آیا مصیبت منابع در کار است؟
دارون عجماغلو و جیمز رابینسون مترجم: محمدرضا فرهادیپور* آیا منابع طبیعی واقعا یک مصیبت هستند؟ قبل از بحث در خصوص رگرسیونهای بینکشوری اجازه دهید به سراغ یک مطالعه موردی برویم که نشان میدهد افراد دقیقا چه چیزی در ذهن دارند وقتی از مصیبت منابع حرف میزنند؟ در کتاب پل کولیر و آنتونی ونیبلز با عنوان «کشورهای غارتشده؛ موفقیتها و شکستها در استخراج منابع طبیعی» که به تازگی ویرایش و منتشر کردهاند، فصل جالبتوجهی وجود دارد با عنوان «حکمرانی و درآمدهای نفتی در کامرون» که توسط برنارد گائوتیر و آلبرت زئوفاک نوشته شده است. نفت در سال ۱۹۷۷ در کامرون کشف شد. در آن زمان، اقتصاد به خوبی بر مبنای صادرات قهوه و نارگیل رشد کرده بود. ورود نفت به اقتصاد ماشه رونق را کشید؛ به گونهای که نرخ رشد متوسط اقتصاد در فاصله ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۶ معادل ۹/۴ درصد شد. اما پس از آن رشد مثبت منفی شد و تا ۱۹۹۳، درآمد سرانه نصف ۱۹۸۶ شده بود. گرچه رشد دوباره از سر گرفته شد، اما با این حال کامرون هنوز ۱/۳ بار فقیرتر از آن چیزی است که در سال ۱۹۸۶ بود. تجربه رشد، تضعیف و با توسعه انسانی رو به زوال همراه شد. امید به زندگی از ۵۶ به ۵۰ سال در فاصله ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۶ کاهش یافت و مرگومیر نوزادان حدود ۳۰درصد در همین دوره زمانی افزایش یافت. ثبتنام در مدارس ابتدایی و راهنمایی ۱۰ درصد کاهش یافت. بسیاری از این کاهشها به دلیل فروپاشی سرمایهگذاری عمومی است. گائوتیر و زئوفاک برآورد میکنند که از سال ۱۹۷۷ حدود ۲۰ میلیارد دلار رانت نفتی نصیب دولت کامرون شده است. این رقم نشانگر ۶۷درصد از کل رانتهای نفتی است، بنابراین پول نفت به جیب دولت و نه کمپانیهای نفتی بزرگ و بد رفت. دولت با این پول بادآورده چه کرد؟ گائوتیر و زئوفاک پاسخ این پرسش را نمیدانند؛ زیرا در آغاز تنها ۵۴ درصد از این پول هست که میتوان نشانی از آن در بودجه دولت دید و تکلیف مابقی آن روشن نیست. باقیمانده این رانت نفتی غیب شده و «شاید به غارت رفته است.» بهرهبرداری از همین رقم اول، به تنهایی کار زیادی میطلبد و نشان میدهد از منابع زیاد استفاده شده است؛ زیرا «بخش نفت در کامرون طی ۳۰ سال گذشته در احاطه پنهانکاری رسمی [دولت] است و... افراد خیلی کمی درخصوص منابع تعلق گرفته به کشور و استفاده از این منابع اطلاع دارند.» بهطور جالبتوجهی در سال ۱۹۹۷ رییس جمهور احمدو آهیدجو از کامرون تصمیم گرفت تا یک حساب بودجه اضافی خارجی برای «مدیریت» درآمدهای نفتی ایجاد کند. اندازه این حساب هرگز منتشر نشد و رییسجمهور هیچ اطلاعاتی در خصوص آن اعلام نکرد. این یک صندوق ثروت حکومتی از نوع نروژ یا شیلی نبود. متاسفانه، بعضی توجیهات پسینی نادرست برای این فقدان شفافیت حتی توسط جامعه بینالمللی ارائه شد که باید این موضوع را جدیتر میگرفت. گائوتیر و زئوفاک نقل قولی از گزارش ۱۹۸۸ بانک جهانی میکنند: در حالی که این پنهانکاری بهطور بالقوه اثرات مشکوکی بر مسوولیتپذیری و پاسخگویی در قبال درآمدهای عمومی گذاشته، این امر احتمالا منفعت کاهش فشارهای مختلف برای افزایش مخارج دولت را در بر داشته است. در همین حال، در فاصله سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۸۶ مخارج دولت از ۱۷درصد تولید ناخالص داخلی به ۲۶ درصد از یک رقم خیلی بزرگتر رسید. دستمزدهای بخش عمومی با یارانههای پرداختی افزایش یافت. همچنین رونقی در شکلگیری سرمایه دولت صورت گرفت و میزان آن سه برابر شد. دولت بر افزایش موقت درآمدهای نفتی تکیه کرده بود و رونقی ناپایدار در مصرف و سرمایهگذاری را تجربه میکرد که بیشتر آن در پروژههای «فیل سفید» با ارزش اجتماعی ناچیز صرف میشد. سقوط در ۱۹۸۶ اتفاق افتاد و در ۱۹۸۸ کامرون توسط صندوق بینالمللی پول وارد یک برنامه تعدیل ساختاری شد. کامرون از آن زمان به بعد لنگ میزند. رییسجمهور پل بیا که در ۱۹۸۲ جایگزین آهیدجو شد، هنور بر سر قدرتی است که در ۱۹۹۲ به صورت دموکراتیک بهدست گرفت. در اکتبر ۲۰۱۱، او برای ششمین بار و با ۷۹ درصد آرا برنده انتخابات شد. در این مدت، او قانون اساسی ۱۹۹۶ را برای حذف دو محدودیت رییسجمهوری اصلاح کرد. به نظر میرسد نفت منافع توسعهای اندکی برای کامرون به همراه داشته است؛ اما عکس آن خیلی شدید بوده است. آیا ثروت ناشی از منابع همیشه یک مصیبت نیست؟ * مترجم کتابهای اقتصادی
ارسال نظر