کتاب بیوگرافی استیو جابز
شرکت در اولین فستیوال کامپیوتر شخصی
بخش سی و سوم
کلارا جابز اهمیتی نمیداد که بیشتر جاهای خانهاش را کوهی از قطعات و میهمانهای تازه وارد اشغال کردهاند، اما او از دست رژیمهای غیر عادی پسرش عاجز شده بود. هولمز به خاطر میآورد: «او به وسواسهای پسرش در غذاها با تعجب نگاه میکرد.
بخش سی و سوم
کلارا جابز اهمیتی نمیداد که بیشتر جاهای خانهاش را کوهی از قطعات و میهمانهای تازه وارد اشغال کردهاند، اما او از دست رژیمهای غیر عادی پسرش عاجز شده بود. هولمز به خاطر میآورد: «او به وسواسهای پسرش در غذاها با تعجب نگاه میکرد.
فقط میخواست پسرش سالم باشد و جابز اظهار نظرهای عجیب و غریبی میکرد مانند اینکه «من میوهخوارم و فقط برگهایی را که دختران باکره در نور مهتاب چیده باشند، میخورم.»
بعد از آنکه ووزنیاک دوازده تا بورد سرهم شده را تایید کرد، جابز آنها را با ماشین به بایت شاپ فرستاد. ترل کمی شوکه شد. هیچ منبع تغذیه، کیس، مانیتور یا کیبوردی وجود نداشت. او انتظار چیز کاملتری را داشت. اما جابز او را با نگاه از رو برد و او راضی شد تا آنها را تحویل بگیرد و پولشان را بدهد. بعد از سی روز اپل در آستانه سوددهی بود. جابز به خاطر میآورد: «ما توانستیم بوردها را با هزینه ارزانتر از چیزی که فکرش را میکردیم بسازیم، چون من معامله خوبی برای قطعات کرده بودم. ما تقریبا همه پولی را که از فروش پنجاه بورد به بایت شاپ درآوردیم، بابت خرید مواد اولیه مورد نیازمان برای ساخت صد بورد دادیم.» حالا آنها میتوانستند با فروش پنجاه بورد باقیمانده به دوستان و رقبایشان در کلوب هومبرو، سود خوبی بکنند. الیزابت هولمز با حقوق 4 دلار برای هر ساعت رسما حسابدار نیمه وقت اپل شد. او هفتهای یک بار از سانفرانسیسکو میآمد و سعی میکرد بفهمد که چطور دسته چک جابز را به دفتر کل منتقل کند. جابز برای آنکه اپل یک شرکت واقعی به نظر برسد، یک سرویس پاسخگویی اجاره کرد که پیامها را به مادرش منتقل میکرد. رون وین لوگویی را با استفاده از یک
سبک سایه قلم پرزرقوبرق از اصول تصویرآرایی ویکتوریایی کشید که در آن نیوتن نشسته زیر درخت سیب به تصویر کشیده شده بود و این تصویر با نقل قولی از جملات قصار قاب گرفته شده بود: «ذهن مسافر تنها و همیشگی دریاهای ناآشنای افکار است.» شعار نسبتا عجیبی بود که بیشتر به تصویر وین از خودش مربوط بود تا شرکت اپل کامپیوتر. شاید جمله قصاری از شاعری که در اوایل انقلاب فرانسه زندگی میکرده، بهتر بود: «رستگاری این بود که در آن سپیدهدم زنده باشی/ جوان بودن که رویایی بیش نبود!» ووزنیاک بعدا به خاطر آن خوشحال بود: «فکر میکنم ما در بزرگترین انقلابی که تا حالا اتفاق افتاده حضور داشتیم. خیلی خوشحالم که جزئی از آن هستم.» ووز به نسخه بعدی این دستگاه فکر کرده بود، به همین دلیل نام این مدل را اپل یک(Apple I) گذاشتند. جابز و ووز تمام کامینوریل را با ماشین میگشتند تا فروشگاههای الکترونیکی را پیدا کنند و آن را بفروشند.
علاوه بر پنجاه تایی که به بایت شاپ فروخته شده بود، تقریبا پنجاه تای دیگر هم به دوستان فروخته شد و آنها داشتند صد تای دیگر برای فروشگاههای خردهفروشی میساختند. اصلا عجیب نبود که آنها تمایلات متناقضی داشتند: ووزنیاک میخواست که آنها را تقریبا با همان قیمت ساختشان بفروشد، اما جابز میخواست که سود خوبی از فروش آنها بدست بیاورد. جابز پیروز شد. او قیمتی را تعیین کرد که حدود سه برابر قیمت ساخت بوردها بود و ۳۳ درصد سود بیشتر از قیمت ۵۰۰ دلاری عمده فروشی که ترل و دیگر فروشگاهها میپرداختند، قیمت نهایی ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت بود. ووزنیاک میگوید: «همیشه در حال تکرار این عددها بودم. شماره تلفن سرویس جوک گویای من هم ۶۶۶-۲۵۵ بود.» هیچکدام آنها نمیدانستند که در کتاب مکاشفه یوحنای رسول، عدد ۶۶۶ سمبل دجّال است. اما به زودی و به خصوص بعد از آنکه ۶۶۶ مضمون فیلم جنجالی آن سال یعنی «نحس» (The Omen) شد، با اعتراضهای زیادی مواجه شدند. (در سال ۲۰۱۰ یکی از کامپیوترهای اپل یک اصلی در حراج کریستی با قیمت ۲۱۳ هزار دلار فروخته شد.) اولین مقاله جدی درباره این دستگاه جدید در نسخه ماه جولای سال ۱۹۷۶ مجله کامپیوتری قدیمی «اینترفیس» چاپ
شد. جابز و دوستانش همچنان در حال ساخت دستگاههایی با دست و در خانه او بودند، در حالی که مقاله به جابز به عنوان مدیر بازاریابی و مشاور خصوصی قبلی آتاری اشاره کرده بود. این باعث شد که اپل مثل یک شرکت واقعی به نظر برسد. در این مطلب آمده بود: «استیو با بیشتر کلوبهای کامپیوتری ارتباط برقرار میکند و انگشتش را روی نبض این صنعت جوان میگذارد.» این مطلب نقل قولی هم از جابز آورده بود: «اگر بتوانیم نیازها، احساسات و انگیزههایمان را کنترل کنیم، میتوانیم به طور مناسبی جواب را که میخواهند به آنها بدهیم.» تا آن موقع علاوه بر آلتیر، رقبای دیگری هم داشتند که معروفترین آنها IMSAI ۸۰۸۰ بود و SOL-۲۰ شرکت پروسسور تکنولوژی کورپوریشن (Processor Technology Corporation). این دستگاه آخر را «لی فلسنزتین» و «گوردون فرنچ» از کلوب کامپیوتری هومبرو طراحی کرده بودند. همه آنها شانس این را داشتند که در تعطیلات آخر هفته روز کار سال ۱۹۷۶ در اولین فستیوال سالانه کامپیوترهای شخصی که در هتلی پیش پا افتاده در گذرگاه چوبی پوسیدهای از آتلانتیک سیتی در نیوجرسی برگزار شده بود، دستگاههایشان را رونمایی کنند. جابز و ووزنیاک پروازی به سمت
فیلادلفیا گرفتند در حالی یک باکس سیگار با کامپیوتر اپل یک و نمونه اولیه مدل بعدی که ووزنیاک داشت روی آن کار میکرد را با خودشان داشتند. فلسنزتین که در ردیف پشت آنها نشسته بود به اپل یک نگاه کرد و گفت که این کاملا معمولی و پیشپا افتاده است. گفتوگوی ردیف پشتی توی دل ووزنیاک را خالی کرد. او به خاطر میآورد: «میتوانستیم بشنویم که آنها داشتند درباره تجارت تازه و مترقی صحبت میکردند و از یک سری کلمات اختصاری تجاری در حرفهایشان استفاده میکردند که ما هرگز قبلا نشنیده بودیم.» ووزنیاک بیشتر وقتش را در اتاقشان در هتل میگذراند و با نمونه اولیه کامپیوتر جدیدش سرگرم بود. او آنقدر خجالتی بود که نمیتوانست پشت میزی که در پشت سالن نمایش به اپل داده شده بود، بایستد. دنیل کوتکه از منهتن که آن موقع در آنجا به دانشگاه کلمبیا میرفت، با ترن خودش را رساند. وقتی که جابز برای سرکشی و بررسی وضعیت رقبا در سالن قدم میزد، کوتکه پشت میز میایستاد. چیزی که جابز میدید او را تحت تاثیر قرار نمیداد. او به ووزنیاک اطمینان خاطر داد که بهترین مهندس مدار است و اپل یک (و قطعا مدل بعدی آن) میتواند از نظر قابلیت و کارآمدی در این رقابت
موفق بشود. با این حال SOL-۲۰ ظاهر بهتری داشت.
ارسال نظر