نعمت اللهی copy

پدیدارشناسی مطالعه معنای اولیه، زیسته، پیشاتاملی و پیش‌بینی‌‌‌‌‌‌‌کننده یک تجربه است. پژوهشگران در مطالعات کیفی به استفاده از مفاهیم پدیدارشناختی همچون تجربه زیسته، نیت‌‌‌‌‌‌‌مندی‌‌‌‌‌‌‌ها و تحلیل موضوعی علاقه‌‌‌‌‌‌‌مند هستند. در اینجا باید بین پدیدارهای فیزیکی و ذهنی تفاوت گذاشت. پدیدارها چیزی‌‌‌‌‌‌‌هایی ‌‌‌‌‌‌هستند که ما به آنها آگاهیم. هر چیزی که متعلق به تجربه آگاهانه ما باشد مانند رویدادها، انسان‌ها و اشیاء، پدیدار تلقی می‌شوند. در مطالعات پدیدارشناسانه قرار است لایه‌‌‌‌‌‌‌های عمیق معنایی تجربه زیسته افراد درباره یک مفهوم یا یک تجربه درک شود. به‌عبارت دیگر از این طریق می‌توان فهم بهتری از پدیده‌‌‌‌‌‌‌ها با تاکید بر تفسیر کسانی که آن پدیده را واقعا تجربه کرده‌‌‌‌‌‌‌اند، پیدا کرد.

ما نمی‌توانیم در مورد ذهنیت حمله‌‌‌‌‌‌‌گران قضاوت کنیم. هر چیزی که بود اما یک هدف بزرگ در پشت این اقدام قرار داشت که همانا ایجاد نارضایتی اجتماعی بود. برای آنها به هیچ‌وجه اهمیتی ندارد که اگر یک ماشین خدمات عمومی به‌جای آنکه به محل یک ماموریت برود، در صف پمپ‌‌‌‌‌‌‌بنزین‌‌‌‌‌‌‌ها معطل دریافت سوخت باشد.

برای آنها فرقی ندارد که خانواده‌‌‌‌‌‌‌ای که برنامه سفر استراحتی داشتند، به این سفر خود نرسند و از دریافت بنزین محروم شوند. اتفاقا آنها دنبال ایجاد همین موقعیت‌‌‌‌‌‌‌ها هستند. مجموعه‌‌‌‌‌‌‌های درگیر با این بحران واقعا کار جهادی نفس‌‌‌‌‌‌‌گیری را برای حل بحران انجام دادند اما این نباید به‌معنای ادعای بازنمایی تمام ماجرا محسوب شود. احساس آن بانو که به واسطه طولانی‌‌‌‌‌‌‌شدن زمان سوختگیری پیک‌‌‌‌‌‌‌موتوری نتوانست هدیه خریداری‌‌‌‌‌‌‌شده خود را در زمان مناسب به‌دست همسرش برساند، چگونه باید موردنظر قرار بگیرد؟ چه کسی پاسخگوی اضطراب آن مردی است که در جاده‌‌‌‌‌‌‌های برف‌‌‌‌‌‌‌گرفته با باک خالی به امنیت خانواده‌‌‌‌‌‌‌اش در کوه و کمر می‌‌‌‌‌‌‌اندیشد؟ وقتی که فردی خاص بدون در دست‌داشتن شواهد به یکباره اعلام می‌کند این اختلال کار عناصری از داخل وزارت نفت است؛ آنگاه در این موقعیت چگونه باید وحشت و دلهره یک مهندس جوان و نخبه فناوری اطلاعات در شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی را درک کرد؟

اساسا اهمیت پدیدارشناسی در این است که ساختار انواع گوناگون تجربه برگرفته از ادراک حسی، اندیشه، حافظه، تخیل، عاطفه، خواست و اراده را بررسی می‌کند که این‌ها همگی در ساحت‌‌‌‌‌‌‌های آگاهی جسمانی، تجسم عمل و فعالیت اجتماعی قرار می‌گیرند. افکار عمومی در سال‌1400 یک‌بار در این موقعیت قرارگرفته بود. در آن حمله غافلگیرکننده نیز هرچند کار جهادی وزارت نفت بود که از گسترش دامنه اختلال جلوگیری کرد ولی باید قبول کرد که در آن وضعیت واقعا صف‌‌‌‌‌‌‌های طویل و زمان انتظار طولانی گریبان‌گیر مردم شده‌بود. اما این‌بار در یک موقعیت مشابه، این صف‌‌‌‌‌‌‌های طولانی (زمان دریافت سوخت) فقط در ساعات ابتدایی حادث شد و تلاش می‌شد همه‌‌‌‌‌‌‌چیز به‌سرعت به وضعیت پایدار برسد. این‌بار وضعیت پایدار به آن معنا نبود که همه‌جایگاه‌‌‌‌‌‌‌ها به سامانه سوخت متصل شوند. جمعا حدود پنج روز طول کشید تا همه‌چیز به وضعیت قبل از حمله برگردد.

نکته مهم اما تاکید بر وضعیت پدیدارشناسانه تجربه مردم است. هرچند حمله سال‌1400 موجب نگرانی مردم شده‌بود اما در این حمله اخیر چنین ذهنیتی در بین مردم وجود نداشت. در اینجا از حیث پدیدارشناختی اساسا اولویت اساسی معطوف به تجربه زیسته مشارکت‌‌‌‌‌‌‌کنندگان است. مردم کشورمان چگونه و از چه طریقی به این تجربه زیسته‌‌‌‌‌‌‌ رسیدند که این‌بار قرار نیست اختلال در جایگاه‌‌‌‌‌‌‌ها به وسعت و شدت‌ بار قبلی باشد؟ و چگونه این تجربه خاص خود را معنا ‌‌‌‌‌‌‌بخشیده و آن را به آگاهی تبدیل کردند؟ اهمیت مطالعه پدیدارشناسی در همین است که پاسخ‌‌‌‌‌‌‌های مقتضی به این سوالات را فراهم کرده و تصمیم‌گیران حوزه عمومی را به شناخت دقیق‌تری از لایه‌‌‌‌‌‌‌های ذهنی معناساز مردم نائل می‌کند.

تجربه‌‌‌‌‌‌‌های آگاهانه یک ویژگی منحصر‌‌‌‌‌‌‌به‌‌‌‌‌‌‌فرد دارند و آن اینکه ما آنها را تجربه و از طریق آنها زندگی می‌کنیم یا این تجربه‌‌‌‌‌‌‌ها را به‌‌‌‌‌‌‌کار می‌گیریم. این خصوصیت تجربی یا اول‌‌‌‌‌‌‌شخص، جزء مهم طبیعت یا ساختار تجربه آگاهانه است. اهمیت انجام مطالعات پدیدارشناسانه در این است که در رویکردهای پدیدارشناسانه، فرد به‌دنبال بررسی رابطه بین آگاهی فردی و زندگی اجتماعی است. متولیان کلان کشور و وزارت نفت باید بدانند که این اطمینان مبنی‌بر درست‌‌‌‌‌‌‌شدن وضعیت (که در رفتار بی‌‌‌‌‌‌‌تفاوت مردم نسبت به جاروجنجالی که حمله‌‌‌‌‌‌‌گران انتظارش را می‌‌‌‌‌‌‌کشیدند) در چه واقعیاتی ریشه دارد؟ چرا افرادی که حتی با نظام حاکمیتی دچار زاویه‌‌‌‌‌‌‌های شدید هستند، از این اقدام حمله‌‌‌‌‌‌‌گران حمایت نکردند؟ پدیدارشناسی این بحران می‌تواند برای حاکمیت مشخص کند که این حمایت گسترده مردمی را مدیون چه چیزی است.

خیلی‌‌‌‌‌‌‌ها موضوع را دنبال کردند ولی به‌خوبی می‌دانستند که با در دست‌‌‌‌‌‌‌داشتن تجربه قبلی امکان تطویل زمان بحران وجود ندارد، به‌همین‌دلیل گویا در هیچ نقطه از کشور اعتراض یا آسیبی در این رابطه گزارش نشد. این‌بار بیشتر مردم زیرلب غرولند کردند و منتظر شدند تا امکان سوختگیری مجددا فراهم شود. این انتظار زیاد طول نکشید (هرچند همه‌جایگاه‌‌‌‌‌‌‌ها به سامانه هوشمند و سوختگیری با قیمت یارانه‌‌‌‌‌‌‌ای متصل نبودند.)

البته این به‌معنای آن نیست که هیچکس اعتراضی به وضعیت حادث‌شده نداشت. قطع به یقین این نفوذ می‌تواند به‌معنای وجود نقایصی در ساختار باشد. در گزارش سازمان پدافند غیرعامل نیز مشخص‌شده که گویا این نفوذ از ناحیه ساختار سامانه وزارت نفت نبوده‌است. به‌طور کلی پدیدارشناس به‌دنبال ارائه چگونگی حضور آگاهی انسان در تولید کنش اجتماعی، موقعیت اجتماعی و دنیای اجتماعی است. هدف اساسی مطالعات پدیدارشناختی معطوف به تقلیل تجربیات فردی به پدیده‌‌‌‌‌‌‌ای است که توصیف ماهوی آن به لحاظ عمومی امکان‌پذیر می‌شود. چرا این‌بار بیشتر مردم نگرانی چندانی نداشتند؟ چرا رسانه‌های معاند موفق نشدند خط خبری این حمله را به‌قدرت دفعه قبل پیش ببرند؟ آیا در این حمله اخیر کنش‌‌‌‌‌‌‌های اعتراضی مردم بیشتر شخصی بود تا اجتماعی؟ چرا بیشتر مردم نگرانی چندانی را بابت بازگشت به وضعیت قبلی نداشتند؟

 این بی‌‌‌‌‌‌‌تفاوتی مردم؛ در واقع ناظر بر چگونگی معنایابی آن تجربه‌‌‌‌‌‌‌ (یعنی بی‌‌‌‌‌‌‌تفاوتی) در فرآیندهای ذهنی منجر به کنش در این تعاملات است که حتی نوعی بیناذهنیت مشترک را ساخته بود. پدیدارشناسی؛ در واقع مطالعه همین معناسازی و معنایابی در تجربه بحران اخیر است. اگر موضوع بحران اخیر را در قالب یک تجربه محسوب کنیم که تعداد زیادی از مردم را درگیر خود کرده‌است، آنگاه بدون‌تردید هیچکس بی‌‌‌‌‌‌‌نیاز از این نیست که فهم کامل و جامعی از عقاید، تجارب و احساسات کنشگران را داخل کوران تجربه مذکور پیدا کند.