در جست‌وجوی اعتماد - ۲۴ خرداد ۹۵

اکونومیست

چه چیز موجب ثروت ملل می‌شود؟ برخی منبع ثروت را منابع معدنی نظیر نفت یا زغال سنگ می‌دانند. جغرافیا نیز اهمیت دارد: کشورهایی که در مناطق معتدل قرار گرفته‌اند، در صورت برابری سایر شرایط ثروتمندتر از کشورهایی هستند که نزدیک به خط استوا قرار گرفته‌اند. نهادها نیز اهمیت دارند: حاکمیت قانون و (شاید) مردم‌ سالاری. علاوه بر این موارد، بیشتر اقتصاددانانی که از زمان آدام اسمیت به دست نامریی بازار اعتقاد داشته‌اند، اقدامات خودخواهانه انسانی را هدایت می‌کنند تا در جهت خدمت به کالاهای عمومی قرار گیرد.

آیا چیزی وجود دارد که در این فهرست از قلم افتاده باشد؟ در چند دهه گذشته، جامعه‌شناسان دست به انتشار یک مفهوم دیگر زده‌اند که عنوان سرمایه اجتماعی را برای آن در نظر گرفته‌اند. این مفهوم اکنون توسط اقتصاددانان مورد استفاده قرار می‌گیرد. به زبان ساده، هر چه مردم بیشتر به یکدیگر اعتماد داشته باشند، وضعیت جامعه آنان بهتر می‌شود. برای مثال ممکن است که آنها به‌صورت کارآتری با یکدیگر کار کنند. در تجارت، اعتماد می‌تواند نیاز به قراردادهای پیچیده را کمتر کرده و بنابراین صورت‌حساب‌های پرداخت شده به وکلا را کاهش دهد. ممکن است انتظار داشته باشیم که ایالات متحده آمریکا که اقتصاد موفقی دارد، از سرمایه اجتماعی خوبی نیز بهره‌مند باشد. اما حقیقت آن است که ممکن است این گونه باشد و ممکن است این چنین نباشد: یکی از تاثیر گذارترین مقالات در این زمینه، توسط رابرت پوتنام استاد دانشگاه هاروارد نوشته شده است که بر مبنای آن مردم ایالات متحده آمریکا در دهه ۱۹۹۰ میلادی نسبت به دهه ۱۹۵۰ خود، کمتر عضو گروه‌ها، انجمن‌ها یا باشگاه‌ها هستند. مجموعه‌ای از مقالات اقتصادی که در این مدت منتشر شده است نشان می‌دهد که چگونه اقتصاددانان در حال تحلیل سرمایه اجتماعی هستند. برخلاف آن، این ایده که اعتماد در جامعه می‌تواند تفاوتی بین ثروت و فقر ایجاد کند، به سادگی با فروض بنیادین نظریه اقتصادی ارتدوکس تناسب ندارد. به همین دلیل است که این حوزه از اقتصاد برای اقتصاددانان رفتاری جذابیت دارد.

در یک مقاله، ساموئل باولز و هربرت گینتیس چنین نگاهی داشتند. آنان استدلال می‌کنند که اگر سرمایه اجتماعی را به حساب بیاوریم، اقتصاددانان باید این ایده را که افراد ماشین‌های اقتصادی ساده و علاقه‌مند به خود هستند را کنار بگذارند. مردم وقت خود را به انواع چیزهای مختلفی تخصیص می‌دهند که ممکن است هزینه‌های آن بیش از منافع خصوصی آن باشد. این دو استدلال می‌کنند که انسان‌ها اجتماعی هستند. این امر می‌تواند به راحتی با فرض اینکه افراد از کمک به دیگران حتی با هزینه خودشان مطلوبیت کسب می‌کنند، توضیح داده شود، اما شاید دلایل پیچیده‌تری وجود داشته باشد. برخی دیگر از محققان از سرمایه اجتماعی به‌عنوان مهارت‌های اجتماعی یک فرد یاد کرده‌اند. این تعریف می‌تواند دامنه بسیار وسیعی داشته باشد و در نتیجه سرمایه‌گذاری در روابط فردی به دست آید. این دسته از محققان میزان سرمایه اجتماعی مردم را با تعداد سازمان‌هایی که به آنها تعلق دارند (مانند باشگاه‌ها، سازمان‌های خیریه، گروه‌های مذهبی و مواردی از این قبیل) اندازه می‌گیرند. از نظر برخی پژوهشگران، سرمایه اجتماعی ویژگی‌های مشابهی همانند سرمایه مالی یا انسانی دارد. تصمیم برای سرمایه‌گذاری در این حوزه نه‌تنها بر افراد بلکه برای دیگران نیز اثراتی به همراه دارد و اثرات سرریز شده آن می‌تواند مثبت باشند، اگر چه همیشه این امر مثبت نیست.در نهایت برخی کارشناسان نیز بر این باورند که شایددر مورد مفهوم سرمایه‌گذاری اجتماعی برای کمک به تبیین اینکه چرا کشورها ثروتمند می‌شوند، اغراق شده باشد. هر قدر که اقتصاددانان بیشتر وارد این حوزه می‌شوند، انتظار می‌رود بحث‌های بیشتری در این زمینه و اثرات آن بر اقتصاد صورت گیرد.