اخلاق و تراژدی انصراف از یارانه
رحمتالله علیرحیمی به نظر میرسد که ثبتنام دریافت یارانه از همه ابعاد آن مورد بحث و جدل قرار گرفته است و باید یک بار از زاویه دیگری و از نگاه اخلاقی آن را مورد مطالعه قرار داد که سخت جامعه ما به این اندیشه نیازمند است، جامعهای که در چند سال اخیر بداخلاقیهای اقتصادی و سیاسی آن در حد نهایت رسیده است. البته در نبود آمار و اطلاعات دقیق، عدم شفافیت دادهها و نیز در جامعهای که فرهنگ آن تمایل مردم را به «داشتن و اظهار نکردن» علاقهمند کرده است و آن را فخر به حساب میآورد مشکل بتوان تحلیل دقیق اخلاقی داد.
رحمتالله علیرحیمی به نظر میرسد که ثبتنام دریافت یارانه از همه ابعاد آن مورد بحث و جدل قرار گرفته است و باید یک بار از زاویه دیگری و از نگاه اخلاقی آن را مورد مطالعه قرار داد که سخت جامعه ما به این اندیشه نیازمند است، جامعهای که در چند سال اخیر بداخلاقیهای اقتصادی و سیاسی آن در حد نهایت رسیده است. البته در نبود آمار و اطلاعات دقیق، عدم شفافیت دادهها و نیز در جامعهای که فرهنگ آن تمایل مردم را به «داشتن و اظهار نکردن» علاقهمند کرده است و آن را فخر به حساب میآورد مشکل بتوان تحلیل دقیق اخلاقی داد. اگر امکانپذیر میشد که اطلاعات ثبتنامکنندگان را با شاخصهای کلان اقتصادی مقایسه تطبیقی داد و مغایرتهای آن را بررسی کرد میتوان نتایج مطمئنتری از آن گرفت و دقیقتر سخن گفت. این کار نه از جنبه شخصی و خانوارها بلکه از جنبه اجتماعی بسیار ضرورت دارد. جامعهای که بیش از ۳۵ سال از انقلاب اسلامی آن میگذرد البته انقلابی که براساس مکتب اسلام که پیامبرش هدف از رسالت خود را تکمیل مکارم اخلاق دانسته چگونه است که نتوانسته در یک مساله ملی و همیاری، اخلاق را مورد عنایت قرار دهد؟ امید که در سالی که «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامیده شده است بتوان با بررسی دقیق نتایج این ثبتنام با عزم ملی و مدیریت جهادی به ترمیم زخمهای پیکر اقتصاد و فرهنگ بپردازیم.
ماجرا از آنجا آغاز شد که دولت آقای دکترروحانی به پشتوانه آرایی که در انتخابات ریاستجمهوری داشت و با این تصور که میتواند با چاشنی اعتماد عمومی و اخلاقیات جامعه، طرحی نو در اندازد، برای همکاری مردم در انصراف از دریافت یارانهها تلاش بسیاری انجام دادند و انواع شیوهها را نیز آزمودند. این شیوهها دامنه گستردهای داشت، از تهدید به زبان نرم و در جیب داشتن لیست ۱۰ میلیون نفر ثروتمند گرفته تا درخواست انصراف با توسل به فلسفههای دینی و اخلاقی و به میدان آمدن مراجع عالیقدر که تشویق به انصراف میکردند که البته چندان موثر واقع نشده است.
تحلیل فرآیند کل کار نشان میدهد که شروع آن نشان از یک سردرگمی و عدم وجود یک نظام فکری برای راهبرد این مساله بود. این خبر را بخوانید: معاون محترم اول رئیسجمهور بعد از اتمام ثبتنام با اشاره به اینکه برخی انتقادها متوجه جریان انصراف از یارانهها بود از افراد صاحب نفوذی یاد کرد که به هیات دولت فشار میآورند تا افراد متمکن را از فهرست یارانهبگیران حذف کند، اما دولت این کار را نکرد (روزنامه ایران دوشنبه ۷/۲/۹۳)
این صحبتها نشان میدهد که راهبردهای فکری از خط و نشان کشیدن برای حذف پردرآمدها در سخنرانی نماز جمعه و استراتژی سرکشی به حسابهای بانکی تا افتخار به عدم حذف یارانه پردرآمدها دامنهدار شده و گسترش یافته است و این راهبرد انسجام لازم را برای یک مساله مهم ملی ندارد. از این نمونهها بسیار است که میتوان به شکایت و گله معاون محترم اجرایی رئیسجمهور از نقش صدا و سیما به خاطر عدم همراهی در تبلیغات انصراف از یارانه تا تشکر و قدردانی وزیر محترم تعاون کار و رفاه اجتماعی از صدا و سیما به خاطر همکاریاش در این طرح نام برد و نیز میتوان اظهارنظر کرد که از جنبه اقتصاد و فرهنگ با دو فرضیه کلی روبهرو هستیم.
فرضیه اول: مردم بسیاری که دارای تمکن مالی بوده و میتوانستهاند از ثبتنام خودداری کرده و از خیر این مبلغ ناچیز بگذرند به دلایل مختلف ازجمله عدم امنیت مالی در آینده، نقش فساد مالی در ساختار اقتصاد کشور، عدم اعتماد به گفته دولتمردان، ضربه دیدن معنویات و اخلاق در جامعه، کاهش حس همیاری در ضمیر مردم، نامشخص بودن میزان افزایش قیمت حاملهای انرژی مرحله دوم، عدم راهبرد فکری مشخص و... ثبتنام کرده و خواهان یارانه هستند و در این مسیر خدای نکرده در ارائه اطلاعات داراییهایشان و درآمدهایشان کمفروشی کرده و به دروغ نیز متوسل شدهاند که در این رابطه وظیفه نظام و دولت نیز هست که به تحلیل رفتارها پرداخته و اصلاح بنیانهای فکری، اقتصادی و فرهنگ را اندیشه و اجرایی کند و حداقل در حوزه خود کاستیها را جبران و بازسازی کند.
فرضیه دوم- مردمی که در این تحلیل گمان میشود پردرآمد و متمکن بودهاند، در رفتارهای خود در زمینه ثبتنام یارانهای صادق بوده و واقعا از لحاظ معیشت در رنج هستند (با توجه به اینکه هزینههای خانوار در این طرح به چشم نیامده بود) و به یارانه نیاز دارند که در این صورت نیز باید با وجود این همه نعمتهای خدادادی و نیروی انسانی باکمیت و باکیفیت استنباط نمود که در حال کفران نعمت هستیم. آقای دکتر روحانی ششم خرداد سال ۱۳۹۲ در گفتوگو با شبکه خبر در موضع هدفمندی یارانهها گفته بود که «دولت تدبیر و امید به دنبال آن است که آنچنان مردم را از درآمد سرشار کند که اصلا به یارانه ۴۵ هزار تومان نیازی نداشته باشند، باید زندگی خوب و شغل آبرومند برای مردم افتخار باشد، صدقه گرفتن افتخار نیست، بلکه صدقه دادن افتخار است.» به امید روزی که با تدبیر و امید به این افتخار برسیم.
البته بهترین و کمریسکترین راهحل مساله بازی با متغیرهای هدفمندی یارانهها در مرحله دوم بود که خوشبختانه اختیارات کافی نیز از طرف مجلس به دولت داده شده بود و ای کاش دولت به میزان یارانه مرحله اول چشمطمع نمیداشت که از بعد اقتصادی هم میدانیم که براساس یک نظریه اقتصادی مصرف تابع درآمد جاری است و این میزان یارانه دیگر درآمد جاری مردم و نیز مصرف جاری مردم شده بود.
این تحلیل و گوشزد را در مقاله چاپ شده در روزنامه دنیایاقتصاد بهعنوان یک پژوهشگر اقتصاد اسلامی ارائه کرده بودم.
به هر حال کار به روال ناصحیح ادامه یافت و در این فاصله اظهارنظرهای فراوان و هم ضد و نقیض شامل تهدید به جریمه سه برابر مبالغ دریافتی، سرکشی به حسابهای مردم، وجود ۱۰ میلیون پردرآمد (البته مشخص نیست ۱۰ میلیون سرپرست خانوار یا نفر) و تهدید به قطع یارانه این افراد، لزوم ثبتنام متقاضیان یارانه، لزوم ثبتنام انصرافدهندگان یارانه، تهدید به تعیین قیمت حاملهای انرژی به نسبت انصرافدهندگان و... که کار را برای تصمیمگیرندگان و مجریان مشکلتر میکرد. پس از پایان ثبتنام گزارش شد که ۷۳ میلیون خواهان یارانه نقدی هستند و ۲ میلیون و چهارصد هزار نفر از دریافت یارانه انصراف دادهاند و نیز یک درصد ثبتنامیها بالای ۲۵ میلیون ریال درآمد دارند که البته مشخص نیست ارقام مربوط به تعداد نفر یا تعداد سرپرست خانوادهها است، البته تا زمانی که تدبیری اندیشه شود و اطلاعات دقیق در اختیار مردم و صاحبنظران قرار گیرد میتوان اظهارنظرهای کلان و کلی و تحلیل کرد که ارقام مربوط به انصرافیها رقم قابل قبولی در جلب اعتماد عمومی نیست و از این منظر باید دولت به بازسازی این اعتماد همت گمارد.
ارسال نظر