گیر و دار
آن شنیدستی که روزی تاجری ...
جزیره کیش بر خلاف جبل علی و غیره تاریخ پرفراز و نشیبی دارد و وصف آن در چندین کتاب از جمله «هزار و یکشب» و «البلدان» و دیوان شیخ اجل، سعدی نیز آمده است. از کتابها چنین بر میآید که کیش همواره منطقه آزاد تجاری بوده است. حکایتی معروف را به نقل از سعدی میآوریم و سپس تحشیهای بر آن مینویسیم:
میم رسا
جزیره کیش بر خلاف جبل علی و غیره تاریخ پرفراز و نشیبی دارد و وصف آن در چندین کتاب از جمله «هزار و یکشب» و «البلدان» و دیوان شیخ اجل، سعدی نیز آمده است. از کتابها چنین بر میآید که کیش همواره منطقه آزاد تجاری بوده است. حکایتی معروف را به نقل از سعدی میآوریم و سپس تحشیهای بر آن مینویسیم: «بازرگانی را دیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار. شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش برد همه شب دیده بر هم نبست از سخنان پریشان گفتن که فلان انبارم به ترکستان است و فلان بضاعت به هندوستان و این قباله فلان زمین است و فلان مال را فلان کس ضمین. گاه گفتی: خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است. باز گفتی: نه که دریای مغرب مشوش است. سعدیا سفری دیگری در پیش است اگر کرده شود به قیمت عمر خویش به گوشهای بنشینم. گفتم: آن کدام سفر است؟ گفت: گوگرد پارسی به روم آورم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و از آن پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم. اوصاف از این ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند. گفت: ای سعدی تو هم سخن بگوی از آنها که دیدهای و شنیدهای.
گفتم:
آن شنیدستی که روزی تاجری
در بیابانی بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یا قناعت پرکند یا خاک گور»
این حکایت چنان عمیق و در عین حال طنزآمیز است که هیچ بر آن نمیتوان افزود. همین را بگویم که آن تاجر اگر در عصر WTO و جهانیشدن زندگی میکرد حتما از ضرورت کاهش تعرفهها و هزینههای حملونقل و غیره هم سخن میگفت. شاید هم ورشکسته میشد و به جای آنکه در دکانی بنشیند همه عمر را در گوشه زندان به سخن پریشان گفتن و ماخولیا میگذراند.
ارسال نظر