افراط و تفریط در رشد
بهطور متوسط اقتصاد چین در ۳۰ سال گذشته سالانه ۱۰ درصد رشد داشته است و این رشد بالا بیش از ۵۰۰ میلیون نفر را از فقر مطلق خارج ساخته است. عوامل اصلی این رشد را میتوان در چند عامل خلاصه کرد: سرمایهگذاریهای گسترده، حجم بالای تولید کالا و خدمات و صادرات در بستر اقتصاد بازار آزاد بوده است. اما اکنون این کشور چگونه است و آیا این میزان رشد میتواند استمرار داشته باشد؟ پاسخ این است که خیر این کشور در دوران گذار قرار گرفته است و عواملی مانع این رشد بالا خواهند شد. چه عواملی موجب این دوران گذار شدهاند؟
۱- عدم دستیابی چین به رشدهای هدفگیری شده توسط دولتمردان این کشور: اگرچه ارقام رشد این کشور بالا بوده است اما در بسیاری از موارد این میزان رشد با استانداردهای هدفگیری شده فاصله زیادی داشته و بیش از حد بالا بوده است.
بهطور متوسط اقتصاد چین در 30 سال گذشته سالانه 10 درصد رشد داشته است و این رشد بالا بیش از 500 میلیون نفر را از فقر مطلق خارج ساخته است. عوامل اصلی این رشد را میتوان در چند عامل خلاصه کرد: سرمایهگذاریهای گسترده، حجم بالای تولید کالا و خدمات و صادرات در بستر اقتصاد بازار آزاد بوده است. اما اکنون این کشور چگونه است و آیا این میزان رشد میتواند استمرار داشته باشد؟ پاسخ این است که خیر این کشور در دوران گذار قرار گرفته است و عواملی مانع این رشد بالا خواهند شد. چه عواملی موجب این دوران گذار شدهاند؟
۱- عدم دستیابی چین به رشدهای هدفگیری شده توسط دولتمردان این کشور: اگرچه ارقام رشد این کشور بالا بوده است اما در بسیاری از موارد این میزان رشد با استانداردهای هدفگیری شده فاصله زیادی داشته و بیش از حد بالا بوده است. از جمله اهداف دولت چین یک رشد کم نوسان و مستمر با میزان کمتر بدهی، آلودگی و فساد بوده است. دولتمردان این کشور هرگز نتوانستند با کشیدن ترمز رشد آن را سالمتر و هموارتر کنند و از رو این کشور دچار افراط در رشد شد که هزینههایی در آینده به بار خواهد آورد.
۲- افزایش سهم خدمات: نیروی کار ارزان، کارخانههای تولیدی گسترده وضعیت چین را به یک معجزه رشد تبدیل کرده بود اما اکنون سهم خدمات به بیش از نصف تولید ناخالص داخلی این کشور رسیده است و این یعنی حرکت منابع از صنعت به خدمات. شاید جالب باشد که در سالهای اخیر بیشترین رشد در میان کلیه صنایع و خدمات این کشور مربوط به آرایشگاهها و مهد کودکها بوده است. همه شواهد نشان از این دارند که با گذشت زمان سهم صنعت کمتر و خدمات بیشتر شده است. این در حالی است که تا سال 2011 صنعت سهمی بیش از خدمات در اقتصاد چین داشته است.
۳- کاهش جذابیت بازار چین: اگرچه رهبران نظام کمونیستی چین به اجرای نظام اقتصاد آزاد تعهد دادهاند اما سرمایههای وارد شده به این کشور مسیری یکنواخت نداشته و رو به افول هستند. در سال 2015 بر اثر سقوط سهام این کشور، نزدیک به 5 تریلیون دلار سرمایه ضایع شد و یوآن ارزش خود را از دست داد.
۴- پیر شدن جمعیت چین: جمعیت چین هر روز شهریتر، غنیتر و همچنین پیرتر میشود. این فاکتورهای جمعیتی از پویایی اقتصاد چین خواهند کاست نظیر آنچه برای ژاپن اتفاق افتاد و مخارج مصرفی فراوان بازنشستگان توازن اقتصادی این کشور را بر هم خواهد زد.
۵- فرار سرمایهها از چین و تضعیف یوآن: سالها رشد اقتصادی بالا سرمایهگذاران بینالمللی را اغوا کرد که در چین سرمایهگذاری کنند. در حالی که افزایش صادرات مازاد ارزی زیادی برای این کشور ایجاد کرد و در نتیجه چین بزرگترین ذخیره ارز خارجی در جهان شد. بانک مرکزی چین اکنون با چالش بزرگ خروج سرمایه از این کشور مواجه است و در تلاش است تا با تضعیف یوآن بتواند اثرات این خروج سرمایه را خنثی کند.
نتیجهگیری: چین در دوران گذار با چالشهایی اساسی دست و پنجه نرم میکند. هر گونه سیاست اشتباه یا رکود عمیق میتواند این کشور را به تله کشورهای با درآمد متوسط فرو برد. اتفاقی که برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه، پس از دوران رشد سریع افتاده است. اما اگر رهبران چین بتوانند بر این شرایط فائق آیند چین تبدیل به بزرگترین اقتصاد جهان خواهد شد.
ارسال نظر