تحلیل اقتصادی انتخابات(بخش دوم)
میثم نریمانی*، سیدمحمدهادی موسوی** خلاصه بخش اول: در بخش گذشته، که در تاریخ ۲۶ خرداد ماه ۱۳۹۲ در همین روزنامه به چاپ رسید، اشاره شد که رابطه اقتصاد و انتخابات یک رابطه دو طرفه است که تحلیل انتخابات با عینک اقتصادی یک طرف رابطه و تاثیر اقتصاد و عوامل اقتصادی بر انتخابات در طرف دیگر این رابطه ایستادهاند. در این مقاله ما با عینک اقتصادی به بررسی پدیده انتخابات پرداختیم. انتخابات در یک کشور را میتوان مانند بازاری شبیهسازی کرد که مولفه هایی مانند رای، احزاب و برنامه در آن یک مابه ازای خارجی نیز در بازار دارند.
میثم نریمانی*، سیدمحمدهادی موسوی** خلاصه بخش اول: در بخش گذشته، که در تاریخ 26 خرداد ماه 1392 در همین روزنامه به چاپ رسید، اشاره شد که رابطه اقتصاد و انتخابات یک رابطه دو طرفه است که تحلیل انتخابات با عینک اقتصادی یک طرف رابطه و تاثیر اقتصاد و عوامل اقتصادی بر انتخابات در طرف دیگر این رابطه ایستادهاند. در این مقاله ما با عینک اقتصادی به بررسی پدیده انتخابات پرداختیم. انتخابات در یک کشور را میتوان مانند بازاری شبیهسازی کرد که مولفه هایی مانند رای، احزاب و برنامه در آن یک مابه ازای خارجی نیز در بازار دارند. در اقتصاد «بنگاه» را به عنوان طرف عرضه میشناسیم و نقش کلیدی برای آن قائل هستیم در حالی که «حزب» در فرآیند دموکراتیک نقشآفرینی مینماید؛ بنابراین نقش احزاب بسیار حیاتی و مهم نشان داده شد. همچنین بیان شد که به دلیل خلأ ناشی از وجود احزاب واقعی در ایران، نقش تشکلها و افراد مستقل افزایش مییابد. در این چارچوب با ارائه مثالی رفتار مستقلها را برپایه «بازی یکبار تکرار» بررسی کردیم و نشان دادیم که در این صورت شعارها و رفتارهای مستقلها چندان نتیجه بخش نخواهد بود. از طرف دیگر رفتار یک حزب را در چارچوب تلاش یک صاحب «برند» در جهت وجهه برند خود توصیف کردیم و نشان دادیم که با وجود احزاب میتوان امیدوار بود که روند دموکراتیک مطلوبتری داشت. اما وجود احزاب به تنهایی راهگشای روند دموکراتیک یک کشور نیست و عوامل فرهنگی و اقتصادی در این امر سهیم هستند؛ بنابراین از آنجا که در ایران به دلیل ساختار سیاسی و فرهنگی، احزاب نقش چندانی در روند دموکراتیک کشور ندارند در این بخش به بررسی و تحلیل آن خواهیم پرداخت. • اقتصاد سیاسی احزاب در ایران آنچه در ادبیات سیاسی به عنوان «حزب» شناخته میشود نشانههای خاصی دارد. یک حزب بر اساس اشتراکات فکری تعدادی از «افراد همفکر» تشکیل میشود. ایدئولوژی یک حزب معمولا منشعب از یک مانیفست فلسفی، اقتصادی یا مذهبی بوده که هدف آن بهکارگیری ایدئولوژی حزب در روند حکومتداری یک کشور است. احزاب پس از تشکیل با ارائه مانیفست، تفکرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را در معرض عموم قرار میدهند و مردم
نیز براساس اشتراک نظر با احزاب به آنها گرایش پیدا میکنند گرچه گاه ممکن است سالها طول بکشد تا یک حزب بتواند پشتوانه اجتماعی مقبولی بهدست آورد. از آنجا که به دلیل پیچیدگی، زمانبری و طاقتفرسا بودن فعالیتهای حزبی معمولا افرادی در متن کار حزبی قرار میگیرند که دارای فکر و ایده جدید و صبر و حوصله فراوان باشند، معمولا نخبگان و روشنفکران در زمینه حزبگرایی و تشکیل احزاب پیشرو هستند؛ بنابراین هر مقدار که فضا برای حضور نخبگان بهتر فراهم شود احزاب قویتری به وجود خواهند آمد. شاید به همین دلیل است که معمولا در جوامع مختلف نخبگان سیاسی، اقتصادی آنها در احزاب حضور دارند و مدیریت احزاب بر عهده آنها است. نکته دیگر این است که باید دانست تشکیل و مقبولیت یک حزب مانند هر کالای قابل فروشی در جامعه میتواند مورد بررسی قرار گیرد. به طور کلی حضور و اقبال یک حزب در جامعه از دریچه قانون «عرضه و تقاضا» قابل تحلیل است. ارائه یک حزب جدید به جامعه باید براساس نیاز آن جامعه باشد تا مقبولیت خود
را به دست آورد و در ادامه نیز خدمات قابل ارائه حزب به هواداران خود باید باعث حفظ آنها و حتی گسترش سطح هواداران باشد. گرچه برخی از احزاب هم به طور سنتی دارای طرفداران خاصی هستند یا بعضی از احزاب از خاصیت کاریزمای ایدئولوژیهای مذهبی جهت انسجام هواداران خود استفاده میکنند. از این رو اقبال اجتماعی به یک حزب نمیتواند پدیدهای جدا از فرهنگ عمومی یک جامعه تلقی شود. بر اساس آنچه در بخش اول اشاره شد، «فرهنگ» یکی از سه عامل موثر در پیشرفت یک جامعه است. در یک جامعه مذهبی، احزاب برای جذب اقبال عمومی متمسک به مذهب خواهند شد. همین رویکرد در یک جامعه سنتی نیز به چشم میخورد. بنابراین پشتوانه اجتماعی احزاب معلولی از فرهنگ غالب آن کشور خواهد بود. ایران هم از این امر مستثنا نیست. شاید به همین دلیل است که به طور سنتی حزب گرایی در ایران با اقبال مناسبی مواجه نبوده که بخشی از این رویکرد به پشتوانه دیدگاههای مذهبی حاکم بر جامعه و بخش دیگر به دلیل نخبهگریزی و تبلیغات منفی دولتها نسبت به احزاب است. گرچه مهمترین پشتوانه یک حزب پشتوانه اجتماعی آن است، اما پشتوانه اجتماعی به تنهایی نمیتواند متضمن موفقیت یک حزب باشد. یک حزب
مانند یک قلب است که گرچه خوراک دموکراسی را به جامعه تزریق میکند لکن باید برای حیات خود نیز رگ تغذیهای در نظر بگیرد. هر حزب جهت فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی خود نیازمند «سرمایه» است. تامین مالی یک حزب باید مناسب باشد تا بتواند در کورس رقابت با بقیه احزاب مثمرثمر باشد. اگر اقبال اجتماعی شرط لازم برای حضور احزاب فرض شود، تامین مالی شرط کافی آن است چه اینکه این دو بدون یکدیگر نمیتوانند به تنهایی ضامن موفقیت یک حزب شوند. حال اجازه دهید با توجه به دو مقوله فوق نگاهی به احزاب در ایران بیندازیم. در تمام دنیا حکومتها و دولتها فرزند احزاب هستند. به این معنا که ابتدا احزاب تشکیل شده و با ایجاد مقبولیت بین مردم و پیروزی در انتخابات زمام امور را در دست میگیرند. لکن در ایران، احزاب بیشتر مولود دولتها بودهاند. احزاب دولتی، چه قبل از انقلاب و چه پس از آن، برای بهرهبرداری از موقعیت ایجاد شده، تشکیل شدهاند تا بتوانند از رانت حضور در دولت استفاده کنند. دقیقا به همین دلیل است که احزاب نتوانستهاند در روند دموکراتیک کشور نقش مناسبی ایفا نمایند. «حزب رستاخیز» و «حزب ملیون» در قبل از انقلاب از جمله این احزاب میباشند که
متشکل از دولتمردان زمان خود بودهاند. این احزاب به دلیل پیروی نکردن از قانون عرضه و تقاضا در عرصه سیاسی با اقبال عمومی مواجه نشده و پس از پایان حاکمیت دولت متبوع آنها، افول کردهاند. از طرف دیگر احزابی بودهاند که تشکیل آنها با رانت دولتی نبوده لکن به دلیل عدم بهکارگیری نخبگان سیاسی یا تامین مالی نامناسب نتوانستهاند نقشآفرینی مناسبی داشته باشند. در جوامعی که احزاب قوی وجود دارد، مهمترین منبع تامین مالی آنها بخش خصوصی و سرمایهداران است، ولی در کشور ما به دلیل آنکه اقتصاد کاملا دولتی است و بخش خصوصی قوی وجود ندارد امکان تامین مالی احزاب نزدیک به صفر است و عدم وجود یک حزب مستقل قوی هم به نوبه خود باعث گرایش مردم به افراد، و نه احزاب، میشود. از طرف دیگر در صورت وجود بخش خصوصی قابلاتکا و علاقهمندی آنها به نقشآفرینی سیاسی به دلیل نگرش فرهنگی که نسبت به سرمایهداران و احزاب وجود دارد ریسک حمایت مالی از احزاب را بالا میبرد. حال تصور کنید که اگر نامزدی مورد حمایت بخشهای خصوصی هم قرار گیرد. در این حالت نهتنها این یک ارزش محسوب نمیشود، بلکه مورد مذمت نیز قرار میگیرد. همین تفکرات زمینهساز بروز دولتهای
تکبعدی بوده و فاصله بین بخش خصوصی و دولت را افزایش داده است. گرچه تحلیل عدم توفیق احزاب در ایران از مشروطه تا کنون نیازمند تحلیل شرایط برهههای تاریخی مختلفی بوده و از حوصله این بحث خارج است، لکن این مسجل است که عدم توفیق احزاب باعث بدبینی مردم به احزاب شده و از آن طرف عدم اقبال مردم به احزاب باعث شکلگیری احزاب ضعیف شده است و این چرخه همچنان ادامه دارد. شکل(1) به طور خلاصه چرخه احزاب در ایران را نشان میدهد. اگر چرخه فوق را به عنوان چرخه غالب در فرهنگ سیاسی کشور بپذیریم به نتایج چندان جالبی نخواهیم رسید. در این چرخه «مستقل بودن» ارزش محسوب شده و «وابستگی به احزاب» به عنوان ضد ارزش تلقی میشود از همین رو است که در بیشتر انتخاباتی که تا کنون برگزار شده، «فرد»ها بودهاند که توانستهاند با تکیه بر امواج پوپولیستی به پیروزی در انتخابات برسند. این رویه از آن جهت دارای اشکال است که مردم به ایدئولوژی و مشی حکومتداری «فرد» رای میدهند و در نتیجه با تغییر «فرد» سیاستها و چارچوبهای سیاسی کشور نیز تغییر میکند. همچنین هنگامی که فردی به صورت مستقل به ریاستجمهوری میرسد ظرفیتها و تجربیات فراوانی را به دست میآورد
که با اتمام دوره ریاستجمهوری آن تجربیات در اختیار فرد دیگری قرار نمیگیرد؛ چرا که نفرات بعدی نیز مستقل پا به میدان سیاست گذاشتهاند. در این حالت در هر دوره مردم به دنبال یک حلال برای مشکلات خود گشته و یک قهرمان را طلب میکنند. از آنجا که این قهرمان از تجربیات قبلی بینصیب است نیاز به آزمایش روشهای مدیریت بر اساس سعی و خطا خواهد داشت که هزینههای آن بر دوش مردم خواهد بود. این روند تا پایان دوره فرد ادامه یافته و با انتخاب فرد جدید این چرخه معیوب از ابتدا شروع خواهد شد. اما در یک سیستم حزبی، هر حزب از نقاط قوت و ضعف نفرات خود در زمان زمامداری استفاده کرده و برای بهبود وضعیت حزب از آنها استفاده خواهد نمود که در نهایت منجر به استفاده از تجربیات مزبور در اداره کشور خواهد شد. از طرف دیگر از آنجا که پول و ثروت نمیتوانند به صورت قانونی در روند دموکراتیک کشور عرض اندام کنند، صاحبان ثروت سعی کردهاند از روندهای مخفی و بعضا غیرقانونی در روند دموکراتیک کشور تاثیرگذار باشند. از این رو است که پیوند نهان قدرت- ثروت شکل گرفته و زمینه فساد را به وجود میآورد. در این حالت به دلیل روند غیرشفاف پیوند قدرت و ثروت امکان
مبارزه با فساد نیز بسیار سخت خواهد شد. دستاورد سیستمهای دموکراتیک بیحزب، یا با احزاب غیرتاثیرگذار، چیزی جز سر دادن شعارهای غیرواقعی در زمان انتخابات نداشته که ثمره دادن چنین شعارهایی نیز کاملا نمایان است. در این شرایط نقد دوران گذشته نقل هر مجلسی خواهد بود. ایجاد محرکهای اقتصادی مانند سیاستهای انبساطی و عدم بیان شفاف شاخصهای اقتصادی در زمان انتخابات نیز در همین چارچوب قابل بررسی است علیالخصوص اینکه دولتی بخواهد در دوره دوم ریاست جمهوری قدرت خود را حفظ کند. به عنوان مثال ممکن است فردی در خصوص کاهش بیکاری برنامهای ارائه دهد، اما مطمئنا از افزایش تورم که متناسب با کاهش بیکاری است سخنی به میان نمیآورد. یا به عنوان یک مثال دیگر میتوان گفت در یک انتخابات غیر حزبی، افراد با سر دادن شعارهایی در زمینه افزایش حقوق و مزایا برای اقشار مختلف سعی در جلب اعتماد رای دهندگان دارند که این امر خود نشانه دیگری از معیوب بودن چنین سیستمی است؛ چرا که افزایش هزینههای بخشی از دولت در حالت عادی میسر نخواهد بود، مگر با کاهش بخش دیگری از هزینههای دولت. بیراه نیست که همه دولتها در ابتدای مسیر خود وعده «ساختن بهشت برین» در
کشور را سر خواهند داد در ادامه با توجه به پشتوانه ضعیف شعارهای خود اقدام به تخریب دولتهای قبل کرده و مدام شعار «من یک ویرانه تحویل گرفتم» را میدهند و در پایان امر، جهت توجیه وعدههای تحقق نیافته خود، دست عوامل پشت پرده و «نگذاشتند کار کنم» را دخیل بدانند و تا وضع چنین باشد هیچ پیشرفت خاصی به وجود نخواهد آمد. نتیجهگیری در پایان باید گفت اگر بدون حزب نمیتوان دموکراسی را تصور کرد با احزاب ناقص و ضعیف هم نمیتوان به نتیجه مطلوب رسید، چه اینکه تاکنون نتیجه مثبتی از حضور احزاب در ایران مشاهده نشده است. گرچه ایجاد و تقویت احزاب در ایران به عنوان تنها راه پیشرفت دموکراتیک نیست، اما مهمترین قدم میتواند باشد؛ به شرط آنکه شرایط فرهنگی و سیاسی لازم ایجاد شود. گرچه در صورت وجود احزاب نیز باید فضای آزاد و رقابتی برای حضور آنها فراهم شده و با ارائه مجوزهای لازم زمینه پشتیبانی مالی توسط بخش خصوصی نیز میسر شود. * Narimani.meysam@gmail.com ** Mousavi@seisco.org مراجع: 1. Daron Accmoglu, James. A.Rbinson, 2012, Why Nations Fail, Origins of Power, Prosperity, and Poverty 2. Hotelling, Harold, 1929, Stability in
Competition 3. Acemoglu، Daron، 2008، Introduction to Modern Economic Growth ,Princeton
ارسال نظر