27- (2) copy

برنامه‌نویسان، فریلنسرها و دورکارها و دانشگاهیانی که به منابع درسی دسترسی ندارند، تنها نمونه‌های کوچکی از افرادی هستند که قطع اینترنت زندگی روزمره‌‌ آنها را دچار اختلال می‌کند. با اینکه به‌‌نظر می‌‌رسد قطع شدن شبکه‌های اجتماعی و پیام‌‌رسان‌‌های خارجی اولویت پایین‌‌تری نسبت به مشکلات جدی‌‌تر داشته باشد، با نگاهی عمیق‌‌تر می‌توان خسارت ناشی از آن را به شکلی دقیق‌‌تر برآورد کرد. در نگاه اول عده‌‌ای می‌گویند عدم دسترسی به شبکه‌های اجتماعی و فعالیت تفریحی در آنها مشکل بزرگی نیست و بدون حضور در آنها هم می‌توان به زندگی ادامه داد؛ اما منبع درآمد عده زیادی از مردم از طریق همین شبکه‌های اجتماعی و فضای دیجیتال است و نمی‌توان تاثیر قطع شدن آنها را ناچیز دانست. استفاده از شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام و پیام‌‌رسان‌‌هایی مانند واتس‌‌اپ شاید برای عده‌‌ای صرفا جنبه‌‌ تفریح داشته باشد، اما برای عده‌‌ای حکم نان شب را دارد. از جنبه‌های تفریحی و سرگرمی شبکه‌های اجتماعی که بگذریم، اینستاگرام برای بسیاری از مردم حکم ویترین مغازه‌‌ای را دارد که می‌توانند از طریق آن اجناس تولیدی خود را به فروش برسانند.»

بسیاری از مدیران کسب‌‌وکارها طی هفته‌های گذشته از اختلالات و محدودیت‌‌های اینترنتی غافلگیر شدند. کسب‌‌وکارهای زیادی، به ناچار نیروهای خود را کاهش داده و حتی بسیاری از کسب‌‌وکارها درآستانه تعطیلی قرار گرفته‌‌اند؛ علت: اختلالات اینترنت و شبکه‌های اجتماعی!

نکته‌‌ای که این روزها جلب‌توجه می‌کند غافلگیری مدیران و کسب‌‌وکارها از وضعیت فعلی اینترنت و شبکه‌های اجتماعی است. چرا غافلگیری؟ مگر نه اینکه آینده تکرار گذشته است و تاریخ همیشه تکرار می‌شود؛ پس چرا مدیران کسب‌‌وکارها از شرایط فعلی اینترنت غافلگیر شده‌‌اند؟ مگر همین سه سال پیش شبکه‌های اجتماعی مسدود نشدند؟ پس چرا بسیاری از کسب‌‌وکارها همچنان روی شبکه‌های اجتماعی برای توسعه کسب‌‌وکار خود ریسک کردند؟ چرا تیم‌‌های دیجیتال مارکتینگ کسب‌‌وکارها بزرگ‌تر شد؟ چرا تعداد زیادی دوره‌های آموزش دیجیتال مارکتینگ به صورت آنلاین و حضوری برگزار شد؟ چرا عده زیادی از نیروهای جوان، تولید محتوا در شبکه‌های اجتماعی را به عنوان شغل خود برگزیدند؟ و... جواب به نظر ساده است؛ اگر در هر جای دیگری از این کره خاکی بودیم، احتمالا مدیران و کارآفرینان آخرین موضوعی که برای کسب‌‌وکار خود درنظر می‌گرفتند اختلال اینترنت و شبکه‌های اجتماعی بود. اما در ایران موضوع کمی متفاوت است؛ با وب‌‌گردی ساده در وب‌‌سایت‌‌های دولتی و مشاهده رزومه مدیران ارشد دولتی و نمایندگان مجلس، به ندرت موردی را پیدا خواهیدکرد که سابقه راه‌‌اندازی کسب‌‌وکار خصوصی یا حتی فعالیت در یک شرکت خصوصی را داشته باشند.

با این اوصاف حالا سوال این است که آیا همه مدیران ارشد از ابتدا در نهادهای دولتی مشغول به کار شده‌‌اند و پله‌های ترقی را یک به یک طی کرده‌‌اند؟ یا این دوستان در بخش خصوصی هم کار کرده‌‌اند، اما آن دوره از رزومه خود را مخفی می‌کنند به‌طوری که گویی کار در بخش خصوصی عار است؟

در حقیقت و با توجه به شرایط فعلی نباید انتظاری از این مدیران داشت، چون همواره حقوق و مزایای خود را در زمان‌های مشخص دریافت کرده‌‌اند و تجربه و دغدغه‌‌ای درباره مشکلات شرکت‌‌داری اعم از تاخیر در پرداخت حقوق کارکنان، تعدیل نیرو، جذب سرمایه، جذب مشتری، افزایش فروش و... ندارند. تا زمانی که مدیران ارشد دولتی کار در بخش خصوصی را تجربه نکنند، کارآفرینی را فقط در حد شعار گرامی می‌‌دارند. بنابراین و تا وقتی که مدیرانی که به جز کارمندی تجربه دیگری ندارند، تصمیمات حاکمیتی برای کسب‌‌وکارها می‌گیرند، دیگر نباید انتظار داشت تصمیماتشان در راستای بهبود شرایط کسب‌‌وکارهای خصوصی باشد. در نهایت باید گفت که مدیران و کارآفرینان بخش خصوصی در ایران همواره باید قطعی و اختلال شبکه‌های اجتماعی را به عنوان عامل تاثیرگذار در کسب‌‌وکار خود در نظر گرفته، نگران آن باشند و خود را برای مواجهه با چنین بحرانی آماده کنند.