میم رسا

نمای اول: در راه نمایشگاه بین‌المللی تهران هستم. می‌روم که گزارش بگیرم از برپایی دو نمایشگاه سنگ‌های تزئینی و گردشگری. در میانه ترافیک سنگین و برف سهمگین، این شعر مهدی اخوان ثالث را زمزمه می‌کنم که «هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی...» گوینده رادیو از زیبایی برف سخن می‌گوید و اینکه در ۵۰سال اخیر چنین بارش سفیدی سابقه نداشته است. نوبت به پخش اخبار می‌رسد و می‌شنوم که راه‌های مواصلاتی ۱۰استان کشور بسته و مسدود شده و هزاران نفر در بزرگراه تهران-قزوین گرفتار برف و بوران شده‌اند. تا به اینجا همه چیز طبیعی به نظر می‌رسد، اگرچه ستاد حوادث غیرمنتظره را برای چنین روزهایی راه‌اندازی کرده‌اند.

نمای دوم: نمایشگاه سنگ‌های تزئینی قرار بوده از ۲روز پیش برگزار شود، اما چنانکه مدیرعامل شرکت سهامی نمایشگاه‌های بین‌المللی خبر داده، «بارش سنگین برف» آن را به تاخیر انداخته و طرفه آنکه سیستم گرمایشی سالن‌ها و غرفه‌ها نیز از «گازی» به «گازوئیلی» تغییر یافته است. فضای نمایشگاه در سکوت سرما و نگاه‌های سرگردان غرفه‌داران و بازدیدکنندگان انگشت‌شمار یخ بسته است. ظاهرا مدیران نمایشگاه و مجریان آن هر کاری از دستشان برآمده، کرده‌اند تا مگر روال عادی به نمایشگاه بازگردد، اما وقتی که گزارش هواشناسی حاکی از سرمای زیر ۱۰درجه سانتیگراد است، عملیات ضربتی بی‌اثر می‌ماند و این نمایشگاه هم ظاهرا برای روزهای آفتابی و هوای متعادل ساخته شده است.

با خودم می‌اندیشم که آن ۲۰۴ شرکت داخلی و خارجی که عمدتا از راه دور آمده‌اند در این وضعیت غیر منتظره چه خواهند کرد. عنوان کامل نمایشگاه «صنعت گردشگری و هتلداری» است؛ چنین به نظر می‌رسد که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا این صنعت همچنان مسیر زمین‌گیر شدن را بپیماید؛ حتی نمایشگاهش هم دستخوش بحران‌های جوی می‌شود، چه رسد به ماهیت و ساختارش. ضبط صوت را روشن می‌کنم و با یکی از غرفه‌داران نمایشگاه به گفت‌وگو می‌نشینم. عصبی و غمگین است و به قول خودش حال و هوای بحث ندارد. می‌گوید اصلا چنین وضعیتی را پیش‌بینی نکرده است. انتقاد محوری‌اش به زمانبندی نمایشگاه است و اینکه به صورت طبیعی نمایشگاه گردشگری را باید در فصل بهار برگزار کرد نه در میانه برف و بوران زمستان. می‌پرسد «هیچ می‌دانید صنعت گردشگری در کشورمان چقدر درآمد و ارزآوری دارد؟» رقم دقیق را نمی‌دانم، اما به ذهنم می‌رسد شاید مثلا ۳۰۰میلیون دلار. او هم که کارشناس امور گردشگری است، رقم واقعی را نمی‌داند، اما می‌گوید «خیلی کمتر». البته ترکیه را مثال می‌زند که در سال ۲۰۰۶ رقم درآمد گردشگری آن از ۲۲میلیارد دلار گذشته است. می‌گویم رقم صادرات (غیرنفتی!) آن هم از ۱۰۰میلیارد دلار گذشته. جریان بحث مثل جریان هوا می‌چرخد به سمت امارات متحده عربی و مالزی و چین... گفت‌وگوی‌مان تمام می‌شود؛ اما می‌بینم این رشته سر دراز دارد می‌گوید چند سال پیش نخست‌وزیر مالزی پیشنهاد کرد اگر مدیریت جاذبه‌های گردشگری اصفهان را در اختیار آن کشور بگذارند، سالانه معادل درآمد نفت به کشورمان ارز تزریق می‌کند و... این نقل قول را بارها شنیده‌ام تا جایی که دیگر در صحت آن تردید دارم. مع‌الوصف وقتی همسایه غربی کشورمان به چنین ارزآوری‌ای از محل توریسم می‌رسد، چرا ما نباید چنین سودایی را در سر بپرورانیم. با چند غرفه‌دار دیگر هم گفت‌وگو می‌کنم، آنها هم نظرات مکرر و مشابهی دارند.

نمای سوم: هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی.... به یاد می‌آورم که نمایشگاه بین‌المللی تهران چندین سال است که قرار است به یک مکان دیگر منتقل شود. حتی در سال ۱۳۸۲ طرح آن هم در شورای شهر تهران تصویب شد و چه مناظره‌ها و مشاجره‌هایی که بر سر آن در نگرفت. با این حال این نمایشگاه کماکان بر سر جای خود ایستاده است و هوای رفتن ندارد حتی اگر از باد و باران و برف بیابد گزند و سیستم سوخت آن گازوئیلی شود.