اجتماعی و قدرت خرید جلب کند. سهم این حزب که به اتحادیه اروپا شک دارد، در سالهای اخیر نزدیک به دو برابر شده است اما هنوز پایینتر از 27 درصدی که در سال 1999 به آن دست یافت، قرار دارد. اگرچه این حزب در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری با اختلاف بسیار کمی مغلوب شد اما با اعلام ابطال انتخابات از سوی دادگاه قانون اساسی اتریش و برگزاری مجدد دور دوم، سرنوشت این کشور در هالهای از ابهام است.
در ایتالیا حزب لگا نورد، در انتخابات ملی در سالهای 2006 تا 2013 حدودا نصف شد. این در حالی است که رهبر ضداستقرار، ضد فساد و ضد اتحادیه اروپای این حزب حدود 25 درصد رای ملی را در سال 2015 در دست داشته است.در انتخابات ملی فرانسه، حمایت از سیاستهای ضد مهاجرت و ضد اروپایی جبهه ملی به رهبری مارینلوپن از 11 درصد در سال 2002 به 4 درصد در سال 2007 رسید اما در سال 2012 با افزایش قابل توجه به 14 درصد رسید. در انتخابات اخیر اروپایی نیز 24 درصد و در انتخابات منطقهای 27 درصد آرا توسط جبهه ملی کسب شد. مارین لوپن امیدوار است بتواند به زودی سکان هدایت فرانسه را در دست گیرد. حمایت ملی از دموکراتهای سوئد که ملیگرا بوده و سیاستهای ضد مهاجرت را در ذهن میپرورند، از سال 2006 شدت گرفته و این حزب در انتخابات سال 2014 توانسته است 49 صندلی را از آن خود کرده و تعادل قدرت در پارلمان را ایجاد کند. بحران پناهندگان نیز این موضوع را تشدید کرده است. با وجود این، حمایت حزب فوق از طریق نظرسنجیهای انجام شده در ماه ژانویه کاهش یافته است.
حزب مردم دانمارک از سیاستهای ضد مهاجرت و بیشتر دانمارکی و کمتر سازگار با اتحادیه اروپا حمایت میکند. این حزب 37 کرسی در پارلمان این کشور داشته و دولت اقلیت لیبرال دارد که در مجموع موجب سختتر کردن وضعیت پناهندگان و اردوگاهها میشود. حمایت از این حزب در 5 سال اخیر از 14 درصد به 21 درصد در انتخابات عمومی سال گذشته رسیده است. حزب فینس در فنلاند با کسب رای از چپها و راستها تحت هدایت تیمو سوئینی قرار دارد و از رفاه دولتی و ازدواج همجنسگرایان حمایت کرده و شدیدا با مهاجرت مخالف است. حمایت از این حزب به شدت گسترش یافته و اکنون 38 کرسی در پارلمان فنلاند به آنان تعلق دارد. این حزب هرچند از نظر مالی چپگرا محسوب میشود اما دیدگاه محافظهکارانه اجتماعی و ملیگرایانه دارد. در اسپانیا، حزب چپ جدید ساختارشکن و ضد ریاضت اقتصادی پودموس که در طول اعتراضات مربوط به بحران مالی شکل گرفت و حزب راستگرا و ضدفساد شهروندان که در سال 2006 بهعنوان یک حزب منطقهای برای مقابله با جدا شدن ایالات کاتالان تشکیل شد، هر دو، نگاه ویژهای به صحنه سیاسی ملی در سال گذشته داشتهاند و در حال قدرت گرفتن هستند.
حزب آلترناتیو برای آلمان در سال 2013 توسط یک استاد دانشگاه اقتصاد برای مبارزه علیه اتحادیه اروپا و یکسانسازی مستمر اروپایی شکل گرفت. اخیرا نظرسنجیها نشان میدهد که این حزب 15 درصد آرا را دراختیار دارد و با اختلاف نیم درصد در تعقیب سوسیال دموکراتهای چپ میانه است. این حزب بهطور فزایندهای بر مخالفت با مهاجرت تمرکز کرده و اخیرا جنبشی با این عنوان که اسلام با قانون اساسی آلمان سازگار نیست، به راه انداخته است. در یونان به دلیل بحران اقتصادی این کشور، یک حزب نئونازی قدرت گرفته بهطوری که به سومین حزب قدرتمند در این کشور تبدیل شده است. اما حمایت انتخاباتی از جنبش سیریزا که ائتلافی از احزاب چپ رادیکال هستند و با سیاست ریاضت اقتصادی اتحادیه اروپا میانهای ندارند، بیش از سایر احزاب است.در لهستان نیز وضع مانند سایر نقاط اروپا است. حزب دست راستی قانون و عدالت در مقابل خواهان اخلاقیات محافظهکارانه کاتولیکی و مداخله دولتی بیشتر بوده و از سال 2005 به این سو رشد کرده است. تفسیر مجدد این حزب از دموکراسی تعارض شدیدی بین آن و اتحادیه اروپا و بسیاری از شهروندانش ایجاد کرده است.
حمایت از سومین حزب قدرتمند مجارستان نیز به رغم ایدئولوژی خاصی که برای خود دارد، از سال 2006 به بعد، رشد سریعی را تجربه کرده و از 2 درصد به 21 درصد رسیده است. این حزب، حزب محافظهکار حاکم را به اعمال سیاستهای سختگیرانهای واداشته است که از این جمله میتوان به ایجاد حصار در سال گذشته برای ممانعت از ورود پناهندگان اشاره کرد. در بلژیک نیز راست افراطی، ملیگرایان و پوپولیستها از سال 2007 به این سو از 12 درصد آرا به 4 درصد رسیده بودند. با وجود این نظرسنجیهای اخیر گویای این است که آنان تحت رهبری جدیدی به میدان برگشتهاند و ممکن است به جایگاه قبلی خود دست پیدا کنند. سهم آرای حزب مخالف اتحادیه اروپا و ضد اسلامگرای هلند به رهبری گیرت ویلدرز (PVV) در انتخابات سال 2010 افزایش یافت اما دو سال بعد دچار افت شد. نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد که ممکن است در انتخابات امسال این حزب با 25 درصد آرا اکثریت را به خود اختصاص دهد.
ارسال نظر