هیچ کشور ورشکسته‌ای وجود ندارد
مترجم: مریم رضایی مارک موبیوس که به‌عنوان پدر بازارهای نوظهور دنیا شناخته می‌شود، مدیر اجرایی «صندوق سرمایه‌گذاری تمپلتون» در بریتانیا است و حدود 45 میلیارد دلار سرمایه و 18 دفتر کار خارجی را مدیریت می‌کند.
موبیوس نیم آلمانی و نیم پورتوریکویی، سرمایه‌گذار دانایی است که فرصت‌ها را در هر گوشه‌ای از دنیا شناسایی می‌کند. نام او بعد از چهار دهه فعالیت پیشتازانه در حوزه مالی، تقریبا در همه لیست‌های نام افراد مهم در حوزه سرمایه‌گذاری مالی جهانی، دیده می‌شود. حتی کتابی کمدی در مورد زندگی او به نام «مارک موبیوس: بیوگرافی برجسته‌ای از پدر صندوق‌های سرمایه‌گذاری بازارهای نوظهور» وجود دارد که به شش زبان مختلف ترجمه شده است. مجله فارین پالیسی در مورد هجوم چین به آفریقا، نحوه کسب درآمد در کشورهای ضعیف و ناکارآمد و اینکه چرا سرمایه‌گذاری در هیچ کشوری بیش از حد ناامیدکننده نیست، مصاحبه‌ای با وی انجام داده است که گزیده آن را می‌خوانیم:
به نظر من می‌توان به کشورهای قاره آفریقا هم به دید یک فرصت نگاه کرد و هم به دید مکانی بدون قابلیت. در بسیاری موارد آفریقا بدون قابلیت است و در برخی موارد بهترین گزینه موجود. بنابراین اتفاقی که افتاده تغییر رویکردها و دیدگاه‌ها است. اما در اصل، هنوز همه چیز با رضایت کامل پیش نمی‌رود.
شاید متغیر مشخص اتفاقی است که در دیگر بازارهای نوظهور رخ می‌دهد. چین، برزیل، روسیه و هند کشورهایی هستند که اکنون در حال دستیابی به ذخایر مازاد هستند. این کشورها به اندازه کافی درآمد دارند که در دیگر نقاط دنیا سرمایه‌گذاری کنند. آنها علاوه بر سرمایه‌گذاری‌هایی که در آمریکا و اروپا انجام داده اند، این روزها به آفریقا نیز روی آورده اند؛ چون از یک طرف، این کشورها به منابع طبیعی نیاز دارند و از طرف دیگر، در آفریقا برای کسب درآمد و بازدهی بهتر، فرصت‌های خوبی وجود دارد.
دامنه کارهایی که می‌توان در آفریقا انجام داد بسیار گسترده است؛ چون همه چیز از زیربنای ابتدایی ساخته می‌شود. به عنوان مثال، در ۱۰ سال گذشته از میان کشورهایی که سریع‌ترین رشد اقتصادی را داشته‌اند، شش کشور آفریقایی بوده‌اند. اما این حقیقت هم وجود دارد که ماشین‌های چاپ پول در آمریکا، ژاپن و حتی اروپا بیش از حد فعالیت می‌کنند. بنابراین پول زیادی برای سرمایه‌گذاری وجود دارد که دلیل عمده آن ترس از این است که تورم به سهام‌ عادی راه پیدا می‌کند. در نتیجه، وقتی صندوق‌های بازنشستگی دچار آسیب می‌شوند، شما در موقعیتی کاملا غیرعادی قرار می‌گیرید؛ چون سرمایه‌گذاری‌هایی مانند اوراق خزانه داری آمریکا نرخ بهره بسیاری کمی پرداخت می‌کنند و این امر آنها را به سوی بازارهای نوظهور و بازارهای جلوداری مانند آفریقا، آسیای مرکزی و شرق اروپا هدایت می‌کند.
در میان کشورهای آفریقایی، کشورهایی مانند آفریقای جنوبی، نیجریه و مصر بیش از همه به ذهن من خطور می‌کنند. این کشورها بازارهای مهمی هستند. درست است که این روزها در مورد مصر چیز خوبی نمی‌توان گفت، اما در نهایت آنها تلاش خود را به‌کار خواهند بست و کار را شروع خواهند کرد.
من چند ماه پیش در روآندا بودم و از کلیه زیرساخت‌هایی که در این کشور ساخته شده - حداقل در پایتخت آن - و میزان مدیریت دولتی و اعمال قانون، شگفت زده شدم. در آفریقا از یک کشور به کشور دیگر تفاوت‌های زیادی وجود دارد؛ حتی تفاوت‌هایی در خلق و خو و رفتار مردم. روآندا نمونه‌ای بزرگ از کشوری است که توانسته مدیریت صحیح را پیاده کند.
اگر سومالی را در نظر بگیرید، باید گفت این کشور منابع طبیعی زیادی دارد. شرکت‌های بزرگ خواهان ورود به این کشور و حفاری و جست وجو برای یافتن این منابع هستند. این یعنی پول وارد این کشور می‌شود، مردم به تدریج می‌توانند استانداردهای زندگی خود را بالا ببرند و سپس یک بازار ایجاد می‌شود. ما از هیچ کشوری قطع امید نمی‌کنیم. به نظر من هیچ کشور ورشکسته‌ای وجود ندارد. ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد، اما کشورها ورشکسته نمی‌شوند. حقیقت محض در مورد یک کشور این است که آن کشور زنده است.
مثال خوب دیگر زیمبابوه است. وقتی به نام زیمبابوه و مردم آن اشاره می‌شود، این فکر به ذهن خیلی‌ها خطور می‌کند که این کشور هیچ گونه قابلیت اقتصادی ندارد، اما ما در حال سرمایه‌گذاری در زیمبابوه هستیم. در این کشور هم باید شرکت‌ها به درستی و با مدیریت صحیح گزینش شوند تا همه چیز به خوبی پیش برود.
چین، هم به لحاظ دولت این کشور و هم کارآفرینان آن، عنصر کاملا مثبتی برای سرمایه‌گذاری در آفریقا است. وقتی دولت چین اقدام به سرمایه‌گذاری در کشوری می‌کند، به آن کشور دست دوستی می‌دهد و به عنوان مثال می‌گوید: «ما می‌دانیم شما ذخایر زغال سنگ زیادی دارید و ما هم به این زغال سنگ احتیاج داریم. ما می‌توانیم قراردادی با شما ببندیم که این زغال‌سنگ را به چین صادر کنید، اما برای استخراج آن به خط آهن احتیاج دارید. اگر قرارداد بلند مدتی با ما امضا کنید، ما این خط آهن را برای شما احداث می‌کنیم.»
به محض شروع فعالیت، پیمانکاران و کارگران چینی به منطقه سرازیر می‌شوند و متعاقب آن کسب‌وکارهای کوچک و معاملات تجاری نیز ایجاد می‌شود. بنابراین به تدریج می‌توان بازاری خصوصی از محصولات چینی به راه انداخت و حتی سرمایه‌گذارانی از دیگر نقاط دنیا را جذب کرد و اقتصادی مبتنی بر بازار ایجاد کرد. سپس مثل فروشگاه‌های خرده فروشی آفریقای جنوبی، عده‌ای به خود می‌آیند و می‌گویند: «حال که بازاری در اینجا به وجود آمده و چینی‌ها در آن به خرید و فروش مشغولند، چرا خود ما کسب وکاری راه‌اندازی نکنیم؟» در نتیجه، به طور کلی می‌توان گفت تاثیر چینی‌ها در این کشورها بسیار مثبت بوده است، البته به طور حتم این موضوع جنبه‌های منفی هم دارد. برخی کشورها می‌گویند چینی‌ها همه کارها را خودشان به دست گرفته‌اند و هیچ شغلی برای ما وجود ندارد؛ اما اینها مسائلی هستند که می‌توان در موردشان به توافق رسید.
وزارت امور خارجه آمریکا از آنچه در این کشورها اتفاق می‌افتد آگاهی کامل دارد، اما در سطح سیاسی، به اندازه چین نسبت به تامین منابع متعهد نیست. سودان مثال خوبی در این زمینه است، چرا که همه چیز در این کشور به طور ناگهانی و غیرمنتظره‌ای تغییر کرد، اما چینی‌ها به‌رغم اتهاماتی مبنی بر ارتکاب کشتار دسته‌جمعی به دلیل تجارت با دولت سودان، کار در سودان جنوبی را ادامه می‌دهند. این موضوع اتهاماتی را مانند اینکه چینی‌ها فاسدند یا با دیکتاتورها همکاری می‌کنند، متوجه آنها می‌کند، اما من شخصا فکر می‌کنم اگر می‌خواهید شاهد تغییر باشید، باید شرایط موجود را بپذیرید و بر اساس آن کار کنید.