حق محیطزیست سالم را از مسوولان طلب کنید
دکتر کاوه مدنی* ارزشگذاری اقتصادی خدمات اکوسیستمی کاری بسیار پیچیده است. در دنیا برای این ارزشگذاری روشهای مختلف علمی وجود دارد که به هر کدام نیز انتقادات جدی وارد است. حال با توجه به اینکه نمیتوانیم ارزشگذاری دقیقی روی سرویسهای اکوسیستمی انجام دهیم آیا باید یکی از این روشها را برای ارزشگذاری انتخاب کنیم یا اینکه تا ابد بحث کنیم که کدام روش بهتر است. جواب این است که ارزش گذاشتن حتی به صورت غیردقیق بهتر از ارزش نگذاشتن است. برای اینکه اگر ما هیچ ارزشی روی این سرویسها و منابع نگذاریم نتیجه حاصلش همین اتفاقاتی است که ما در مناطق مختلف کشورمان شاهد بوده و خبر و گزارش آن را در رسانهها میخوانیم.
دکتر کاوه مدنی* ارزشگذاری اقتصادی خدمات اکوسیستمی کاری بسیار پیچیده است. در دنیا برای این ارزشگذاری روشهای مختلف علمی وجود دارد که به هر کدام نیز انتقادات جدی وارد است.
حال با توجه به اینکه نمیتوانیم ارزشگذاری دقیقی روی سرویسهای اکوسیستمی انجام دهیم آیا باید یکی از این روشها را برای ارزشگذاری انتخاب کنیم یا اینکه تا ابد بحث کنیم که کدام روش بهتر است. جواب این است که ارزش گذاشتن حتی به صورت غیردقیق بهتر از ارزش نگذاشتن است.
برای اینکه اگر ما هیچ ارزشی روی این سرویسها و منابع نگذاریم نتیجه حاصلش همین اتفاقاتی است که ما در مناطق مختلف کشورمان شاهد بوده و خبر و گزارش آن را در رسانهها میخوانیم. نمونهای از این اتفاقات را در یادداشتی که درباره معدن بوکسیت تاش در منطقه شاهوار در روزنامه «دنیای اقتصاد» منتشر شد، دیدیم. بر اساس این یادداشت معدن بوکسیت در حالی در این منطقه احداث شده که بر اساس اصول اقتصادی، مضرات محیطزیستی آن بیشتر از منافع اقتصادی آن است. عدم ارزشگذاری بر خدمات اکوسیستمی موجب میشود تا ما فراموش کنیم اصلا محیطزیست وجود دارد و کارهایی که میکنیم ممکن است اثرات سوء جبران ناپذیری داشته باشد. یکی از روشهای معقولی که برای این ارزشگذاری در دنیا مورد استفاده قرار میگیرد و بسیار هم ساده است تخمین میزان علاقه مردم به پرداخت برای حفظ یک سرویس است. به این معنا که مثلا از یک جامعه آماری میپرسند چقدر حاضرند پرداخت کنند تا یک گونه جانوری از بین نرود و منقرض نشود. واضح است که در کشوری نظیر ایران این روش نمیتواند نتیجه خوب و معقولی داشته باشد.
روش دیگری که استفاده میشود و اخیرا هم بیشتر رایج شده تخمین هزینه جایگزینی است. به این معنا که شما تخمین میزنید اگر یک فعالیت در یک منطقه این اثرات خاص زیستمحیطی را میگذارد چقدر باید هزینه شود تا اکوسیستمی راکه معیوب شده دوباره احیا کرد. مثلا اگر یک درخت را قطع میکنیم ملزمیم به جای آن یک درخت بکاریم تا هزینهای را که وارد کردهایم جبران شود. با این نگرش مهم نیست که اشخاص یا دولتمردان چه ارزشی روی خدمات محیطزیستی میگذارند، چه این ارزش در حال حاضر صفر باشد و چه میلیونها دلار. مهم این است که جایگزینی آن هزینه مشخصی را در برخواهد داشت. تا زمانی که این هزینه جایگزینی از سود توسعه اقتصادی بیشتر باشد، توسعه اقتصادی قابل توجیه نخواهد بود. زمانی که جایگزینی مقدور نیست و هزینه جایگزینی به سمت بی نهایت میل میکند، در این شرایط ما به واسطه اصل جایگزینی نباید عمل مخرب را انجام داده و منطقهای را دچار مشکل کنیم. مثالی که درباره معدن بوکسیت تاش شاهرود در دامنههای شاهوار نیز زده شد در این دسته قرار میگیرد و نشاندهنده یک نگرش غلط است که میگوید اگر ما برای گروهی از مردم منطقه اشتغال و درآمدی از صنعت
معدن ایجاد کنیم توسعه اقتصادی و اجتماعی در این منطقه رخ داده است. در این نگرش ما هزینههای محیطزیستی را لحاظ نکرده و به گزینههای جایگزین نظیر صنعت محیطزیست برای اشتغال نیز فکر نمیکنیم.
در این پروژه و بسیاری از پروژهها که در کشورمان اتفاق میافتد گرچه سود و درآمد آنی بالاست اما هزینههایی که برای ما در درازمدت ایجاد میکند نیز آنقدر هست که نگرش منطقی دوباره به این مساله تغییر برنامه را به دنبال داشته باشد. منتها ما شاهدیم در اغلب موارد مدیر، مدیرکل یا دولتمردی که برای یک دوره زمانی کوتاه در یک منصب اجرایی است به این مساله میاندیشد که پس از این دوره کوتاه کارش چطور محک زده میشود. معیارهای این ارزیابی عمدتا بر اساس میزان اشتغال یا سرمایهگذاری ایجاد شده، تعداد پروژههای عمرانی احداث شده یا صادراتی است که در منطقه تحت مدیریت انجام شده است. چنین نگرشی مدیران را از نگاه درازمدت و هزینههای درازمدتی که تخریب محیطزیست برای جامعه به بار خواهد آورد، بازمیدارد.
علاوهبر این در کشورمان کمتر شاهدیم مردم نسبت به این تخریبها واکنش یا عکسالعملی خاصی نشان دهند و تنها بعضی سازمانهای مردم نهاد این وظیفه را به عهده دارند. بنابراین برای تشویق و اجبار دولت به در پیش گرفتن رفتارهای مسوولانه در قبال محیطزیست و نگرش درازمدت لازم است افکار عمومی نیز وارد این میدان شده و ضمن اعتراض به تخریب محیطزیست آنهم زمانی که بر اساس مدل ذکر شده امکان جایگزینی نباشد، رفتارهای مسوولانه مدیران را نیز ارج نهند و با رفتارهای غیر مسوولانه ایشان برخورد قوی نمایند. دولت زمانی که برای تغییر در رویه خود پاداش اجتماعی دریافت کند و در برابر رفتار غیرمسوولانه تنبیه اجتماعی شود ناچار خواهد بود به خواستههای اجتماع پاسخ دهد. بنابراین یکی از گامهای اساسی برای داشتن محیطزیست سالمتر به رسمیت شناختن حق داشتن محیطزیست سالم بهعنوان یک حق و مطالبه این حق از مسوولان خواهد بود.
* صاحبنظر و استاد مدیریت منابع آب و محیطزیست در مرکز سیاست محیطزیست دانشگاه سلطنتی لندن
ارسال نظر