ابوالحسن خلیلی*

اتخاذ سیاست ارزی مناسب از جمله مهم‌ترین مسوولیت‌های اقتصادی دولت‌ها است که هیچ مناقشه‌ای هم بین مکاتب اقتصادی درباره آن وجود ندارد. نرخ ارز ارتباط بین اقتصاد یک کشور را با بازارهای بین‌المللی برقرار می‌کند و چنانچه این نرخ درست و بر اساس واقعیت‌های اقتصادی کشور تعیین شود، ارتباط مذکور را به نحو درستی برقرار می‌سازد و برعکس، چنانچه این نرخ نادرست باشد، ارتباط بین اقتصاد ملی و اقتصاد جهانی را خدشه‌دار می‌کند.

اما آنچه از تعیین نادرست نرخ ارز خطرناک‌تر است، بی‌ثباتی نرخ ارز است؛ چرا که این بی‌ثباتی اساسا تصمیم‌گیری اقتصادی را فلج می‌سازد. فعالان اقتصادی در شرایطی که ناگزیرند هر لحظه تصمیم بگیرند، در بی‌ثباتی نرخ ارز ناچارند تصمیم به بی‌تصمیمی بگیرند، زیرا یکی از مهم‌ترین الزامات تصمیم‌گیری صحیح، ثبات توان پیش‌بینی سایر متغیرها است، ولی در بی‌ثباتی ارزی، بنگاه‌های اقتصادی بدون آنکه نقش موثری در تعیین نرخ ارز داشته باشند، تنها شاهد رفتارهای بطئی و بوروکراتیک دولت‌ها در مقابل نوسان یکی از مهم‌ترین متغیرهای تصمیم‌گیری خود هستند. اصرار دولت بر ثبات نرخ ارز در شرایطی که همه متغیرهای اقتصاد ایران حکایت از لزوم کاهش ارزش پول ملی داشت، سبب شد چند سالی با ارزش‌گذاری بیش از اندازه ریال به کمک دلارهای فراوان نفتی، اقتصاد ملی دچار خسارت‌های غیر قابل جبران شود.

واردات کالاهای مصنوعا ارزان شده خارجی (دامپینگ شده)، عرصه را چنان بر اقتصاد ایران تنگ کرد که بسیاری از بنگاه‌ها چاره‌ای جز خروج از بازار نداشتند. بخش کشاورزی و صنایع غذایی هم به ترتیب از جمله مهم‌ترین بازندگان مستقیم و غیرمستقیم این سیاست نادرست بودند.

از سال گذشته به هر دلیلی ارز نرخ ثابت خود را از دست داد و ما شاهد سقوط ارزش پول ملی بوده‌ایم.

هرچند پایین نگه داشتن مصنوعی نرخ ارز، اقتصاد ملی را خدشه دار ساخت، ولی کاهش ناگهانی و مداوم ارزش پول ملی، از آن هم بدتر است. برخلاف سیاست اول که به صورت غیرمستقیم و در بلند مدت، صنایع غذایی را با مشکل مواجه می‌ساخت، این بی‌سیاستی که اتفاقا با تشدید سیاست‌های کنترلی در عرصه قیمت‌های داخلی غذا همراه شده، برای تولیدکنندگان غذا فلج کننده است. بخش کشاورزی به واسطه عدم سرمایه‌گذاری کافی و تثبیت نرخ ارز، توش و توان خود را از دست داده و قادر نیست محصولات مورد نیاز صنایع غذایی را به حد کافی تامین کند. پس صنایع غذایی باید برای تامین بخشی از مواد اولیه خود به بازارهای جهانی مراجعه کنند و این مراجعه ناگزیر از مصرف ارزی است که قیمت آن به شدت ناپایدار است.

از همین نقطه است که امکان تصمیم‌گیری از آنها سلب می‌شود. تشدید محدودیت‌های اقتصادی آنها را ناگزیر کرده تا محصولات مورد نیاز خود را به قیمت‌های بالا در معدود بازارهای بین‌المللی باقیمانده و آن هم به صورت نقد خریداری کنند.

معنی گران شدن لحظه به لحظه نرخ ارز آن است که صاحبان صنایع غذایی کشور باید حجم بزرگی از نقدینگی ریالی فراهم کنند تا ماده اولیه خود را تامین کرده و آن را تبدیل به محصولی کنند که طبیعتا گران تمام می‌شود، ولی از قضا باید آن را ارزان بفروشند! در حالی که در مقابل، بی‌تصمیمی و خرج نکردن دلارها و نگهداری آن برای روزهای آتی می‌تواند منافع مالی آنها را تامین کند ولی این کار شغل آنها را تهدید کرده و عملا موجب می‌شود دیگر تولیدکننده نباشند. این همان نقطه بی‌تصمیمی و تناقضی است که از آن گفتیم. تولید بکنیم یا نه، در حالی که اساسا نباید چنین سوالی برایمان مطرح باشد؛ چراکه بدون تولید ما دیگر تولیدکننده نیستیم. پس لطفا با انجام درست کار خود اجازه بدهید ما شغل خود را داشته باشیم و غذا تولید کنیم.

* دبیرکل کانون صنایع غذایی ایران و عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و کشاورزی تهران