در گفتوگو با پروفسور کازوهیکو اوداکی بررسی شد
درس ژاپن برای مدیریت سرمایهها
گروه بازرگانی: ۲۳ تیرماه ۹۴، دورهای جدید را برای اقتصاد کشور رقم زد؛ دور از ذهن نیست اگر بگوییم انتظار بسیاری از فعالان اقتصادی ایرانی و خارجی به پایان رسید و آیندهای جدید پیش روی آنهاترسیم شد. دوره پساتوافق، دورهای است که کارشناسان معتقدند فرصتهای تازهای پیش روی ایران قرار خواهد گرفت. فرصتهایی که باید با مدیریت ویژه مورد استفاده قرار گیرد. ورود سرمایههای خارجی، آزاد شدن ارزهای بلوکه شده ایران و تغییراتی که در روند صادرات و واردات کشور بهوجود میآید، دغدغه بسیاری از فعالان اقتصادی در دوره پساتوافق است.
گروه بازرگانی: ۲۳ تیرماه ۹۴، دورهای جدید را برای اقتصاد کشور رقم زد؛ دور از ذهن نیست اگر بگوییم انتظار بسیاری از فعالان اقتصادی ایرانی و خارجی به پایان رسید و آیندهای جدید پیش روی آنهاترسیم شد. دوره پساتوافق، دورهای است که کارشناسان معتقدند فرصتهای تازهای پیش روی ایران قرار خواهد گرفت. فرصتهایی که باید با مدیریت ویژه مورد استفاده قرار گیرد. ورود سرمایههای خارجی، آزاد شدن ارزهای بلوکه شده ایران و تغییراتی که در روند صادرات و واردات کشور بهوجود میآید، دغدغه بسیاری از فعالان اقتصادی در دوره پساتوافق است.
از این رو به نظر میرسد استفاده از تجربههای موفق کشورهای توسعهیافته میتواند در چنین شرایطی مثمرثمر باشد. بررسی اقتصاد ژاپن بهعنوان یکی از کشورهایی که مسیر توسعه را طی کرده، در مصاحبه «دنیای اقتصاد» با پروفسور کازوهیکو اوداکی استاد دانشگاه نیهون ژاپن و عضو هیات علمی موسسه پژوهشی اقتصاد، تجارت و صنعت ژاپن نشان میدهد که کشورهایی که دیرتر به روند توسعه اقتصادی میپیوندند، مدت زمان کوتاهتری را برای رسیدن به توسعه نیازمندند. وی معتقد است در کشورهای تازه صنعتی شده، روند توسعه از صنایع سبک شروع و به صنایع سنگین با فناوری بالا میرسد. به گفته این اقتصاددان ژاپنی، جزئیات سیاست صنعتی برای کشورهای فعلی باید متفاوت از گذشته باشد. در گذشته سیاست جایگزینی واردات خوب بود. اما امروزه اعمال سیاست جایگزینی واردات در بازارکوچک یک کشور درحال توسعه معلوم نیست مفید فایده باشد. همچنین وی درخصوص سرمایهگذاری مستقیم خارجی میگوید که روی آوردن به سرمایهگذاری مستقیم خارجی به دلیل شکاف زیادی که بین کشورهای توسعه نیافته و توسعهیافته وجود دارد، میتواند موثر واقع شود. در ادامه مشروح مصاحبه پروفسور کازوهیکو اوداکی را میخوانید.
در رویکرد تاریخی به صنعتی شدن ژاپن، ملاحظه میکنیم که ژاپن سیاستهای متنوعی برای توسعه خود بهکار گرفت. آیا الگوی توسعه صنعتی کشور ژاپن امروزه در عصر جهانی شدن قابل پیادهسازی برای دیگر کشورهای در حال توسعه است؟
در ادبیات توسعه اقتصادی گفته میشود که کشورهایی که بعدا وارد فرآیند توسعه میشوند میتوانند فرآیند را سریعتر و فشردهتر طی کنند. برای ژاپن این اتفاق افتاد. ژاپن در توسعه اقتصادی خود مسیر چند صد ساله کشورهای غربی را در کمتر از 100 سال طی کرد. این درحالی است که تایوان و کره که مسیر ژاپن را دنبال کردند نیاز به زمانی در حدود نصف زمان ژاپن داشتند تا توسعه پیدا کنند. اکنون چین که از جایگاه کشوری فقیر کار خود را شروع کرد، پس از سپری شدن مدت زمان کوتاهی میتواند کالاهایی مثل خودرو و گوشی هوشمند تولید کند و در واقع برای جبران عقب ماندگی خود نیاز به زمان کمتری داشته است. بنابراین بهطور کلی این قاعده در ادبیات توسعه اقتصادی وجود دارد که کشورهایی که دیرتر به این روند ملحق میشوند، مدت زمان کوتاهتری برای توسعه نیاز دارند. اگر چنین است استراتژی توسعه این کشورها میتواند متفاوت از کشورهای قبلا توسعهیافته باشد. بهطور مثال در گذشته کشورهای تازه صنعتی شده از تولید و چاپ تیشرت یا تولید کفش شروع کرده و با صنایع سبک ادامه دادند و به صنایع سنگین و صنایع با فناوری بالا رسیدند. اما امروزه کشورها میتوانند از طی برخی از این مراحل صنعتی صرفنظر کنند. بهطور مثال برخی کشورها وارد صنعت منسوجات نشدهاند یا بسیاری از کشورها از توسعه صنعت فولاد یا راهآهن خودداری کردهاند. ژاپن به توسعه صنعت راهآهن درکل کشور همت گماشت اما تایلند از تمرکز بر توسعه صنعت حملونقل ریلی اجتناب کرد و مستقیما وارد خودروسازی شد.
بنابراین لازم نیست کشورهایی که بعدا وارد مسیر توسعه میشوند تجربه کشورهایی مثل ژاپن و الگوی آنها را دقیقا رعایت کنند؛ بلکه متناسب با شرایط ویژه خودشان میتوانند الگوی خاص خودشان را تنظیم و دنبال کرده تا از این راه بتوانند عقب ماندگی تاریخی خود را نیز جبران کنند.
به نظر میرسد بخشهایی از تجربه کشورهایی نظیر ژاپن امروزه قابل تکرار نباشد. ژاپن در برخی از زمانها واردات خود را محدود کرد تا محیط امنی برای توسعه صنعت داخلی خود فراهم کند؛ اما امروزه در عصر جهانی شدن برخی از این اقدامات سیاستی مانند گذشته قابل پیگیری و امکانپذیر نیست.
بله! به نظر من هم جزئیات سیاست صنعتی برای کشورهای فعلی باید متفاوت از گذشته باشد. در گذشته سیاست جایگزینی واردات برای ژاپن و آلمان قرن نوزدهم و ایالاتمتحده آن زمان خوب بود. اما امروزه اعمال سیاست جایگزینی واردات در بازارکوچک یک کشور درحال توسعه معلوم نیست مفید باشد. مثلا محدود کردن بازار داخلی برای حمایت از صنعت خودرو ایران میتواند محلتردید باشد. تجربه موفق کشورهای اخیرا صنعتی شده نشان میدهد که این کشورها با توسعه صادرات راهی به بازارهای جهانی پیدا کردهاند و صنایع خود را توسعه دادهاند. همچنین تغییر مهمی که نسبت به توسعه کشورهای قبلی بهوجود آمده، موضوع سرمایهگذاری مستقیم خارجی است. ژاپن از پذیرفتن یا تکیه بر سرمایهگذاری مستقیم خارجی در توسعه خود اجتناب کرد. کرهجنوبی هم بیشتر به قرض گرفتن پول از خارج بهجای سرمایهگذاری مستقیم خارجی مبادرت کرد. اما کشورهای بعدی مثل چین، تایوان و کشورهای موفق دیگر عموما از سرمایهگذاری مستقیم خارجی استقبال و آن را تشویق کردهاند. چراکه اکنون شکاف بین کشورهای توسعهنیافته و توسعهیافته بسیار زیاد است و سرمایهگذاری مستقیم خارجی در جبران این شکاف میتواند موثر واقع شود. بدون این سرمایهگذاریها برای اینگونه کشورها بسیار دشوار است که مثلا بتوانند نمایشگرهای پیشرفته یا قطعات حساس و پیچیده خودرو یا کاهنده مصرف انرژی تولید کنند اما به مدد سرمایهگذاری مستقیم خارجی این کار عملی میشود. البته در این مسیر هم میتوان سیاستگذاری کرد. مثلا در چین اجازه سرمایهگذاری 50 درصدی به خارجیها داده میشود تا 50 درصد بقیه را چینیها مشارکت کنند. البته به نظر من در آینده لازم خواهد بود که کشورهایی که بعدا وارد فرآیند توسعه میشوند، برای تسریع فرآیندها، اجازه سرمایهگذاری صددرصدی را هم به خارجیها بدهند والا برای برخی فعالیتها 50 درصد سرمایهگذاری جوابگو نخواهد بود.
به این ترتیب شما برخی از تجربههای توسعه ژاپن را برای کشورهای جدید قابل اعمال نمیدانید و توصیه میکنید که آنها روش ویژه خود را متناسب با شرایط فعلی پیدا کنند.
بله کاملا درست است. وقتی ژاپنیها تلاش کردند که عقبماندگی تکنولوژیک خود را جبران کنند، به آمریکا و آلمان رفتند و دستگاههای از رده خارج و دارای تکنولوژی قدیمی مثلا ۵۰ سال پیش را مبنای کار خود قرار دادند و سعی کردند با صرف وقت زیاد آنها را تجزیه کرده و از این طریق ساخت دستگاهها را یاد بگیرند. سپس تکنولوژی روز را وارد کردند تا نسبت به تولید و ارتقای آنها اقدام کنند. اما امروزه در کشورهایی که صنعتی میشوند دیگر فرصتی برای چنین کارهایی وجود ندارد و آنها باید متناسب با زمان حرکت کنند.
جایگاه بخش خصوصی و دولتی در توسعه صنعتی ژاپن چگونه بوده است؟ برای کشورهایی که در حال حاضر در مسیر توسعه قرار دارند، توصیه شما درخصوص نقش بخش خصوصی و دولتی و رابطه آنها چیست؟
اگر به تجربه ژاپن توجه کنیم، در مییابیم خیلی ساده است که دولت صنایع را ملی کند؛ اما کار دشوار این است که بتوانیم به درستی مقرراتزدایی بکنیم و نقش بخش خصوصی را در اقتصاد افزایش دهیم. برای کشورهایی مثل ایران مقرراتزدایی، تمرکززدایی و خصوصیسازی بسیار دشوار است. مثلا وقتی ما به تجربه روسیه درخصوصیسازی نگاه میکنیم، میبینیم که روسیه شرکتهای دولتی و کمپانیها را به بخش خصوصی واگذار کرده است؛ اما وقتی دقت میکنیم، متوجه میشویم که سهام اکثر این کمپانیها مثل هواپیماسازی، خودروسازی یا تلویزیون و مشابه آن در اختیار بوروکراتهای دوران شوروی سابق قرار گرفته است. بنابراین اساسا چنین کاری بسیار دشوار است و رانت جویی و فساد در این مرحله رخ میدهد و دشواری بسیار بزرگی را درست میکند.
برای کشورهایی مثل ایران مقرراتزدایی و خصوصیسازی مهم است. اینکه کدام صنعت یا فعالیت باید ابتدا تمرکززدایی و مقرراتزدایی شود و کدام صنعت بعدتر، خیلی مهم است.ترتیب این کار، درسی است که ما از نمونههای مشابه در دنیا میگیریم. بهطور مثال بخش مالی و بانکی باید در انتهای لیست مقرراتزدایی باشد. اما بخشهای تولید کالا در ابتدای لیست باشند. اگر بخش مالی ابتدا آزادسازی شود، مشکلات پیش میآید و تولید لطمه میخورد. بنابراین مقرراتزدایی از بخش مسکن، زمین و بخش مالی باید در انتها صورت گیرد و آزادسازیهای مربوط به خرید و فروش کالا و خدمات و تولید در ابتدا انجام شود تا ابتدا زمینه تولید شکل بگیرد و سپس مسائل مربوط به انتقال مالکیت و ابعاد مالی صورت گیرد. اتفاقی که در روسیه افتاد این بود که ابتدا مالکیت شرکتها و سهام آنها واگذار شد. چون بوروکراتهای قبلی روسی از ظرفیت واقعی شرکتها آگاهی داشتند و میتوانستند ارزیابی دقیقتری از وضعیت اقتصادی شرکتها داشته باشند. در عین حال برای عموم مردم بهدلیل عدم دستیابی به اطلاعات دقیق، ارزیابی دشوار بود. بنابراین همه سهام کمپانیها را بوروکراتهای کمونیست خریدند و مالکیت را به خودشان اختصاص دادند. در حالی که عملیات تولیدی کمپانیها به مراحل بعدی و در اولویت ثانوی قرارگرفت و این شرایط به تولید لطمه وارد کرد و موجب ایجاد رانت و فساد شد. بنابراین ملی کردن صنایع و شرکتها بسیار آسان است. ولی مقرراتزدایی از فعالیتهای دولتی و واگذاری آنها به بخش خصوصی بسیار دشوار است.
نقش استراتژی توسعه صنعتی در توسعه اقتصادی چیست؟
در بسیاری از کشورها دولتها مایلند صنعتی را انتخاب کنند تا بتوانند از طریق رشد این صنایع ثروت، رفاه و شادی را برای بخش اعظمی از مردم خود به ارمغان بیاورند. ژاپن تولیدات صنعتی کارخانهای نظیر منسوجات، لوازم خانگی و نظایر آن را که کاربر بودند، انتخاب کرد. این صنایع نیاز به نیروی کار با آموزش کم داشت که با رشد خود باعث ایجاد شغل ابتدا برای نیروی کار معمولی کشور شده و سپس برای نیروی کار آموزش دیده زمینههای شغلی درست شد. این کار باعث شد منافع رشد اقتصادی بین تودههای مردم توزیع شود. همین امر، شکاف اجتماعی را در جامعه کاهش داد؛ چرا که به واسطه دستمزدهای پرداختی، منافع توسعه بین عموم مردم توزیع و این امر باعث شد نوعی توسعه عادلانه صورت گیرد. این یکی از استراتژیها و یکی از انتخابهای کشورهای جنوب شرق آسیا مثل ژاپن، کرهجنوبی و چین بود که از طریق آن توانست سطح زندگی مردم معمولی را ارتقا دهد.
به نظر میرسد امروزه برای کشورهایی که میخواهند فرآیند توسعه خود را از طریق دعوت از سرمایه گذاران خارجی برای سرمایهگذاری مستقیم خارجی در صنایع با تکنولوژی بالا پیش ببرند، بسیار مشکل خواهد بود که از این تجربه ژاپن درخصوص توزیع منافع توسعه اقتصادی در بین اقشار مردم و نیروی کار غیرماهر استفاده شود.
بله حق باشما است. بهطور مثال در کشور نفتی مثل ایران بهناچار بر رشد صنایع پتروشیمی تاکید میشود و در این صنایع افراد با تحصیلات بالا مورد نیاز است و غالبا تحصیلکردهها مشغول به کار میشوند و به همین دلیل امکان اینکه بتوان نیروی کار عادی و غیرماهر کشور را از این توسعه برخوردار کرد، کم است. البته باید در نظر داشت در کشوری مثل ایران فرصتهای دیگری مثل توسعه صنعت توریسم هم وجود دارد که غالبا در سطح وسیعی موجب بهکارگیری نیروی کار کمتر تحصیلکرده میشود و به همین دلیل هم از قابلیت لازم برای توزیع منافع توسعه در بین عموم مردم برخوردار است.
ورود قدرتمند چین در حوزه تولید صنعتی بسیاری از معادلات را به هم زده است و کار را برای کشورهایی مثل ایران دشوار کرده است. از طرفی گفته میشود کشورهایی مثل میانمار، بنگلادش و هند برای توسعه خود روش چین را دنبال خواهند کرد، در عین حال کشورهای توسعهیافتهای مثل ژاپن و آمریکا هم بهدلیل اینکه مدیریت برند و خلاقیتهای مربوط به آن را در اختیار دارند و از طرف دیگر بهدلیل فعالیتهای خود در حوزه تولید و ثبت تکنولوژیهای بالا میتوانند فعالیتهای مناسبی را برای خود داشته باشند اما برای سایر کشورهایی که در بین این دو گروه کشورها قرار دارند چه نوع فعالیتی متصور است. ورود به حوزه تولیدات کارخانهای با وجود چین تقریبا مشکل و غیرممکن شده است. این کشورها چه باید بکنند؟
امروزه با وجود چین، برای سایر کشورها مبادرت به عمل صنعتی در صنایع کارخانهای نظیر تولید گوشیهای هوشمند، کامپیوتر یا تولید لوازم الکترونیکی از حاشیه سود بسیار ناچیزی برخورداراست. نه تنها کشورهایی مثل ژاپن، کره و ایالاتمتحده بهعنوان کشورهای توسعهیافته از رقابت با چین در این زمینهها دست برداشتهاند، حتی کارخانههای چینی هم با همدیگر رقابت میکنند و سودشان هر روز کمتر شده و دچار مشکل میشوند. کشورهای پیشرفته کارخانههای مشابه خود را به چین منتقل کردهاند و خود بر فعالیتهای سودآورتر متمرکز شدهاند. این فعالیتها شامل تولید بخشی از تجهیزات و قطعاتی است که هنوز چینیها نمیتوانند تولید کنند. هر چه چینیها میتوانند تولید کنند توسط چینیهای دیگر کپی میشود و رقابت اضافی در بین خود چینیها شکل میگیرد که حاشیه سود را کاهش میدهد. بهطوری که حتی برای خود چینیها هم قابل تحمل نیست چه برسد به تولیدکنندگان کشورهای توسعهیافتهای که باید چند برابر چینیها به کارگران خود دستمزد بپردازند؛ اما اگر شما ابزارهای حساس یا تجهیزات و ماشینهای اندازهگیری تولید کنید که چینیها تولید نمیکنند، میتوانید با حاشیه سود خوبی مثلا ۳۰ تا ۴۰ درصد آنها را بفروشید.
البته ممکن است در آینده چینیها همینها را هم تولید کنند اما تا آن موقع شما میتوانید سود خوبی بهدست آورید. کاری که اپل(Apple) درخصوص کامپیوتر میکند این است که محصولات جدیدی را ابداع و طراحی کرده و پتنت آنها را بهدست میآورد و انحصار در فروش را برای خود حفظ میکند و به این وسیله سود سرشاری بهدست میآورد؛ بنابراین تولید کارخانهای کامپیوترهای اپل زیاد سودآور نیست؛ بلکه سودآوری عمده در طراحی و ابداع محصولات جدید و شبکههای فروش و خدمات مربوطه است. البته همین شیوه هم روزی توسط چینیها ممکن است کپی شود. در واقع مسابقهای بین کشورهای توسعهیافته و کشورهای تازه صنعتی شده در جریان است. مادامی که کشورهایی مثل آمریکا، ژاپن و انگلیس بتوانند ایدههای جدیدی برای کسبوکار ارائه دهند و در طراحی و ابداع دست بالاتر را داشته باشند و بتوانند سودآوری خوبی داشته باشند، خواهند توانست سطح و موقعیت خود را حفظ کنند و سودآورتر از چین عمل کنند؛ اما اگر در آینده نتوانند این مسیر را ادامه دهند یا چین و کشورهایی شبیه به چین بتوانند در حوزههای ابداع و طراحی وارد شده و موفق عمل کنند، شکاف بهرهوری و درآمد بین کشورهای توسعهیافته و تازه صنعتی شده کاهش پیدا خواهد کرد.آنچه پس از صنعتی شدن چین رخ داده، این است که از طرفی سودآوری صنایع کارخانهای کاهش پیدا کرده و از طرف دیگر با ورود قدرتمند چین به این حوزهها نوعی اشباع در برخی صنایع مشاهده میشود که ورود دیگر کشورها را دشوار میکند؛ بنابراین کشورهایی که امروزه بهدنبال توسعه هستند، شاید باید با خلاقیت بیشتری به این امر مبادرت کنند و ویژگیهای مختص خود و تواناییهای خاص خود را کشف کنند و بر آنها متمرکز شوند. مثلا تمرکز بر صنعت توریسم و استفاده از میراث تاریخی و طبیعی میتواند یکی از این موارد باشد. به همینترتیب بهرهمندی یک کشور از طبیعت مناسب میتواند بستری برای تولید میوهها و محصولات کشاورزی محسوب شود.
در عصر جهانی شدن گفته میشود نیاز داریم تا روابط اقتصادی در هم تنیدهای بین کشورها داشته باشیم؛ چرا که قطعات تولیدی معمولا در کشورهای متعددی تولید میشوند و این نیاز به روابط گسترده اقتصادی دارد. روابط اقتصادی ایران و ژاپن را در این رابطه چگونه ارزیابی میکنید؟
البته کشورهایی مثل ایران و ژاپن میتوانند همکاری خوبی با هم داشته باشند؛ چرا که این دو کشور از منابع مختلف و متفاوتی برخوردارند و از سطح تکنولوژیک متفاوتی سود میبرند؛ بنابراین همکاری بین این دو کشور میتواند بسط پیدا کند. البته الان به دلایلی همکاریها در سطح مناسبی نیست؛ اما امیدواریم در آینده دو کشور بتوانند به سطح مطلوب برسند.
ارسال نظر