سرآغاز آقای  مهندس

در سال‌‌‌‌‌۱۳۱۵ سرپرست امور روشنایی در ناحیه شمیران شد و در همین سال‌‌‌‌‌‌با پیشنهاد شهرداری به‌عنوان کمک مهندس و متخصص برق در اداره برق مشغول به‌‌‌‌‌کار شد. در همین اثنا درخواست نصب تجهیزات الکتریکی در مهمانخانه آبعلی که موردعلاقه پهلوی اول بود را قبول کرد و برای رفت و آمد اتومبیل خرید. در سال‌‌‌‌‌۱۳۱۸ تجهیزات روشنایی هتل پهلوی اول در چالوس را با استفاده از چند موتور دیزل ماک راه‌اندازی کرد و کفالت برق آنجا را در اختیار گرفت. همچنین در دی ماه ۱۳۱۸ عضویت در هیات‌‌‌‌‌موسسان شرکت یخ را پذیرفت. از سال‌۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ رئیس اداره برق شهرداری تهران شد. مدتی نیز ریاست اداره پخش آب و لوله‌کشی شهر تهران را در اختیار داشت. دانش عملی، دامنه معلومات و اطلاعات فنی خود را به حدی توسعه داد که مهندسان تحصیلکرده اروپا او را از لایق‌ترین مهندسان برق و صنایع در ایران می‌دانستند.

در نیمه دوم سال‌۱۳۲۰ افرادی که خدمت سربازی را گذرانده بودند، مجددا به خدمت فراخوانده شدند. این امر شامل خلیلی و چهار نفر از مهندسان اداره نیز می‌شد؛ اما او با این توجیه که رهاکردن اداره برق ادامه فعالیت آن را متوقف می‌کند، برای خود و چهار مهندس دیگر معافیت گرفت. با افزایش فعالیت‌ها در آمدش بالا رفت و زندگی خصوصی وی از رفاه بیشتری برخوردار شد. در سال‌۱۳۱۶ بعد از ۱۰ سال‌کار شبانه‌روزی سرانجام زمینی را به مساحت ۴۵۰۰متر‌مربع بین تجریش و دربند خریداری کرد. سه فرزندش حمید، شاهین و فرخ در آنجا متولد شدند، درحالی‌که خلیلی هنوز ۳۰سال ‌داشت، همچنین زمینی به مساحت ۱۰هزار متر‌مربع، متری ۱۵‌ریال در سال‌۱۳۱۹ خرید. تاسیس کارخانه رؤیایش بود. در جنگ‌جهانی دوم کشور از جهت واردات و ارز دچار محدودیت شد؛ از این‌رو صنایعی در ایران تاسیس می‌شد که مواد اولیه آن در داخل کشور موجود بود و کمتر به خارج وابستگی داشت.

خلیلی در مهرماه ۱۳۲۲، با مهندس عباس شهیدزاده برای ساخت کارخانه چینی‌سازی قراردادی بست و در همان زمین، شروع به ساخت کارخانه کرد، اما در اثر آشفتگی اوضاع سیاسی و نامشخص بودن آینده و بی‌ثباتی اقتصاد این فعالیت را نیمه کاره رها کرد. از آنجا‌که حقوق دولتی کفاف زندگی پر خرج خلیلی را نمی‌داد، تصمیم گرفت با احداث یک دامداری به جبران این کمبود و درآمدزایی بیشتر بپردازد. به همین منظور، روستایی در اراک با مراتع سرسبز انتخاب کرد و با خرید تعدادی گاو شیرده و تهیه ابزار و ماشین‌آلات مورد‌نیاز شروع به تولید محصولات لبنی کرد.

او تولیداتش را برای فروش به مراکز مصرف در تهران می‌‌‌‌‌فرستاد؛ اما پس از چندی این موسسه به سبب نداشتن سرپرست کارآمد و توزیع نامناسب دچار مشکلات مالی شد و از ادامه کار باز ماند. در سال‌۱۳۲۱ در کنار انبار گندم تهران آسیابی برقی احداث کرد؛ این اقدام در شرایط بحرانی کمبود نان برای بسیاری از مردم مفید بود. با این اقدام، خانواده وی نیز از رفاه بیشتری برخوردار شدند. هرچند این فعالیت هم به درازا نکشید و متوقف شد.

با کنار رفتن فروغی و روی کار آمدن سهیلی به‌عنوان نخست‌وزیر، خلیلی هم اداره برق کنار گذاشته شد و غلامحسین فریور، رئیس اداره برق شد؛ ولی پس از چندماه با عوض‌شدن شهردار، خلیلی مجددا به مسوولیت خود بازگشت. خلیلی در این دوره برق را از زیرنظر شهرداری خارج و به اداره‌‌‌‌‌ای مستقل تبدیل کرد. او اختیارات بیشتری را برای رئیس آن قائل شد؛ لذا در حیطه اختیاراتش شخصا تصمیم‌گیرنده بود. در این هنگام به فکر افتاد که اداره برق را به‌صورت شرکت درآورد، پس از یک هفته، اداره برق تهران به شرکت بازرگانی برق تهران تبدیل شد. هیات‌دولت هم در همان اوایل به اهمیت نیروی برق پی برد؛ به همین دلیل اداره برق به اداره‌کل برق تبدیل شد و خلیلی هم در شهریور۱۳۲۳ به‌عنوان متخصص و رئیس اداره به‌کار ادامه داد. با توسعه انشعاب‌های برق تهران، تیرهای برق چوبی را نامطمئن تشخیص دادند و به فکر جایگزینی تیرهای بتنی به‌جای آن افتادند. به همین منظور کارخانه‌ای از فرانسه خریدند و در همان محل کارخانه برق در میدان ژاله نصب و شروع به‌کار کردند. در سال‌۱۳۲۳ فعالیت سیاسی حزب توده در مراکز صنعتی و اداری کشور گسترش پیدا کرده‌بود.

اداره برق هم از این فعالیت‌ها در امان نماند؛ از آثار آن تشویق کارگران به اعتصاب در ۲۶ آذر ۱۳۲۳بود. به‌دنبال آن، پنجاه نفر از کارگران به بهانه تاخیر در دریافت خواربار ماهیانه دست به اعتصاب زدند، اما علت اصلی آن اعتراض نسبت به اخراج یک متصدی نگهبانی بود. بالاخره اسکندری، وزیر توده‌ای پیشه و هنر از خلیلی درخواست کرد نگهبان اخراج شده به سرکار بازگردد. سرانجام با تلاش خلیلی و توافق وی با کارگران و تامین خواسته‌های آنها، اعتصاب‌کنندگان به سر کار بازگشتند. در همین سال‌ها خلیلی برای محافظت از سیستم برق رسانی، نامه‌ای به رزم آرا، رئیس ستاد ارتش نوشت‌ و درخواست کرد ۶۰ سرباز فنی و ۳۰پست ۱۶ساعته را برای حفاظت از اداره برق برای وی بفرستد.

خلیلی از متفقین حفر چاه عمیق را یاد گرفت و با وارد‌کردن تلمبه‌های پیرلس آمریکایی و دستگاه‌های حفاری - که در ایران سابقه نداشت - تعداد زیادی چاه عمیق در شهرها، باغ‌ها و روستاها حفر کرد. در زمان جنگ‌جهانی دوم قطعات یدکی به‌راحتی در دسترسی نبود؛ اما خلیلی به‌همراه مهندس نصر‌الله آق اولی (برادر همسرش) مقدار زیادی از اجناس و لوازم مورد‌نیاز را از کارخانه رها شده ذوب‌آهن در کرج به انبار برق انتقال داد.

 این امر با همت و پیگیری ایشان امکان‌پذیر شد. در سال‌۱۳۲۴ پس از آنکه اداره برق به شرکت بازرگانی برق تبدیل شد بر اثر تحریک مخالفان و برخی از عوامل حزب توده از کار منفصل و به مدت ۴ روز از سوی دیوان کیفری کارکنان زندانی شد، اما پس از مدتی تبرئه و از زندان آزاد شد. این امور بیانگر مشکلات واحدهای صنعتی و فنی، در سال‌های اشغال کشور بود. دوره کوتاه‌مدت زندان به‌شدت در نگاه او نسبت به دولت موثر بود و پس از رهایی از زندان دیگر شغل دولتی را برنتافت و به‌رغم اینکه در سال‌های ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۵ در خدمت دولت منشأ کارهای ارزشمندی بود، به فرزندان خود توصیه کرد ‌تن به‌کارهای دولتی ندهند. مهندس معتمدی به‌جای خلیلی منصوب شد و دیگر صحبتی از شرکت بازرگانی برق به میان نیامد. در سال‌۱۳۲۴ شرکت نفت انگلیس درنظر داشت برای تامین سیمان مورد‌نیاز در یکی از مناطق شیخ نشین خلیج‌فارس با سرمایه ساکنین همان محل کارخانه‌ای احداث کند. خلیلی معتقد بود ساخت چنین کارخانه‌ای در ایران هم امکان‌پذیر است؛ لذا همراه با دکتر هاشم شجاع، نامه‌ای به قوام السلطنه (نخست‌وزیر) نوشته و ماجرا را با او درمیان گذاشت؛ اما پاسخی دریافت نکرد و ایده تاسیس کارخانه سیمان، ناموفق ماند. خلیلی در سال‌۱۳۲۵ با علی اردکانی صاحب موسسه آبیار کشور، در حفر چاه‌های عمیق نیمه عمیق، نصب پمپ و... همکاری کرد.

از نظر وی، دستیابی به آب‌های تحت‌الارضی تا حد زیادی مشکل کم‌آبی در ایران را رفع می‌کرد.  وی برای کسب اطلاعات و آشنایی با تکنولوژی جدید با دعوت شرکت جانستون سفری به آمریکا داشت. حاصل این سفر آشنایی وی با نحوه استفاده از گاز آشپزخانه و وارد‌کردن مواد اولیه، قطعات، پمپ، لوله و... بود. با ورود این لوله‌ها و پمپ‌‌‌‌‌ها در مدتی نسبتا کوتاهی، تعداد زیادی چاه در تهران و سایر نقاط کشور حفر شد. در سال‌۱۳۲۹ هنگام سفر به خوزستان مشاهده کرد که شرکت نفت و گاز، مخازن نفتی را می‌‌‌‌‌سوزانند؛ احتمالا اندیشه استفاده از گاز و پایه‌گذاری صنعت گاز مایع از همان جا به ذهنش راه یافت و پس از ملی‌شدن صنعت نفت ایران، عزمش را جزم کرد که صنعت گاز را به ایران وارد کند.  انگیزه او از این کار آسودگی خانم‌های خانه‌دار از مشکلات نفت و... در آشپزخانه بود.  در همان سال ‌به‌همراه فرزند ۲۴ ساله‌اش محسن که فارغ‌التحصیل مهندسی الکترومکانیک از دانشگاه تهران بود عازم آمریکا و انگلستان شد و مدتی را به مطالعه صنعت گاز در آن کشور اختصاص داد. او پس از بازگشت تاسیساتی براساس فناوری پیشرفته ایجاد کرد؛ سپس اقدام به احداث کارخانه کپسول‌سازی کرد. سرانجام شرکت بوتان را با مسوولیت محدود و گرفتن وام از آشنایان و بانک‌های داخلی و مشارکت دکتر اسفندیار یگانگی به‌ثبت رساند.او اولین محموله گاز مایع را به‌صورت آزمایشی از شرکت ملی نفت ایران تحویل گرفت (۷ مهر ۱۳۳۲)  و این‌گونه بود که اولین شرکت بخش‌خصوصی گاز مایع را به سبد زندگی ایرانیان وارد کرد و زندگی مردم - خصوصا زنان - از رفاه و فراغت بیشتری برخوردار شد.