یادداشت
تحول خواهان در میدان بدون بازی!
انتخابات هیات رییسه اتاق تهران نشانههای ناامیدکنندهای از نابلدی طیف موسوم به تحول خواهان در بازی انتخابات اتاق بازرگانی داشت. نشانههایی که میتواند فرصت تحول و توسعه در پارلمان بخش خصوصی را تا چهار سال دیگر به تعویقاندازد. موضوع این نیست که چه کسی و از چه گروهی باید ریاست اتاق تهران را بر عهده گیرد، موضوع این است که گروه پیروز در انتخابات، چگونه رفتار کند که فرصت تحول، به یک باره، چهار سال دیگر به تعویق نیافتد. در انتخابات ۱۱ اردیبهشت، طیف موسوم به تحول خواهان اتاقهای بازرگانی، به همراه فراکسیون دولتی و فراکسیون موسوم به توسعه اتاقهای بازرگانی، گرد هم آمدند تا تکلیف هیات رییسه اتاق تهران را مشخص کنند.
علیرضا میررفیعی
انتخابات هیات رییسه اتاق تهران نشانههای ناامیدکنندهای از نابلدی طیف موسوم به تحول خواهان در بازی انتخابات اتاق بازرگانی داشت. نشانههایی که میتواند فرصت تحول و توسعه در پارلمان بخش خصوصی را تا چهار سال دیگر به تعویقاندازد. موضوع این نیست که چه کسی و از چه گروهی باید ریاست اتاق تهران را بر عهده گیرد، موضوع این است که گروه پیروز در انتخابات، چگونه رفتار کند که فرصت تحول، به یک باره، چهار سال دیگر به تعویق نیافتد. در انتخابات ۱۱ اردیبهشت، طیف موسوم به تحول خواهان اتاقهای بازرگانی، به همراه فراکسیون دولتی و فراکسیون موسوم به توسعه اتاقهای بازرگانی، گرد هم آمدند تا تکلیف هیات رییسه اتاق تهران را مشخص کنند. اگر کمیبه گذشته برگردیم، حتما به یاد داریم که نشانههای شکاف میان طیف موسوم به گروه «علینقی خاموشی» یا به گفتهای «سنتیهای اتاق» از همان روزهای نخست روی کار آمدن «مسعود میرکاظمی» در وزارت بازرگانی به وجود آمد. بعدها در جریان تایید صلاحیتها ورقابتهای انتخاباتی، دیدیم که این شکاف عمیق تر شد و حتی نشانههایی مبنی بر رویارویی دولت و طیف حاکم بر اتاق ، ظهور کرد. چندی بعد، در انتخابات دوم اسفند ماه، طیف تحول خواهان اتاق بازرگانی به رهبری «محمد رضا بهزادیان» موفق شدند از میان ۴۰ کرسی بخش خصوصی، با احتساب فهرست مشترکی که با گروه «نوآفرینان» داشتند، ۲۳ کرسی را از آن خود کنند. بعد از شکل گیریاین نتیجه، این انتظار به وجود آمد که گروه تحول خواهان، با تدوین برنامههایی خاص، بتوانند قدرت را در هیات رییسه اتاقهای ایران و تهران دردست گیرند اما انتخابات ۱۱ اردیبهشت نشان داد هنوز تحول خواهان به بلوغ فکری و سیاسی نرسیدهاند و بدون حضور رهبر معنوی خود، نمیتوانند صحنه را حفظ کنند. اگر به ترکیب تحول خواهان نظاره کنیم به این نتیجه میرسیم که استراتژی «محمد رضا بهزادیان» در جریان انتخاباتاین دوره به بن بست رسیده است. او قصد داشت از طریق جلب چهرههای مطرح مدیریت کشور که صبغه اصلاحطلبی دارند،
با «علینقی خاموشی» رودرو شود. در مرحله اول، او موفق شد اما به دلایلی که در ادامه به آن اشاره میشود، بهزادیان نتوانست، همبستگی را درمیان گروه تحول خواهان، حفظ کند. کافی است به ترکیب اعضایاین گروه نگاه کنید. درمیان گروه تحول خواهان، نام «محسن مهرعلیزاده» دیده میشود. او به شدت از سوی سران اصلاح طلب مورد حمایت است و به توصیه چهرههای مطرح باید نماینده تحول خواهان در هیات رییسه اتاق بازرگانی باشد.
«محسن صفایی فراهانی» دومین چهره مطرح تحول خواهان محسوب میشود. او سالها در عرصه کشور مدیریت کرده است و حق خود میداند که نماینده گروه تحول خواهان در هیات رییسه اتاق بازرگانی باشد.
«محمد رضا بهزادیان» صحنه گردان اصلی جریان تحول است و اکنون که به دلیل تایید نشدن اعتبار نامه و عدم حضورش در نشستهای رسمیاتاق بازرگانی، خود را منزوی احساس میکند، بیش از گروه توسعه و طیف نزدیک به سنتگرایان از دوستان وهمفکران خود گلایه دارد. درحقیقت اوبه دامیافتاده است که خود آن را بافته است.
ازمیان چهرههای معروفی که نام بردیم، چه کسی حق ریاست بر اتاق ایران را دارد؟ این موضوعی است که به چالشی میان گروه تحول خواهان تبدیل شده است و در، از همین جاست که برخلاف منافع گروه تحول میچرخد. اما برمیگردیم به وقایع روز ۱۱ اردیبهشت. تحول خواهان دو روز پیش از روز موعود، با دولتیها دیدار میکنند. این دیدار میتوانست فرصت مناسبی برای ائتلاف میان آنها و دولتیهایی باشد که با ریاست اتاق ایران چالش داشتند. اما آن چه از این نشست بیرون آمد، نه تنها به سود تحول خواهان نبود. بلکه به زیان آنها تمام شد. در آن جلسه، به گفته اعضای گروه تحول خواه، دولتیها خواستار ائتلاف با آنها شده بودند.
ما نمیدانیم شرایط مورد درخواست دولتیها برای ائتلاف چه بوده است اما احتمالااین پیشنهاد مطرح شده است که دو گروه، برای ریاست «یحیی آل اسحاق» بر اتاق تهران به اجماع برسند و دو عضو هیات رییسه اتاق تهران، از میان تحول خواهان انتخاب شود.
اگر این شرایط اجرا میشد، به طور قطع بهتر از این بود که اصلاح طلبان در هیات رییسه اتاق تهران، هیچ نمایندهای نداشته باشند.
اما نکته دیگر که ما را در تحلیل انتخابات، به بن بست میرساند، این است که چرا گروه تحول خواه، ازمیان چهرههای مطرح خود، کاندیدایی در هیات رییسه اتاق تهران نداشت؟ چرا چهرههایی مثل محسن مهرعلیزاده، محسن صفایی فراهانی، مسعود خوانساری، فرهاد فزونی و حتی محمد مهدی رییسزاده، برای هیات رییسه اتاق تهران کاندیدا نشدند وبه جای آنها «محمد رضا حیدری» و «حمید حسینی» کاندیدای گروهی شدند که عقبهاش بسیار قویتر از نوک پیکانش بود؟ دو دلیل برایاین رویکرد میتوان برشمرد: اول این که تحول خواهان به اشتباه، فکر میکنند، مهم اتاقایران است و به استراتژی فتح سنگر به سنگر اعتقادی ندارند. بنابراین دراندیشه فتح اتاقایران هستند.
دوماین که سران تحول خواه انگار قصد دارند اتاقایران را به صورت گروهی فتح کنند که چهرههای مطرح خود را برای نامزدی دراین اتاق، انباشت و ذخیره کردهاند. بازبرمیگردیم به انتخابات روز ۱۱ اردیبهشت.
هیچ کس نفهمید چرا تحول خواهان در میانه بازی، دست از تلاش برداشتند وبا رفتارهای احساسی و غیرعقلایی، قافیه را به حریف باختند و مهمتر از همه این که فرصت ائتلاف و مذاکره مجدد با دولتیها را از دست دادند.
اگر تحول خواهان، دوکرسی منشی هیات رییسه و خزانهدار را هم به دست میآوردند، باز ، امیدوارکننده بود اما پس از آن که یکی از سران تحول خواه، بنای بر هم زدن بازی را داشت، ردیف و قافیه بر هم خورد و حریف کهنه کار، باردیگر موفق شد بازی را به سود خود تمام کند.
ارسال نظر