صادرات، ارزآوری، عدالت اجتماعی
امیرهوشنگ میرباقری - ۲۹ مهرماه هر سال به عنوان روز ملی صادرات شناخته شده است. اینکه صادرات برای هر کشور تا چه اندازه اهمیت دارد مقولهای است که باید به آن پرداخته شود. سوالی در بعضی اذهان عمومی همیشه وجود دارد که صادرات چه فایدهای برای ما دارد؟ مگر نه این است که صدور هر کالایی باعث گران شدن آن در داخل کشور میشود؟ یا اینکه صادرات باعث به یغما رفتن منابع کشور میشود. معمولا این جملات را هر از چندگاهی از بعضی افراد جامعه میشنویم. یا مثلا میگویند بهترین کالاها مثل انواع میوه و خشکبار با کیفیت خوب صادر میشود و خودمان باید از جنسهای درجه ۲ و ۳ استفاده کنیم. به هر حال اگر بخواهیم یکی از منافع صادرات را در نظر بگیریم این است که روی کالایی ارزش افزودهای ایجاد میشود و فروخته میشود. در محتوای قیمت فروش یک کالا یا خدمات علاوهبر ارزش مواد اولیه و سرمایهگذاری ثابت، ارزش فکر، ارزش خلاقیت، ارزش نیروی کار و نهایتا سودی مستتر است که پس از صدور آن ارز خالصی را به ارمغان میآورد. تفاوت فروش صادراتی با فروش داخلی یک کالا یا خدمات در این است که در فروش داخلی وجه دریافتی از خریدار داخلی گرفته میشود و در واقع مثل این است که پول در داخل یک خانواده کشوری از این جیب به آن جیب میشود ولی در فروش صادرات ارزی از خارج این خانواده به آن تزریق میشود. اگر این موضوع برای سوالکنندگان مورد بحث ما که مطمئنا بسیاری از آنها از روی دلسوزی این حرفها را میزنند تفهیم شود، حتما به ارزش صادرات به خصوص صادرات محصولات با ارزش افزوده بیشتر پی خواهند برد.
پس ما در اینجا حداقل منفعت صادرات را علاوهبر مزایای دیگر مثل ایجاد اشتغال، تولید، تلاش برای تولید با کیفیت بالاتر و ... چنین برشمردیم که اختلاف قیمت فروش و قیمت تمامشده کالا یا خدمات و به تعبیر دیگر سود، ارزش خالصی است که برای کشورمان به ارمغان آورده میشود. البته اینکه ارز حاصل از صادرات به کشور برگشت میشود یا نه تا مجددا از آن در جهت رشد و توسعه اقتصادی استفاده میشود، بحثی است که در این مقوله نمیگنجد. حال هر چقدر ارزش افزوده کالا یا خدمات بیشتر باشد یعنی اینکه آن را از قالب یک ماده اولیه صرف دورتر و به یک محصول واسطهای و حتی مصرفی نزدیکتر کنیم سود مستتر در آن نیز به مراتب بیشتر میگردد. مثلا یک کالا با قیمت تمامشده ۱۰۰دلار را به ۱۲۰دلار بفروشیم، ۲۰دلار سود میکنیم ولی اگر به آن ارزش افزوده دهیم با قیمت تمامشده مثلا ۱۵۰دلار میتوان آن را به قیمت ۲۳۰دلار فروخت و سود حاصله ۸۰دلار شود.
پس به این سوال هم پاسخ داده شد که چرا اجناس با مرغوبیت بیشتر (مثلا میوه با کیفیت بالای صادراتی) صادر میشود و مردم باید میوه درجه ۲ و ۳ در بازار داخلی مصرف کنند. ناگفته نماند این موضوع نافی بهرهمندی مردم کشورمان از میوه صادراتی یا هر محصول با کیفیت دیگر نیست، ولی به هر حال در شرایطی قرار داریم که لازم است مردم با کمی ایثار و از خودگذشتگی منافع ملی خودشان را به منافع شخصی ترجیح دهند. این موضوع را میتوان با ذکر یک مثال مشابه دیگر بازتر کنیم.
یک میوه فروش بازار داخل را در نظر بگیریم. او اگر برای خودش بخواهد میوهای را در داخل مغازه استفاده و میل نماید به سراغ میوههای درجه یک و اعلا نمیرود بلکه از میوههای درجه پایینتر برمیدارد تا سود بیشتری را در فروش میوههای مرغوب برای خود داشته باشد.
بنابراین کشور ما به صادرات و ارزآوری نیاز دارد. ما هر چقدر در داخل تولید کنیم و در همین داخل مصرف کنیم عایدی برای کشور ندارد. به تعبیری مثل این است که ۵نفر یک تاکسی شراکتی بگیرند و خود در داخل آن بنشینند و به نوبت یک نفر راننده شود و از بقیه کرایه بگیرد. در اینجا ایجاد کار و اشتغال شده است ولی چیزی به منابع پولی مجموعه شرکتی آنها اضافه نشده است. به امید روزی که کشورمان به درآمدهای سرشار صادرات غیرنفتی و بهتر بگوییم صادرات غیر مواد اولیه و درآمد سرانه بالا همراه با رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی برسد.
ارسال نظر