چرا چپ‌ها شکست خوردند؟

جارد ابوت

دانش‌آموخته دانشکده علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد

وضعیت چپ آمریکای لاتین وخیم به نظر می‌رسد، گرچه دولت‌های متکی به چپ‌ها در تعدادی از کشورها بحران‌های جدی سیاسی و اقتصادی را تجربه می‌کنند، اما اگر اصلاحات سیاسی و اقتصادی عمیقی را وضع می‌کردند، ممکن بود بتوانند از این مسیر بیرون بروند.از اواخر دهه ۱۹۹۰، تعدادی از دولت‌های چپگرا طی آنچه که به‌عنوان «چرخش(های) به چپ» قاره‌ای بیان می‌شود، در آمریکای لاتین به قدرت رسیدند. این چرخش در سال ۱۹۹۸ با انتخاب هوگو چاوز فریاس به‌عنوان رئیس‌جمهوری ونزوئلا شروع شد و با انتخابات رئیس‌جمهورهای چپگرا در شیلی (۲۰۰۰)، برزیل (۲۰۰۲)، آرژانتین (۲۰۰۴)، اروگوئه (۲۰۰۴)، بولیوی (۲۰۰۵)، شیلی (۲۰۰۵)، پاراگوئه (۲۰۰۶)، اکوادور (۲۰۰۶)، نیکاراگوئه (۲۰۰۶) و السالوادور (۲۰۰۹) ادامه پیدا کرد. با اینکه هر کشوری خط سیر خودش را دارد، می‌توان آنها را به‌عنوان یک بلوک از کشورهایی با دستاوردهای تاثیرگذار معرفی کنیم. در حوزه اقتصادی، آنها بیکاری، اندازه بخش غیر رسمی نیروی کار، فقر و نابرابری را کاهش دادند. تعدادی از این کشورها اغلب گام‌هایی به سمت تقویت حقوق فقرای شهری و تصویب قوانین اجاره زمین به نفع فقرا برداشتند. تعدادی از کشورها قوانینی را جهت تقویت حمایت از حقوق کارگران و ترویج توسعه همکاری‌های کارگری تصویب کرده‌اند.

در حوزه اجتماعی، این کشورها در برنامه‌های بازتوزیع، از افزایش مخارج روی آموزش، سلامت، تامین اجتماعی و مسکن گرفته تا توسعه سیستم‌های بازنشستگی و بیمه‌های بیکاری نقش داشته‌اند. آنها همچنین در به رسمیت شناختن فرهنگ‌های درونزا (بومی) پیشرفت‌هایی داشته‌اند. به‌عنوان مثال قوانین اساسی جدید بولیوی و اکوادور تفکر چند ملیتی را تقدیس می‌کند که این وضعیت قانونی دامنه‌ای از فرهنگ‌های بومی را به رسمیت می‌شناسد.امروز، بسیاری از کارهایی که این دولت‌ها انجام دادند و حتی کارهای مفید آنان، در سایه توقف رشد اقتصادی، تورم سرسام آور، افزایش بیکاری، فقر و نابرابری قرار گرفته است. بیشتر این‌ مسائل می‌تواند با رونق و رشد قیمت کالاها در میانه دهه ۲۰۰۰ و پاسخ کوتاه نگرانه این دولت‌ها توضیح داده شود. طی این دوره، قیمت بسیاری از کالاها، از دانه سویا و برنج گرفته تا نفت و گاز، به طور بی‌سابقه‌ای افزایش یافت. علاوه بر این پس از به دست آوردن چنین درآمدهای بادآورده‌ای و نیز افزایش فعالیت‌های گوناگون اقتصادی، بسیاری از دولت‌های تحت رهبری چپ‌ها به‌طور وسیعی مخارج‌شان را در برخی موارد افزایش دادند (برای مثال اغلب برای بسیاری از برنامه‌های اجتماعی مهم هزینه کردند.). هنگامی که قیمت‌ها به‌طور اجباری کاهش یافت (به‌عنوان مثال، قیمت نفت خام، از بیش از ۱۴۰ دلار در هر بشکه در سال ۲۰۱۰ به حدود ۳۰ دلار نیز رسید)، بودجه‌ها کاهش یافتند و دولت‌ها در مسیر پایداری اقتصادی بلندمدت خود دچار کسری شدند. این مساله به همراه برنامه‌های پولی برای رفع فقر و افزایش قابل توجه در ارزش دلار آمریکا، سطوح بالای بدهی و نرخ‌های بهره‌ای را ایجاد کردند که رشد اقتصادی را خفه کرد.

دیگر مساله جدی در این کشورها، مساله فساد است. شاید برجسته‌ترین نمونه اخیر آن برزیل باشد. در اوایل سال ۲۰۱۵، هیاهوی بزرگی پیرامون یک رسوایی به وجود آمد که مقامات رسمی بلند پایه (در میان سایرین) از کارکنان دیلما روسف و مقامات ارشد شرکت نفتی (پتروبراس PETROBRAS) که اکثریت مالکیتش متعلق به دولت است را در بر می‌گرفت؛ اگرچه خود روسف درگیر چنین اتهامی نشد. از آن پس، اعتراضات گسترده‌ای در سراسر کشور سازمان یافت. عواقب ناشی از این اعتراضات، همانند دیگر ادعاهای رسوایی، دولت دیلما روسف را تحت تاثیر قرار دادند و اکنون با اتهام‌هایی که به وی زده شده است، در آستانه از دست دادن قدرت قرار گرفته است. در مجموع چنین معضلاتی در کشورهای آمریکای لاتین موجب شده ‌است تا جناح چپ در این منطقه با از دست دادن کارزارهای انتخاباتی رو به رو شود و اقتصاد را می‌توان یکی از مهم‌ترین عوامل اثرگذار در این زمینه دانست.