باورهای نادرست اقتصادی
تورم - ۲۸ فروردین ۹۰
مترجم: جعفر خیرخواهان
سردرگمی درباره تورم
«تورم چیزی به جز حاصل جمع تغییرات در شاخص قیمتها نیست: هر کدام از این تغییر قیمتها را که کاهش دهید تورم هم کاهش خواهد یافت.»
جفری وود
مترجم: جعفر خیرخواهان
سردرگمی درباره تورم
«تورم چیزی به جز حاصل جمع تغییرات در شاخص قیمتها نیست: هر کدام از این تغییر قیمتها را که کاهش دهید تورم هم کاهش خواهد یافت.» به مدت سه سال (از سال ۱۹۹۸) که بانک مرکزی انگلستان هدفگذاری تورم داشته است. اینطور گفته میشود که هدف بانک مرکزی، تعیین تورم در سطح ۵/۳ درصد با نوسان ۵/۱ درصدی در اطراف آن در هر سال است و تورم را با RPI-X اندازهگیری میکند: یعنی تغییر شاخص قیمت خردهفروشی منهای نرخ بهره وام رهنی. تورم طی این سالها پیوسته در نیمه پایینی محدوده خود بوده است. در پایان سال گذشته، برخی مفسران شروع به بحث کردند که به علت این واقعیت و یک واقعیت دیگر، بانک مرکزی بیهیچ دغدغهای میتوانست نرخ بهرهای را که برای کنترل شرایط پولی تعیین میکند کاهش دهد. واقعیت دیگر این بود که قیمت نفت به شدت افزایش یافته بود و اینطور تاکید میشد که یک نوع عامل ویژه است. این طور ادعا میشد که اگر آن اتفاق نیفتاده بود تورم در سطح پایینتری باقی میماند.
در پشت این توصیه واقعا دو اشتباه خوابیده است. نخستین اشتباه درباره آمار و ارقام است و اشتباه بنیادی دوم سردرگمی درباره چیستی تورم است.
نخست به آمار و واقعیات بپردازیم. قیمتها در انگلستان به دو دلیل افزایش یافته است. افزایش تقاضا برای نفت در بازارهای جهانی، قیمت نفت را برحسب آن ارزی که قیمت نفت اعلام میشود یعنی دلار به سمت بالا کشیده است. دوم پول انگلیس پوند ابدا قوی نبوده است (آنطور که برخی حامیان تضعیف پول ملی ادعا کرده بودند)، در واقع نسبت به دلار ضعیف شده بود. (پوند در برابر ین نیز ضعیف شده بود. فقط در برابر یورو در حال سقوط تقویت شده بود.) احتمال بسیار زیادی میرود که با کاهش نرخ بهره، پوند استرلینگ به مقدار حتی بیشتری در برابر دلار تضعیف شود؛ بنابراین به جایی میرسیم که قیمت نفت به پوند را هنوز هم بالاتر میبرد. پس فقط با این دلایل واقعی ساده، تاکید بر اینکه قیمت نفت به پوند (چون از این قیمت برای محاسبه تورم در انگلستان استفاده میشود) مستقل از سیاست پولی بانک مرکزی انگلیس تعیین میگردد، باوری کاملا نادرست است.
پس این سردرگمی در واقعیات بود. اکنون به دومین اشتباه در پشت استدلال یعنی تعریف نادرست از تورم میرسیم.
از لحاظ ریاضیات البته درست است که تورم حاصل جمع تغییرات قیمت همه کالاهایی است که شاخص قیمت خردهفروشی را تشکیل میدهد، اما نکته مهم این است که این تغییرات قیمت، مستقل از یکدیگر نیستند.
نفت مثال خوبی در این زمینه است. پس استدلال خود را با توضیح تغییر قیمت نفت دنبال میکنیم. به محض اینکه مثال شرح داده شد سپس میتوان استدلال را عمومیت بخشید.
قیمت نفت برحسب واحد پول انگلستان (پوند) در سال ۱۹۹۹ افزایش یافت. فرض کنید این اتفاق نیفتاده بود و هیچ چیز دیگری جدای فرض تغییر داده شده در وضعیت آن سال تغییر نمیکرد. قیمت پایینتر نفت به این معنا است که مردم انگلستان میتوانستند پول بیشتری صرف سایر کالاها بکنند یا نفت بیشتری بخرند یا البته هر دو کار را بکنند. مخارجی که آنها صرف خرید نفت نکردند و با آن کالاهای دیگر را خریدند قیمت کالاهای دیگر را به سمت بالا هل خواهد داد. در حالی که قیمت نفت بالا نرفته باشد، در عوض سایر قیمتها در شاخص قیمت بالا خواهد رفت. پس هنوز هم شاخص قیمت به طور کلی افزایش خواهد یافت. چه میشد اگر نفت بیشتری خریداری شده بود (با توجه به آنچه از عادات مخارجی میدانیم، مورد دور از ذهنی را فرض میکنیم که اتفاق میافتد) آنگاه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاخص قیمت هم قیمتهای کالاهای خریداری شده و هم سهم این کالاها در مخارج افراد را بازتاب میدهد. اگر مصرفکنندگان سهم مخارج روی نفت را افزایش دهند پس سهم نفت در شاخص بالا میرود؛ بنابراین با وجود تغییر نکردن قیمت نفت، شاخص بالا میرود.
پس باید روشن شده باشد که اصل موضوع همین است. در عمل ترکیب شاخص قیمت با یک وقفه تغییر میکند؛ بنابراین اگر قیمت نفت به جای افزایش، در همان قیمت قبلی باقی بماند و پولی که در نتیجه قیمت بالاتر نفت، صرف خرید نفت میشد در عوض تماما برای خرید نفت بیشتر در قیمت تغییر نکرده صرف شود، تورم به شکلی که اندازهگیری میشود مقدار زیادی افزایش نخواهد یافت، اما این نکته بیانگر تورم کندتر نخواهد بود، بلکه یک خطا در اندازهگیری تورم داریم تا زمانی که سهم کالاهای مختلف در شاخص قیمت مصرفکننده تغییر پیدا کند، به طوری که الگوی جدید مخارجی را نشان دهد.
پس دوباره هیچ کاهشی در تورم نداریم و البته همان نتیجهگیری برقرار است اگر در نتیجه قیمت پایین نفت، پول بیشتری صرف خرید سایر کالاها و نیز نفت شود. دوباره تورم تقریبا بدون تغییر میماند. این ادعا که اگر یک قیمت پایینتر باشد (یا پایینتر نگه داشته شود) تورم هم پایینتر خواهد رفت خطایی آشکار است و توصیه به تغییر نرخ بهره بر اساس آن به همین اندازه حماقتی واضح است.
اساس بحث، اشتباه بر سر چیستی تورم است. تورم کاهش پیدرپی و هر ساله قدرت خرید پول است. تورم زمانی به وجود میآید که عرضه پول با سرعتی بیشتر از تقاضا برای پول رشد کند. بانک مرکزی انگلستان نرخهای بهره را تعدیل میکند تا جلوی کاهش ارزش پول با نرخی سریعتر از (میانگین) ۵/۲ درصد در سال گرفته شود. نوسانات موقتی در نرخ تورم میتواند علل متفاوتی داشته باشد، اما فقط سیاست پولی بانک مرکزی است که میتواند اثر بادوامی بر نرخ تورم بلندمدت بگذارد. این ایده که نرخ تورم تحتتاثیر تغییر قیمت هر کالایی است تفکر عمیقا آشفته و مغشوش درباره چیستی تورم را منعکس میسازد. تورم پدیدهای پولی است نه حاصل جمع تغییر قیمتهایی که از هم مستقل هستند.
ارسال نظر