گزارش سفر به ترکیه(۲)
از مدنیت آنکارا تا معنویت قونیه
زاغه نشینان دیروز، آپارتمان نشین های امروز
تقریبا تمامی وزارتخانهها و ادرات مهم در یک خیابان متمرکز شدهاند. از تاریخ پرافتوخیز این شهر در دورانهای مختلف که بگذریم میرسیم به جنگ جهانی اول و سالهای پس از آن که قرار بود ترکیه عثمانی میان چهار کشور یونان، فرانسه، بریتانیا و ایتالیا تقسیم شود. اما جنبش مقاومت در ترکیه به رهبری کمال آتاتورک ورق را برگرداند و با پیروزی در این جنگ منجر به اعلام جمهوریت در ترکیه در بیستونهم اکتبر سال 1923 شد. چند روز پس از اعلام جمهوریت، پایتخت کشور از استامبول به آنکارا انتقال یافت. شرح جنگ استقلال و شیوه مقاومت مردمان و ارتش ترکیه در موزه آتاتورک تصویر شده است.
در این موزه افزون بر نمایش آثار و کتابخانه شخصی آتاتورک و نام و نشان دیگر رهبران جنبش مقاومت و جنگ استقلال، صحنهها و سنگرهای نبرد به گونهای زنده بازسازی شده که نمونهای مثال زدنی از یک اجرای هنری است. معماری ساختمان موزه هم به تاثیر از الگوهای باستانی و مدرن شکل گرفته است. از آنکارا به سمت قونیه راه افتادیم، بیرون از شهر در حاشیه جاده اصلی، نشانههایی دیدیم از پایان زاغهنشینی. راهنمای سفر گفت که شهرداری آنکارا از ده سال پیش طرح سکونت زاغهنشینان را اجرا و آنها را به مجتمعهای آپارتمانی منتقل کرده است. نشانهها، گویا بود. عکس هم گرفتیم.
شب بود که رسیدیم به قونیه، برای ما ایرانیان، این شهر با اسم و رسم مولانا جلالالدین محمد بلخی و شمس تبریزی رقم خورده است. شب و روز قونیه سرشار از شور عاشقانه و کرامت عارفانه این بزرگترین شاعر پارسی زبان سده هفتم هجری قمری است. حدود چهار هزار سال پیش هیتیها وارد این سرزمین شدند و آن را کوانا (KUWANNA) نام نهادند. بنا به روایت تاریخنگاران، دوران طلایی این شهر در عهد سلجوقیان (قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی) بوده که به مرکز فرهنگ و تجارت با ایران، عراق و سرزمین آناتولی تبدیل شد. حضور مولانا در قونیه و کشف و کرامات کلامی و معنوی او، برای این شهر حافظهای جدید خلق کرده و اکنون آنچه از قونیه در خاطره توریستها و آمدگان به این شهر نقش میبندد معطوف به او است. به مزار او بدون بلیت نمیتوان وارد شد. فقط در سال گذشته میلادی نزدیک به دومیلیون گردشگر داخلی و خارجی از قونیه و آرامگاه مولانا دیدار کردهاند و این قطب فرهنگ و سخن فارسی، قطب گردشگری ترکیه هم قلمداد می شود.
کعبه العشاق باشد این مقام/ هر که ناقص آمد اینجا شد تمام دوران مدرن و مابعد آن، دوران آمیختگی ارزشهای فرهنگی و اقتصادی و تجاری بوده است. در واقع نمیتوان فرهنگ را از تجارت انتزاع کرد که در این صورت هم فرهنگ از میان میرود و هم تجارت. سربرآوردن موزهها در این دوران و شکلگیری «حقوق ورودی» نمایانگر چنین ترکیب و تعاملی است حتی آنجا که موزهای و مکانی تاریخی، مخاطبان خود را رایگان میپذیرد، حتما یا دست پنهان یارانه در میان است یا همه چیز رهاسازی شده. اگر نه در این اصل نمیتوان تردید کرد که فرهنگ منتزع از اقتصاد و گردش تجاری، از حیات میگسلد و راه ممات بر آن هموار میشود که بسیار دیدهایم این اتفاق افتاده است.
مدیریت گردشگری قونیه، دریچهای اگر به امروز و آینده گشوده از این چشمانداز بوده است. در واقع آنها هم فرهنگ گردشگری را به امر جمعی و درونی فضای شهر خود تبدیل کردهاند و هم مقتضات بینالمللی آن را در نظر گرفتهاند. هتل پنج ستاره «ریکسوس» در قونیه، نشانهای به این عقلانیت توریستی است. در این هتل ساختار خدمترسانی به گونهای طراحی شده که ضمن این که منطبق با استانداردهای جهانی است، مقوله جهانیت گردشگری (UNIVERSALITY OF TOURISM) هم در آن لحاظ شده است. یعنی پدید آوردن فضایی معطوف به دیگری و امکان گفتوگو و تعامل با او.
راهنمای سفر به ساختمانی اشاره کرد که به روایتی نخستین بار مولانا، شمس تبریزی را در آنجا دیده است. اکنون آنچه در قونیه آشکار است و در سیمای شهر هم دیده میشود سماعی سرخوشانه است که در این پنجاه سال اخیر صورت رسمی هم به خود گرفته است. آذرماه هر سال، مراسم سماع در قونیه طنینانداز میشود که بیش از آن که فرافکنی یک مراسم آیینی باشد نوعی دروننگری عارفانه است در پرتو عصر مدرن. قونیه برای آن کس که نگاهی درونی به تاریخ و فرهنگ را دنبال میکند شهری است با رازهای سر به مهر. این یک پرسش اساسی است که چرا مولانا، از بیم مغولان به این شهر پناه برد و چگونه شد که در آنجا دیدار با شمس تبریزی را تجربه کرد. تجربه قونیه، تجربه راز است.
مزار مولانا
ارسال نظر