نفت و مشارکت زنان خاورمیانه در بازار کار
ترجمه و تلخیص: علی سرزعیم
در خاورمیانه مشارکت زنان در بازار کار و همچنین در ردههای حکومتی بسیار پایین است. در میان محققین این باور مسلم شده است که دیدگاههای فرهنگی حاکم بر منطقه موجب پایین بودن مشارکت زنان در بازار کار است.
ترجمه و تلخیص: علی سرزعیم
در خاورمیانه مشارکت زنان در بازار کار و همچنین در ردههای حکومتی بسیار پایین است. در میان محققین این باور مسلم شده است که دیدگاههای فرهنگی حاکم بر منطقه موجب پایین بودن مشارکت زنان در بازار کار است.
این مقاله مدعی است که ریشه مساله نفت است نه دیدگاههای فرهنگی یا مذهبی حاکم در منطقه. به همین دلیل همین مساله را در کشورهای نفتی خارج از منطقه خاورمیانه نظیر شیلی، بوتسوانا، نیجریه، آذربایجان و روسیه نیز شاهدیم. عدم مشارکت آنها در بازار کار موجب بالارفتن نرخ زاد و ولد، پایین بودن نرخ آموزش دختران و نقش ضعیفتر زنان در خانواده گردیده است. همچنین وقتی که زنان در بازارکار حضور جدی نداشته باشند، نمیتوانند به نیروی اجتماعی قابلتوجهی تبدیل شوند که موجب شود تا زنان را در مسوولیتهای سیاسی وارد سازد. از این رو، برخلاف دیدگاه رایج مبنی بر اینکه توسعه یافتن برابری جنسیتی و افزایش نرخ باروری زنان را به دنبال دارد باید گفت که رشد مبتنی بر درآمد نفت فاقد چنین تاثیری است و حتی اثر معکوس برجا میگذارد.
تبعات مشارکت زنان در بازار کار
وقتی زنان در بازار کار مشارکت داشته باشند نرخ آموزش و باسوادی آنها بالا میرود؛ چرا که وقتی خانوادهها میبینند که آموزش زنان بازدهی اقتصادی دارد روی آن سرمایهگذاری میکنند. همچنین وقتی که زنان در بازار کار حضور داشته باشند، بچه دار شدن هزینه فرصت بالاتری خواهد داشت و از این رو تمایل به زاد و ولد کاهش مییابد. همچنین وقتی که زنان در کارگاههای بیرون خانه مشغول به کار هستند راحتتر میتوانند بر مشکل هماهنگی و اقدام جمعی بر احقاق حقوق خود فائق آیند و تاثیرگذاری سیاسیشان را افزایش دهند.
عوامل مشارکت زنان در بازار کار
موانع چندی پیش روی مشارکت زنان در بازار کار وجود دارد. از یک سو پدیده تفکیک شغلی مبتنی بر جنسیت در بازار کار وجود دارد، به این معنی که زنان در برخی مشاغل نمیتوانند وارد شوند، حتی وقتی که دارای تواناییهای مورد نیاز برابر با مردان باشند. این امر هم تعداد مشاغل پیش روی آنها را کم میکند و هم از دستمزد زنان در مقایسه با مردان میکاهد. با این وضع مشارکت وسیع زنان در بازار کار چگونه حاصل میشود؟ پس از انقلاب صنعتی زنان در صنایع صادراتی با دستمزد پایین نظیر نساجی مشغول به کار شدند. در ۱۸۹۰، زنان نیمی از نیروی کار صنعت نساجی را تشکیل میدادند. در حال حاضر نیز بیش از ۸۰ درصد نیروی کار صنعت نساجی را زنان تشکیل میدهند. دلیل جذابیت این صنعت برای زنان این است که در این صنعت از نیروی فیزیکی زیادی استفاده نمیشود. مضاف بر این، مشاغل این صنعت نیازمند مهارت و آموزش کمی هستند؛ بنابراین زنان به راحتی میتوانند کار خود را برای تمرکز بیشتر در امور خانگی رها کنند. نکته مهم دیگر این است که صنایع صادراتی بیشتر از نیروی کار زنان استقبال میکنند تا صنایعی که محصولاتی صرفا برای بازارهای داخلی تولید میکنند. یک دلیل آن این است که
چنین صنایعی غالبا مالکیت خارجی دارند و از اینرو مقاومت کمتری در برابر استخدام زنان دارند. همچنین در سطح جهانی رقابت شدید است و کاهش هزینهها یک امر تعیینکننده برای پیروزی در این رقابت به شمار میآید؛ بنابراین زنان با انتظار دستمزد پایین جذابیت زیادی برای استخدام شدن دارند.
اثرات مشارکت زنان در بازار کار در کره
در اوایل قرن بیستم نگرشهای مردسالارانه شدیدی در کره حاکم بود. به عنوان مثال زنان خود اسم نداشتند و نمیتوانستند در طول روز به خیابان بروند. در سال ۱۹۳۰، ۹۰ درصد زنان کره ای بی سواد بودند. با شروع صنعتی شدن کره، زنان در صنایع صادراتی نظیر نساجی، پلاستیک، صنایع الکترونیک و کفش و غیره با دستمزدی کمتر از نصف دستمزد مردان مشغول شدند. دستمزد پایین آنها زمینه موفقیت صادرات و رشد خیرهکننده صنایع صادراتی را فراهم آورد که خود این امر اشتغال زنان را تشدید کرد. در دهه هفتاد زنان شاغل در صنایع صادراتی خواستار شرایط حقوقی بهتر و برابرتر شدند. در اواخر دهه ۹۰ نیز زنان کره ای توانستند در سطوح مختلف دولتی وارد شوند و مسوولیت بپذیرند.
تولید نفت چگونه میتواند مشارکت زنان در بازار کار را دستخوش تغییر کند؟
بر اساس مدل بیماری هلندی، با افزایش قیمت نفت و درآمد نفت، بخشهای تجاری و قابلمبادله متضرر میشوند و بخشهای غیرقابل مبادله رشد مییابند. دلیل آن این است که با افزایش درآمد نفت، نرخ ارز کاهش یافته و تقاضا برای کالاهای داخلی افزایش مییابد. در نتیجه سطح دستمزدها بالاتر میرود و بخشهای غیرقابل مبادله رشد کرده و بخش تولیدکننده کالاهای مبادله کوچک میشود. حال این قضیه چطور میتواند بر مشارکت زنان در بازار کار تاثیر بگذارد؟ یک کانال آن دستمزد است و کانال دیگر درآمدهای غیر از محل اشتغال که از طریق سرپرست خانوار یعنی زنان تامین میشود. وقتی درآمد مرد خانواده زیاد است، دستمزد پایه ای که زن در صورت دریافت دستمزد بیشتر از آن داوطلب کار میشود نیز بالا خواهد بود، اما وقتی درآمد مرد کم است، دستمزد پایه مذکور نیز کاهش مییابد. اثر بیماری هلندی بر دستمزد زنان مبهم است. بیماری هلندی از یک سو موجب میشود تا دستمزد همه از جمله زنان افزایش یابد که این امر انگیزه مشارکت در بازار کار زنان را افزایش میدهد. از سوی دیگر بیماری هلندی درآمد خانواده (هم از محل افزایش دستمزد مرد و هم افزایش پرداختهای دولتی) را نیز افزایش میدهد
که این امر اثری معکوس اثر قبلی بر جا میگذارد. حال اگر فرض کنیم که زنان بیشتر در صنایع صادراتی و کشاورزی مشغول میشوند و مردان در بخش خدمات و ساختمان، روشن میشود که چگونه بیماری هلندی به زیان اشتغال زنان خواهد بود. با افزایش درآمد نفت و کوچک شدن بخشهای صادراتی، مشاغلی که زنان در آن مشغول به کار هستند کاهش مییابد، اما آنها نمیتوانند به راحتی تغیر شغل دهند و در بخش ساختمان مشغول به کار شوند.
اگر مفروضات یاد شده درست نباشد مثلا زنان نیز بتوانند به اندازه مردان در صنایع غیرقابل مبادله مشغول به کار شوند و در اثر بیماری هلندی با افزایش دستمزد قابلتوجهی روبهرو شوند، در این صورت ممکن است این افزایش دستمزد بیشتر از افزایش دستمزد پایهای شود که در اثر افزایش دستمزد مرد خانواده ایجاد شده است؛ بنابراین به ناگزیر باید به سراغ تحلیلهای آماری رفت و دید که آمارها با کدام یک از مفروضات سازگارتر است.
دادهها و روش
اطلاعات مربوط به تولید نفت و اشتغال را برای فاصله زمانی 1960 تا 2002 در مدلی به شکل تفاضل درجه اول در نظر میگیریم. در سمت چپ معادله تولید و در سمت راست تولید سرانه نفت، نرخ مشارکت زنان در بازار کار، نرخ کرسیهای زنان در پارلمان و تعدادی متغیر کنترل قرار میدهیم. متغیرهای کنترل مورد استفاده عبارتند از؛ درآمد سرانه، درآمد سرانه به توان دو، متغیر خاورمیانه، متغیر اسلام، متغیر کمونیسم، متغیر سن ورود به بازار کار، شاخص نهادهای سیاسی حکومت. نتایج حاصل از رگرسیون نشان میدهد که درآمد نفت اثر بزرگ اما منفی بر نرخ مشارکت زنان در بازار کار دارد. حتی وقتی که کویت و عربستان را از نمونهها کنار بگذاریم باز هم نتایج بهدست آمده معتبر باقی میماند.
جدول مقابل میزان حضور زنان را در پارلمانها به تفکیک درآمد سرانه، خاورمیانه یا غیرخاورمیانه بودن، اسلامی و غیراسلامی بودن نشان میدهد.
جدول مقابل نشان میدهد که زنان در کشورهایی که فاقد منابع نفتی هستند، وضعیت بهتری دارند. باز هم نتایج حاصل از رگرسیون نشان میدهد که درآمد نفت اثر منفی بر مشارکت زنان در عرصه حکومت دارد. اگر شاخص مشارکت در حکومت را نیز تعداد زنان وزیر در نظر بگیریم باز هم نتیجه حاصله مشابه قبل است و رابطه منفی میان نفت و مشارکت زنان در حکومت مشاهده میشود. بررسیهای آماری نشان میدهد که افزایش درآمد نفت با کاهشی به اندازه 15/2 درصد در مشارکت زنان در پارلمان همراه میشود. برای درک بهتر مساله سه کشور الجزایر، مراکش و تونس را باهم مقایسه میکنیم. الجزایر از دهه شصت قرن بیستم در مقایسه با مراکش و تونس تولید نفت بالایی داشته است. در الجزایر زنان 2/6 درصد کرسیهای پارلمان را به خود اختصاص دادهاند، اما در مراکش و تونس این عدد 8/10 درصد و 8/22 درصد است. در مراکش و تونس به دلیل پایین بودن سطح دستمزدها، صنایع نساجی صادراتی شکل گرفت. این صنعت در هر دو کشور نقش مهمی در جذب زنان به بازار کار ایفا نمود. به عنوان مثال در مراکش دولت صنایع نساجی را تشویق کرد با این امید که بیکاری مردان کم شود، اما در عمل مشاهده شد که زنان بیشتر به این
صنایع جذب شدند. تا سال 2004 نیز نساجی یکی از مهمترین صادرات مراکش به شمار میرود. صنایع نساجی در تونس نیز همین وضعیت را تجربه کرد. به تبع حضور بالای زنان در بازار کار، زنان در این دو کشور از وضعیت حقوقی بهتری برخوردارند و تشکلهای حامی حقوق زنان فعالتر هستند. به نظر میرسد که وجود درآمد نفت در الجزایر بتواند تفاوت آن را از جهات یادشده با کشورهای مراکش و تونس توضیح دهد.
ارسال نظر