سه دلیل برای گسترش  آموزش عالی
نویسنده: احمدرضا روشن به همراه تحولات اقتصادی قرون اخیر در سطح جهان، تحولات اجتماعی زیادی نیز صورت گرفت. از جمله این تحولات، عمومی شدن آموزش و گسترش آموزش عالی است.
با پیشرفت و گسترش بخش‎های مختلف اقتصادی (صنعت، کشاورزی، خدمات)، نیاز به افراد متخصص برای اداره امور این بخش‎ها به شکل روزافزونی خود را نشان ‎داد و دارندگان تخصص‎های دانشگاهی به دلیل نیاز اجتماعی و اهمیت حرفه‎شان از مزایای زیادی از جمله درآمد بیشتر، نرخ بیکاری کمتر، اوقات فراغت بیشتر و منزلت اجتماعی بالاتر برخوردار شدند.
در حالی که نرخ ثبت‌نام خالص در آموزش عالی در کشورهای کانادا، ایالات متحده و استرالیا بالای ۸۰ درصد، در اروپای غربی بالای ۷۰ درصد و متوسط کشورهای توسعه یافته بیش از ۵۰ درصد است، این نرخ در حال حاضر در ایران حدود ۳۰ درصد است. افزایش فزاینده و سریع تقاضا برای آموزش عالی ایجاب می‌کند که هرگونه اعمال سیاست مربوط به دستیابی به آموزش عالی، فقط باید به صلاحیت‌ها و شایستگی‌های ذاتی متقاضی مربوط باشد. راهیابی به آموزش عالی باید برای افرادی که تاکنون دستیابی آنها به آموزش عالی با موانعی همراه بوده، تسهیل شود؛ چرا‌که ممکن است این افراد از تجارب و مهارت‌هایی برخوردار باشند که در توسعه ملی و اجتماعی کشور ارزشمند است.
معمولا سه دلیل برای افزایش پوشش تحصیلی در آموزش عالی عنوان می‌شود: ۱ - دلایل حقوقی و قانونی۲ - دلایل اقتصادی و ۳ - دلایل عدالت خواهانه.
۱ - دلایل حقوقی و قانونی: تمایل به آموزش، نهضتی جهانی است که حد و مرز نمی‌شناسد. به موجب ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر، حق آموزش برای عموم مردم صرف نظر از جنس، رنگ، نژاد و مذهب به رسمیت شناخته شده است(هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره‌مند شود... آموزش عالی باید با شرایط مساوی به روی همه باز باشد تا افراد بنا به استعداد خود بتوانند از آن بهره‌مند شوند).
قانون اساسی کشورمان نیز در اصل سی‌ام می‌گوید: دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره‌ متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. بند سوم از اصل سوم قانون اساسی(تسهیل و تعمیم آموزش عالی) و نیز اصل نوزدهم قانون اساسی( مردم ایران از هر قوم و قبیله‌ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود) بر حقوق ملت در باب آموزش و برابری افراد در تمام زمینه‌ها تاکید کرده است.
۲ - دلایل اقتصادی: به طور کلی، دانایی، موتور اصلی رشد و ایجاد ثروت در دنیای امروز است و بیش از عوامل سنتی، نظیر کار و سرمایه، در توسعه ملی نقش دارد. تنها در صورت درونی شدن علم، فناوری و مجموعه‌ای از دانایی‌ها در کشور، می‌توان به جایگاهی مناسب در صحنه بین‌المللی دست یافت و قدرت رقابت را برای ورود به بازارهای جدید افزایش داد. بنـابـراین چنانکه پیداست، آموزش عالی تقریبا در تمام زمینه‌های شاخص‌های دانایی، نقش محوری و تعیین‌کننده‌ای دارد و افزایش دسترسی آحاد مردم به آن می‌تواند پایه گسترده‌ای از متخصصان و فرهیختگان در جهت تحقق توسعه کشور به وجود
آورد.
از این رو، توجه به گسترش آموزش عالی و پاسخگویی به تقاضای‌های ورود به دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی گامی است برای ایجاد تحولات ساختاری در کشور که این خود پیش‌زمینه توسعه است. بنابر این از دیدگاه توسعه مبتنی بر دانایی، گسترش و توسعه آموزش عالی به عنوان یک سیـاست اصـلی در برنامه ریزی‌های کشور (به طور اعم) و در سیاست‌گذاری‌های آموزشی (به طور اخص) مورد تاکید است.
یکی از پیامدهای جامعه فراصنعتی، مفهوم «جامعه‌اطلاعاتی» است که منجر به دانشبر شدن زندگی شده؛ به‌طوری که زندگی در ابعادی وسیع به دانش و اطلاعات متکی شده است. در این شرایط، افراد نه تنها باید درباره‌ شغل خود بلکه درباره شغل‌های همجوار و همه فرآیندهای کار، مدیریت و محیط کار، به صورت مداوم اطلاعات تازه‌ای به دست آورند تا بتوانند در چرخه‌های کاری، حضوری موثر داشته باشند.
فرآیندهای کار نیز به بازآموزی و بهنگام‌سازی مکرر آگاهی‌ها و مهارت‌ها مبتنی شده است. از سوی دیگر، در جهانی که دستخوش تحولات سریع اقتصادی است، همگان از ضرورت ایجاد دیدگاه جدید در آموزش عالی با تمرکز بر روی فراگیر، آگاهند. این مساله موجب شده است که در بسیاری از کشورها، اصلاحات عمیق و همچنین سیاست دستیابی آزاد به آموزش عالی به وجود آید تا به این ترتیب آموزش عالی پذیرای گروه‌های مختلف جامعه شود و محتوا، شیوه‌ها، دستور‌العمل‌ها و راه‌های اشاعه دانش بر مبنای مناسبات جدید شکل بگیرد.
۳ - دلایل عدالت‌خواهانه: دسترسی به آموزش عالی به منزله راه درازی است که از پیچ‌و‌خم‌های متعدد و متوالی امتحانات مکرر از دوره ابتدایی (و حتی قبل از آن) شروع می‌شود و نابرابری‌های آن در سطح آموزش عالی آشکار می‌شود. برخلاف دوره عمومی آموزشی (مقطع متوسطه و پایین‌تر)، دسترسی گروه‌های محروم اجتماعی به آموزش عالی با محدودیت مواجه است؛ چرا که موسسات خصوصی، روش‌های سنتی خود مبنی بر پذیرش دانشجویان براساس توانایی مالی را ادامه می‌دهند. این در حالی است که پیشینه خانوادگی افراد ارتباط زیادی با پیش‌زمینه مدرسه‌ای و تحصیلی فرد دارد؛ یعنی فرزندان متعلق به طبقات اجتماعی متوسط و بالا قبل از ورود به دانشگاه، در مدارس خصوصی با کیفیت بالا تحصیل کرده‌اند.
به طور کلی آموزش دیدن افراد در سطوح عالی، مطمئن‌ترین راهی است که آنان را قادر می‌سازد که در شرایط برابر به عنوان یک شهروند مشارکت جو ورود خود را به عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی اعلام کنند. آموزش عالی به مثابه یک آسانسور اجتماعی، اصلی‌ترین وسیله ارتقا و تحرک اجتماعی فرزندان متعلق به اقشار پایین‌ جامعه یا گروه‌های محروم است. از این رو، دسترسی به آموزش عالی، یکی از مهم‌ترین عوامل در بهبود وضعیت عدالت در جامعه محسوب می‌شود.
با وجودی که گفته می شود دانش، مردمی‌ترین منبع قدرت است؛ اما گروه‌های مختلف اجتماعی در دسترسی به آموزش عالی دارای شرایط مساوی نیستند. از سوی دیگر اهداف کارآیی و عدالت (که معمولا فرض می‌شود در تضاد با یکدیگر هستند) را می‌توان به طور همزمان با سرمایه‌گذاری آموزشی به ویژه در آموزش عالی تامین کرد.