راهکار حذف داراییهای غیرجاری بانکها
حیات بانکداری در خلق نقدینگی و چرخش مستمر جریان تسهیلات-سپرده-تسهیلات است. ازاینرو درصورتیکه وجوه وام دادهشده در سررسید مورد نظر به چرخه عملیات عادی بانکها برنگردد، بهدلیل سرریز تسهیلات بانکها در فرآیندی خارج از این چرخه، عملا بخشی از دارایی آنها از مدیریت اعتباریشان خارج شده و تطابق سررسید داراییها و بدهیهایشان دچار مشکل میشود، درنتیجه کارکرد اصلی بانکها در اقتصاد که توسعه مالی (Financial Development) است، با چالش جدی مواجه میشود.
علاوه بر آن نیز، انباشت این نوع از داراییها در ترازنامه بانکها باعث میشود هرگونه شوک وارده به اقتصاد با شتاب بیشتری به سایر بخشهای اقتصاد منتقل شود؛ زیرا در این حالت بانکها علاوه بر اینکه در خارج کردن اقتصاد از تنگناهای ایجادشده ناتوان میشوند، سازوکارهای درونی نهفتهشده در ترازنامههایشان نیز ثبات مالی (Financial Stability) کشور را بیشتر از گذشته به خطر میاندازند. بنابراین انباشت داراییهای غیرجاری در ترازنامه بانکها از دو طریق یکی از طریق اختلال در توسعه مالی و دیگری از طریق برهم زدن ثبات مالی، اقتصاد کلان را هر چه بیشتر تهدید میکند.
سازوکارهای حذف داراییهای غیرجاری از ترازنامه
واکاوی صورتهای مالی بانکها به وضوح عمق ناترازی شدید ناشی از انباشت داراییهای غیرجاری در ترازنامه آنها را نشان میدهد، پرواضح است که این حجم از انباشت دارایی غیرجاری در ترازنامه بانکها عمدتا متاثر از کژتابی نسبت به ماهیت نقدینگی در قالب سلطه مالی (Fiscal Dominance) و همچنین درک نادرست از کنترل تورم با ابزار نرخ بهره است، غافل از آنکه در ادبیات اقتصادی، هم اثر سلطه مالی بر رشد اقتصادی دیگر از اعتبار علمی لازم برخوردار نیست و هم بین نرخ بهره و قیمت کالاها یک رابطه الاکلنگی وجود دارد.
مهمترین عارضه این کجفهمی، اختلال در مدیریت دارایی و بدهی بانکها است که خود را در سمت راست ترازنامه در قالب جیرهبندی اعتبار و انباشت داراییهای غیرجاری نشان میدهد و در سمت چپ ترازنامه، خود را در قالب ناپایداری و کاهش در سررسید بدهیها نشان میدهد. با این حال در ادبیات اقتصادی دو سازوکار میتواند منجر به برونرفت از این شرایط شود: یکی سازوکار درونزای مدیریت ریسک اعتباری توسط خود بانکها (از طریق اقدامات پیشینی مانند اعتبارسنجی و اقدامات پسینی مانند ذخیرهگیری و حفظ نسبت کفایت سرمایه) و دیگری سازوکار برونزای پایش ترازنامه بانکها توسط نهاد ناظر (از طریق محدودسازی رشد ترازنامه و نظارت مستمر بر شاخصهای سلامت بانکی) است.
ﺩﺍﺭﺍﯾﯽﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮﺟﺎﺭﯼ جزئی از ذات عملیات بانکداری نوین محسوب میشود. ازاینرو هرگونه تزلزلی در نظارت بانک مرکزی بر روی دو سازوکار فوق، باعث انباشت این داراییها در ترازنامه بانکها میشود که ماحصل آن شکلگیری جریان ناسالمی از خلق نقدینگی فارغ از نیازهای بخش حقیقی اقتصاد است؛ زیرا در این حالت دیگر جریان نقد ورودی بانکها، صرفا ناشی از بازپرداخت بدهیهای قبلی نیست، بلکه بخش از آن منبعث از رشد پایه پولی است که خود را عمدتا در قالب فزونی رشد بدهی بانکها به بانک مرکزی نسبت به رشد پایه پولی نشان میدهد. در چنین شرایطی نقش تنظیمگری بانک مرکزی از طریق نظارت مداوم بر ترازنامه بانکها برای ممانعت از شکلگیری فرضیه خلق نقدینگی شدید High Liquidity Creation Hypothesis بسیار مهم و کارآمد است. ازاینرو لاجرم باید مداخله مستقیم نهاد ناظر از طریق تفکیک داراییهای غیرجاری بانکها به دو دسته انباشته و روانه صورت پذیرد.
حذف داراییهای غیرجاری انباشته
در ادبیات اقتصادی حذف این نوع از داراییها از طریق ﺷﺮﮐﺖ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺩاﺭﺍﯾﯽAsset Management Company (AMC)iصورت میپذیرد؛ شرکت مدیریت دارایی، ﯾﮏ ﻧﻬﺎﺩ ﺩﻭﻟﺘﯽ، ﺧﺼﻮﺻﯽ ﯾﺎ تلفیقی ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽﻫﺎﯼ غیرجاری ﺣﺬﻑﺷﺪﻩ ﺍﺯ ترازنامه ﺳﯿﺴﺘﻢ بانکی ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﺪﻑ ﺑﻪ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﺎﺯﯾﺎﻓﺘﯽ آنها ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ. به معنای دیگر، مدیریت دارایی فرآیندی است که در آن داراییهای غیرجاری برحسب ویژگی به چهاردسته اقدام برای فروش، وصول Recovery، تجدید ساختار Restructure و سوخت کردن Write-Off تقسیم میشود. بهطور کلی ماموریت اصلی این شرکت ﺣﻞ ﻭ ﻓﺼﻞ Resolution وضعیت بانکهای ورشکسته ﯾﺎ بازخرید ﺩﺍﺭﺍﯾﯽﻫﺎی غیرجاری ﺍﺯ ﺑﺎﻧﮏﻫﺎی فعال است. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻭﻝ، AMC ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺳﺎﺯﯼ ﯾﺎ ﺍﻧﺤﻼﻝ ﺑﺎﻧﮏﻫﺎﯼ ﻭﺭﺷﮑﺴﺘﻪ، پس ﺍﺯ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺳﭙﺮﺩﻩﻫﺎﯼ تضمینشده میپردازد.
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻫﯿﭻ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﯾﺎ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﺎﻟﯽ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ. ﺩﺭ حالت ﺩﻭﻡ، AMC ﺩﺍﺭﺍﯾﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﻧﮏﻫﺎﯾﯽ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭﯼ میکند ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻭﯾﮋﮔﯽﻫﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ داشته باشند ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ AMC ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﻌﻤﻮﻻ AMC ﺍﻭﺭﺍﻕ ﻗﺮﺿﻪ ﺗﻀﻤﯿﻦﺷﺪﻩ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ این نوع از داراییها پرداخت ﻣﯽﮐﻨﺪ و عمدتا ﺧﺮﯾﺪﻫﺎ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺗﺠﺪﯾﺪ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﻣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ، هست. برای خارج کردن داراییهای غیرجاری که ممکن است طی دوره فعالیت بانک به وجود آیند، تاسیس شرکت مدیریت دارایی روش مناسبی نبوده و باید از ابزارهای نوین بانکی استفاده کرد. یکی از مهمترین و کارآمدترین ابزارها که برای جبران خارج کردن داراییهای غیرجاری از ترازنامه بانکها مورد استفاده بسیاری از کشورها قرار گرفته، اوراق Contingent Convertibles (CoCo)i است.
اوراق CoCo، اوراقی ترکیبی و قابل تبدیل هستند که هدف اصلی آنها حفاظت از لایه اول کفایت سرمایه بانکها است تا توان بانکها را در برابر شوکهای وارده افزایش دهد؛ بهطوریکه در ابتدا به دارندگان این اوراق بهطور منظم کوپن پرداخت میشود؛ مشروط به اینکه شاخصهای سلامت بانک صادرکننده در حد بهینه باشد؛ در غیر این صورت از طریق ایجاد یک سازوکار خودکار، این اوراق تبدیل به سهام میشوند. مزیت انتشار اوراق CoCo آن است که به ترازنامه بانک مرکزی شوکی وارد نمیشود. از طرفی تخصیص منابع بهصورت بهینه (Optimization of resources allocation) صورت گرفته و مخاطرات اخلاقی (Moral Hazard) به حداقل خود میرسد.