کتاب بیوگرافی استیو جابز
سفر کریسان به هند
بخش چهل و دوم
آرتور راک» یکی از سرمایهگذاران ریسکی برجسته بود که وقتی مارکولا جابز را فرستاد تا او را ببیند، در ابتدا بیتفاوت بود.
نویسنده: والتر ایساکسون
بخش چهل و دوم
آرتور راک» یکی از سرمایهگذاران ریسکی برجسته بود که وقتی مارکولا جابز را فرستاد تا او را ببیند، در ابتدا بیتفاوت بود. راک به خاطر میآورد: «او طوری به نظر میرسید که انگار تازه از دیدار مرشدش در هندوستان برگشته بود و بویی شبیه همان آدمها را میداد.» اما بعد از اینکه راک اطلاعات بیشتری درباره اپل دو بهدست آورد، سرمایهگذاری کرد و به هیات مدیره شرکت پیوست.اپل دو تا شانزده سال دیگر در مدلهای مختلف به بازار عرضه شد و حدود شش میلیون دستگاه فروخت. این دستگاه بیشتر از هر دستگاه دیگری معرف صنعت کامپیوترهای شخصی بود. ووزنیاک لایق اعتباری تاریخی بود که به خاطر طراحی بورد مدار عالیاش و سیستمعامل مرتبطش بهدست آورد، محصولی که یکی از بزرگترین شاهکارهای ابداع تنهایی آن دوره بود، اما جابز یکی از کسانی بود که بوردهای ووزنیاک را در یک بستهبندی جالب و خوب، از منبع تغذیه گرفته تا یک کیس باریک را ادغام و کامل کرد. او شرکتی را هم راه انداخت که یک دفعه در کنار دستگاههای ووزنیاک سبز شد. همانطور که رجیس مک کنا بعدا میگوید: «ووز دستگاه فوق العادهای را طراحی کرد، اما اگر این دستگاهها در اختیار استیو جابز نبودند امروز در فروشگاههای
اسباببازی فروشی قرار داشتند.» با این همه اغلب مردم اپل دو را اختراع ووزنیاک میدانند. این جابز را ترغیب کرد تا به دنبال پیشرفت بزرگ بعدی برود، چیزی که میتوانست آن را برای خودش بداند.
فصل هفتم
کریسان و لیزا
کسی که رها شد
از وقتی که آنها بعد از فارغالتحصیلی از دبیرستان تمام تابستان را در یک کلبه چوبی با هم زندگی کرده بودند، کریسان برنان در زندگی جابز آمده و رفته بود.
وقتی او در سال ۱۹۷۴ از هندوستان برگشت، مدتی در مزرعه رابرت فریدلند با هم بودند. کریسان یادش میآید: «استیو دعوتم کرد به آنجا. ما جوان و راحت و آزاد بودیم. آنجا یک انرژی بود که وارد قلبم شد.»
وقتی به لس آلتوز برگشتند، رابطهشان به سمتی رفته بود که اغلب فقط دوستانه بود. جابز در خانه زندگی میکرد و در آتاری کار؛ کریسان آپارتمان کوچکی داشت و بیشتر وقتش را در مرکز ذن کوبون چینو میگذراند. کریسان در اوایل سال ۱۹۷۵ با یک دوست مشترک به نام «گرگ کالهون» دوست شد. الیزابت هولمز میگوید: «او با همه ما اینطوری رفتار میکرد. رابطه ما با او کم و زیاد میشد. »
کالهون همراه با جابز، فریدلند، کوتکه و هولمز در دانشکده رید بود. او هم مثل بقیه عمیقا درگیر معنویات شرقی بود، از رید انصراف داده بود و راهش را به سمت مزرعه فریدلند پیدا کرده بود.
آنجا یک مرغدانی هشت در بیست فوتی بود که او آن را به یک خانه کوچک تبدیل کرد، با بلوکهای سبک ارتفاعش را زیاد کرد و بالای آن شیروانی ساخت تا جای خوابش را در آن درست کند. در بهار سال ۱۹۷۵ برنان با او به این خانه کوچک رفت و سال بعد تصمیم گرفتند که به سفر معنوی هندوستان بروند. جابز به کالهون سفارش کرد که برنان را با خودش نبرد و میگفت که او مانع طلب معنوی کالهون میشود، اما به هر حال آنها با هم رفتند. برنان میگوید: «من خیلی تحت تاثیر اتفاقاتی قرار گرفته بودم که برای استیو در سفرش به هندوستان افتاده بود. به همین خاطر میخواستم به آنجا بروم.»
ارسال نظر