تهران و مسکو با توافقهای اخیر به سمت افزایش معنادار همکاریها پیشرفتند
کارتل گازی ایران و روسیه؟
سنگبنای ائتلاف گازی تهران و مسکو
۴۰میلیارد دلار تفاهمنامهای که ماه گذشته بین گازپروم روسیه و شرکت ملی نفت ایران امضا شد، از منظر واتکینز سنگبنای توانمندکردن روسیه و ایران برای اجرای برنامه قدیمی خود مبنیبر شرکای اصلی یک کارتل جهانی تامینکنندگان گاز مانند آنچه برای اوپک وجود دارد، بود. با تاسیس مجمع کشورهای صادرکننده گاز (GECF)، این «اوپک گازی» میتواند هماهنگی سهم بزرگی از منابع گازی و کنترل بر قیمتهای گاز را در سالهای پیشرو ممکن کند. روسیه و ایران بهترتیب نخستین و دومین منابع گازی جهان را دارند و دو کشور در جایگاه ایدهآلی برای برنامههای ذکرشده دارند.
اتحاد روسیه و ایران، همانطور که در جدیدترین تفاهمنامه جامع بین گازپروم و شرکت ملی نفت ایران نشان داده شد، میخواهد تا حد زیادی دو عنصر کلیدی در ماتریس عرضه جهانی را کنترل کند: گاز عرضهشده زمینی از طریق خطوط لوله و گاز عرضهشده از طریق کشتیها یعنی گاز طبیعی مایع (LNG) تا حد امکان. اخیرا حمید حسینی، رئیس اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفت، گاز و پتروشیمی ایران در تهران، درباره تفاهمنامه گازپروم و شرکت ملی نفت ایران گفت: «حالا روسیه به این نتیجه رسیده که مصرف گاز و تمایل به مصرف گاز طبیعی مایع در دنیا افزایش مییابد و آنها بهتنهایی نمیتوانند نیاز دنیا را تامین کنند و هیچجایی هم برای رقابت گازی بین ایران و روسیه وجود ندارد. برنده جنگ بین روسیه و اوکراین آمریکاست که بازار اروپا را در دست میگیرد، بنابراین اگر ایران و روسیه بتوانند نفوذ آمریکا در بازارهای نفت و گاز و محصولات نفتی را با کمک هم پایین بیاورند، به نفع هر دو کشور خواهد بود.»
تفاهمنامه گازپروم و شرکت ملی نفت ایران شامل چهار عنصر کلیدی است که در جهت ایجاد یک «اوپک گازی» تنظیم شده است. یکی از این عناصر که غول گازی تحتحمایت دولت روسیه است، متعهد شده کمک کامل خود را به شرکت ملی نفت ایران در توسعه ۱۰میلیارد دلاری میادین گازی کیش و پارسشمالی با هدف تولید بیش از ۱۰میلیون مترمکعب گاز در هر دو میدان انجام دهد. عنصر دوم این است که گازپروم همچنین بهطور کامل به پروژه ۱۵میلیارد دلاری برای افزایش فشار در میدان گازی بزرگ پارسجنوبی در مرز دریایی ایران و قطر کمک خواهد کرد. عنصر سوم این است که گازپروم در تکمیل پروژههای مختلف گاز طبیعی مایع (LNG) و ساخت خطوط لوله صادرات گاز کمک خواهد کرد. به گفته یک منبع ارشد که از نزدیک با وزارت نفت ایران همکاری میکند، عنصر چهارم این است که روسیه همه فرصتها را برای تشویق دیگر قدرتهای بزرگ گازی در خاورمیانه برای پیوستن به گسترش تدریجی کارتل «اوپکگازی» بررسی خواهد کرد.
این منبع افزود: «گاز بهطور گستردهای بهعنوان محصول بهینه در گذار از سوختهای فسیلی به انرژیهای تجدیدپذیر در نظر گرفته میشود، بنابراین کنترل هرچه بیشتر جریان جهانی آن کلید قدرت مبتنی بر انرژی در ۱۰ تا ۲۰ سالآینده خواهد بود؛ همانطور که در مقیاس کوچکتر در کنترل روسیه بر اروپا از طریق عرضه گاز این کشور دیده میشود.»
جذب شرکای دیگر منطقه
از منظر بالا به پایین، اتحاد روسیه و ایران بر جلب حمایت آشکار یا پنهان از ساخت اوپک گازی از سوی دیگر تولیدکنندگان بزرگ خاورمیانه که در تعهد به محور روسیه، ایران و چین یا آمریکا، اروپا و ژاپن بلاتکلیف تلقی میشوند، متمرکز است. قطر (با سومین ذخایر بزرگ گاز جهان با کمتر از ۲۴تریلیون مترمکعب و بزرگترین تامینکننده LNG) مدتهاست که از سوی روسیه و ایران بهعنوان کاندیدای اصلی اضافهشدن به چنین کارتل گازی شناخته میشود؛ چراکه قطر با ایران در بزرگترین میدان گازی جهان نیز شریک است. توافق همکاری جدیدی بین تهران و دوحه در سال۲۰۱۷ در مورد این مخزن مشترک و فراتر از آن حاصل شد. از آن زمان، قطر آشکارا سعی کرده است از بیگانهشدن با هریک از دو بلوک اصلی قدرت ژئوپلیتیکی خودداری کند.
علاوه بر نیاز به روابط خوب بین قطر و ایران برای اطمینان از عملکرد بهینه مخزن عظیم گاز مشترک خود، روسیه و ایران منطقه دیگری از آسیبپذیری خاص را در ساختار سیاسی دوحه میبینند که میتواند در ساخت اوپک گازی مورد بهرهبرداری قرار گیرد. آن عامل بیزاری از همسایه دیگرش، عربستانسعودی است. محاصره قطر از سال۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ توسط عربستانسعودی سازماندهی شده بود و در ابتدا توسط امارات، بحرین و مصر بهطور فعال موردتایید قرار گرفت و بعدا از سوی اردن، لیبی و سایر کشورهای کوچکتر حمایت شد. قطر هرگز این موضوع را فراموش نکرده است؛ همچنین این کشور حمایتی که در آن دوره از سوی ایران و روسیه چه بهصورت مستقل و چه از طریق ترکیه از دوحه صورت گرفت را نیز فراموش نکرده است.
روسیه، ایران و قطر با هم کمتر از ۶۰درصد از ذخایر گازی جهان را در اختیار دارند و سه کشوری بودند که در تاسیس GECF که ۱۱ عضو آن بیش از ۷۱درصد از ذخایر گازی جهان را در اختیار دارند، نقش اساسی داشتند. این مجمع ۴۴درصد از تولید بازار، ۵۳درصد از خطوط لوله گاز و ۵۷درصد از صادرات LNG جهان را در دست دارد.
دلایل بیرغبتی قطر
مدتهاست که بیانیههایی در مورد برنامههایی برای تقویت عمق همکاری بین اعضای GECF وجود دارد تا جاییکه در بازار گاز به اندازه اوپک قدرتمند شود. در اکتبر ۲۰۰۸، شخصیتهای بلندپایه روسیه، ایران و قطر در تهران برای بحث در مورد همکاریهای سهجانبه و امکان تشکیل کارتلی از کشورهای صادرکننده گاز مشابه اوپک ملاقات کردند. بخش مهمی از دلیل عدمتحقق کامل این ایده، عدمتمایل قطر به همسویی قاطعانه با اتحاد روسیه و ایران بوده است، به این معنی که بخش نوسانی تامین گاز ماتریس تامین گاز - LNG - خارج از کنترل مسکو و تهران باقی ماند. درست است که ایران منابع گازی کافی برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت LNG را دارد و بخشی از قرارداد گازپروم و شرکت ملی نفت ایران در راستای تحقق آن است، اما این نیز درست است که این یک پروژه میانمدت و بلندمدت است.
در کوتاهمدت نیز نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد خودداری قطر برای تعهد به اوپک گازی ممکن است رو به کاهش باشد. ویژگی حیاتی برنامههای اقتصادی دوحه این است که این کشور بهعنوان صادرکننده شماره یک LNG در جهان باقی بماند که این جایگاه را برای مدتی اخیرا از دست داده و در این زمینه، معاملات بلندمدت با چین برای این کشور بسیار مهم است. یک مثال قابلذکر که قالبی برای توافقهای بعدی شد توافق بلندمدت خرید و فروش توسط شرکت نفت و شیمیایی چین (سینوپک) و شرکت قطر پترولیوم بود که بر مبنای آن، برای ۱۰سال۲میلیون تن LNG در سالبه چین تحویل داده میشود.
پس از این قراردادهای اولیه با چین، قطر قراردادهای تامین LNG را با متحد ایران (و چین و روسیه) یعنی پاکستان امضا کرد. بهطور خاص، یک قرارداد خرید و فروش ۱۰ساله برای قطرپترولیوم برای تامین حداکثر ۳میلیونتن گاز ال.ان.جی در سالبه شرکت دولتی نفت پاکستان از طریق بنادر مختلف این کشور. این قرارداد علاوهبر توافق سال۲۰۱۶ بین دو کشور برای تحویل سالانه ۷۵/ ۳میلیون تن در سالبود. همزمان متحد نزدیک پاکستان یعنی بنگلادش هم قرارداد مشابهی با قطر بست.