تناسب مدارک با فضای بازار

محمد احمدی
مشاور و مدرس سرمایه‌گذاری

بنجامین فرانکلین در یکی از جملات معروف خود می‌گوید: «سرمایه‌گذاری در دانش، بهترین سود (بهره) را به همراه دارد». سخنی زیبا که به احتمال زیاد جذابیت چندانی بین مردمان این سرزمین ندارد. سال‌هاست که ما ارزش تحصیلات را در مدرک خلاصه کرده و جایگاه آن مدرک را نیز بر سرکوزه می‌دانیم. دلایل مختلفی را می‌توان برای چنین دیدگاهی بیان کرد که بی‌شک یکی از آنها تاثیرات کم و ناملموس تحصیل و کسب مدرک بر کارآیی حرفه‌ای اشخاص است. افراد به تجربه دریافته‌اند که داشتن یک مدرک تحصیلی لزوما به بهبود کارآیی و بهره‌وری وی منجر نمی‌شود. این دید در کشورهای توسعه‌یافته بسیار متفاوت است و شما مدارکی را مشاهده می‌کنید که از اعتبار حرفه‌ای بالایی بین فعالان صنعت برخوردار است. اما آیا می‌توان دلایلی برای اعتبار مدرک داشت؟

مشکلات و معضلات مدارک بورسی ایران را می‌توان در دو سطح کلان و خرد بررسی کرد. در سطح کلان، یکی از مهمترین ویژگی‌های تعیین‌کننده اعتبار یک مدرک، میزان مرتبط بودن آموزه‌های آن مدرک با مسائل مهم آن صنعت است. متاسفانه وقتی شما به آزمون‌های بورس و محتوای آن نگاه می‌کنید، چنین ارتباطی را کمتر می‌بینید. به‌عنوان مثال حجم وسیعی از مطالب مالی که در آزمون تحلیلگری مورد سنجش قرار می‌گیرد، تناسب چندانی با میزان و نوع تحلیل‌های رایج در کشور ندارد. این فاصله چنان زیاد است که بسیاری از آزمون‌دهندگان، یادگیری کل محتوا را کنار گذاشته و تلاش می‌کنند از طریق حل نمونه سوال‌های موجود از سال‌های قبل، این آزمون را پشت سر گذارند. نکته دیگر اینکه هنگامی یک مدرک می‌تواند داعیه اعتبار داشته باشد که افراد دارای آن مدرک در دید فعالان صنعت، اعتبار و جایگاه خاصی داشته باشند. یعنی صرف داشتن آن مدرک نوید بخش عملکرد بهتر و دانش بیشتر باشد. چنین دیدگاهی در بازار ما وجود ندارد و افراد صرفا به خاطر اجبار قوانین سازمان، در پی استخدام اشخاص دارای این مدرک هستند.

مطالب آموخته شده در این مدارک نیز تناسب چندانی با بازار ایران ندارد. البته این مشکلی نیست که خاص مدارک بورسی باشد، بلکه در کل حوزه مالی، متاسفانه کارهای تالیفی و بومی شده بسیار کم هستند. عمده کتاب‌های موجود در بازار، ترجمه‌هایی نه چندان با کیفیت از کتاب‌های مرجع خارجی هستند و خواندن آنها کمک چندانی به شما در بازار ایران نمی‌کند. اما در سطح خرد نیز برگزاری آزمون با برخی مشکلات جدی مواجه است. به نظرم یکی از مهمترین این مشکلات، نحوه طراحی سوالات است. معمولاً برای طراح سوال کیفیت طراحی سوال چندان مهم نیست. طراحان سوال به تجربه در می‌یابند که طراحی سوالات حفظی بسیار راحت تر از طراحی سوالات مفهومی است. بنابراین سوالات به شدت به سمت و سوی بی‌ارزش شدن می‌رود. اینکه جریمه فلان تخطی از قوانین به چه میزان است یا چند روز کاری برای بهمان مساله زمان وجود دارد، مسائل پیش پا افتاده‌ای هستند که به راحتی می‌توان پاسخ آنها را در اینترنت یافت و حفظ کردن آن کمکی به بهبود سطح تحلیل افراد نمی‌کند. نکته دیگر عدم تجانس سوالات در یک آزمون و بین آزمون‌های مختلف در طول زمان است. به این معنا که در یک آزمون سوالات بسیار ساده‌ای وجود دارد که در کسری از دقیقه قابل حل هستند و در عوض سوالات مشکل یا طولانی‌ نیز وجود دارند که در مدت زمان استاندارد قابل حل نیستند.

اگر شما در آزمون‌های CFA شرکت کرده باشید می‌بینید که تمامی سوالات در زمان اختصاص یافته خود یعنی 5/ 1 دقیقه، قابل حل است. علاوه بر این، آزمون‌های ادواری مختلف نیز تجانس چندانی ندارند و سوالات در یک آزمون ممکن است کوچک‌ترین شباهتی با سوالات آزمون بعدی نداشته باشد و شرکت‌کننده را سردرگم کند که چگونه می‌توان در این آزمون قبول شد. به‌عنوان مثال بنده هنوز نمی‌توانم کتاب یا مجموعه‌ای از کتب را معرفی کنم که شرکت‌کننده در آزمون‌ مطمئن باشد مطالعه و درک آنها، قبولی در آزمون را در پی خواهد داشت. یکی از گام‌های مهمی که سازمان برای ارتقای سطح مدارک برداشت، نگاه به مدارک معتبر خارجی همچون CFA بود. این مساله بهبودهای زیادی در پی داشت. سطح و انسجام محتوای آزمون‌ها ارتقا یافتند و اعمال سلیقه‌های شخصی در آزمون‌ها کمتر شد. به نظرم گام بعدی سازمان می‌تواند مطالعه تطبیقی نه در زمینه محتوای آزمون و مطالب کتاب‌ها، بلکه در زمینه اعتبار بخشیدن به یک استاندارد حرفه‌ای و قبولاندن آن به جامعه به‌عنوان یک مدرک ارزشمند باشد. بدیهی است در این راه بومی‌سازی مطالب نیز کمک شایانی خواهد کرد.