کنیا و توسعه کشاورزی برای زنان کشاورز

مایکل تودارو

مترجم: دکتر غلامعلی فرجادی

فقر مطلق به طور نا­متناسبی در بین زنان در مناطق روستایی و در بخش کشاورزی متمرکز است. از این رو بهبود بهره­وری و درآمد زنان کشاورز کلیدی­­­­ترین راهبرد کاهش فقر است. نقش زنان در کشاورزی به طور خاص در زیر صحرای آفریقا اهمیت دارد. لیکن این منطقه کمترین نفع را از انقلاب سبز انواع کشت­های پربازده و سایر روش­­­­­­های جدید زراعی برده است، در حالی که طی چهار دهه گذشته بسیاری از مناطق آسیایی با بهره­­­­­­وری بالایی روبه­رو بوده­اند. اهمیت اساسی برنامه­های محکم توسعه کشاورزی برای توسعه موفق روستایی و افزایش بازدهی توسط کارشناسان توسعه برای دهه­های متوالی مورد توجه قرار گرفته است. حمایت از توسعه کشاورزی نقش کلیدی در فعالیت­های اکثر مجامع توسعه دوجانبه و چند جانبه داشته است. از نظر تاریخی، برنامه­های توسعه کشاورزی نقشی حیاتی در توسعه ایالات متحده - یکی از موفق­­­ترین تجربه بهره­وری کشاورزی در سطح جهان- داشته است.

برای دهه­ها، هدف توسعه کشاورزی در کشورهای در حال توسعه منحصرا بر آموزش مردان استوار بود، اگرچه زنان اکثر فعالیت­های کشاورزی را انجام می­دهند. در زیر صحرای آفریقا، زنان مسوولیت بیش از دو سوم تولید محصولات کشاورزی را بر عهده دارند. آنان همچنین در توسعه و بازاریابی محصولات کشاورزی نقدی، در فرآوری مواد غذایی و دامداری فعال هستند. نقش عمده زنان در کشاورزی تا حدودی منعکس‌کننده سنت است، لیکن با مهاجرت فزاینده مردان به مناطق شهری و کار در بخش­های غیر کشاورزی نقش زنان در سال­های اخیر توسعه یافته است. هنگامی که زنان و مردان هر دو کارهای کشاورزی را انجام می­دهند، باز تقسیم کار گرایش به کار زنان دارد.

در نتیجه، روش­هایی که مناسب برای کار مردان است اغلب تناسبی با کار زنان ندارد. آنجایی هم که کار خاص مردان است، مردان به دلایل عمده تمایل دارند که کار را به زنانشان واگذارند، کارهایی که زنان درباره آنها چیزی نیاموخته­اند.

تاکید بر آموزش مردان عموما به دلیل غفلت بوده است و نه طراحی اولیه. برای مثال، آموزش کشاورزی از توسعه کشورهایی مانند ایالت‌متحده کپی‌برداری شده است، جایی که مردان عمده کارهای کشاورزی را انجام می‌دهند. در عین حال ممکن است محدودیت­های مذهبی یا فرهنگی در مورد آموزش زنان توسط مردان وجود داشته باشد و مراکز آموزشی مردان ممکن است در آموزش مردان راحت ­­­تر بوده باشند. مطالعه بانک جهانی نشان می­دهد که اکثر مراکز آموزشی مردان در آفریقا، زنان را به عنوان «همسران زارعان» می‌نگرند و نه زارعانی با حقوق مستقل خودشان و تقریبا تمام مربیان مراکز آموزشی مرد هستند. مراکز آموزشی زنان باید ایجاد شود، اما یک مشکل اساسی جداسازی زنان در بخش­های وسیعی از آفریقا و آسیا است. موفقیت زنان در کشاورزی در زیر صحرای آفریقا در مرکز ثقل توسعه واقعی و فقرزدایی قرار دارد. در برخی کشورها، طراحی برنامه منعکس‌کننده یک تورش علیه زنان با استقلال بسیار زیاد است.

یک راهبرد مهم ۲۰ تا ۳۰ سال گذشته استفاده از رادیو، ضبط صوت، تلویزیون و ویدئو است. زنان می­توانند به صورت گروهی در خانه یا مراکز روستایی موضوع­هایی را گوش کنند یا تماشا کنند. کاترین ساتیو۱ و همکارانش گزارش داده­اند که زارعان زن پرسش­های مختلفی را درباره موضوعاتی که در رادیو بحث می­شده است از مراکز آموزشی در غنا پرسیده‌اند. در نتیجه، برنامه مشروط انتقال وجه نقدی بر بهبود و بهداشت، تغذیه و آموزش به عنوان کلیدی­ترین عوامل سیاست موفق فقرزدایی تاکید می­کند، اگر چه در اکثر موارد، این عوامل باید بخشی از یک راهبرد وسیع­تر و کاملا موثر باشد. در مکزیک، همانند سایر کشورها، بسته وسیع­تر شامل توسعه زیرساخت­­ها ا­ست که فقرا بتوانند محصولات خود را به بازار برسانند و دسترسی به آب آشامیدنی سالم و برق داشته باشند. این بسته همچنین برنامه‌های یکپارچه توسعه روستایی همراه با تامین اعتبار و برخی برنامه­­های اشتغال موقت را شامل می‌شود. ولی از طریق تشکیل سرمایه انسانی فقرا، برنامه پایه­های اساسی را برای آنها فراهم می­کند تا بتوانند قابلیت­های خود را افزایش داده و با رشد اقتصادی جامعه از فرصت­ها استفاده کنند. به این ترتیب این برنامه چشم‌انداز آینده مکزیک ­را برای رشد و توسعه خود روشن­تر می­کند.

در مجموع، برنامه پروگراسا یک الگوی موفق در چندین زمینه است. ارزیابی دقیق برنامه نشان می­دهد که این برنامه یک اثر درخور توجه بر رفاه انسانی دارد. این برنامه در جهان در حال توسعه با توجه خاص به شرایط محلی همراه با استفاده سازنده از آنچه در اقتصاد توسعه تجربه شده است، طراحی و اجرا شد.

آموزش، بهداشت و تغذیه به عنوان عوامل مکمل یکدیگر در مرکز طراحی این برنامه قرار دارد، در حالی که لزوم انگیزه­های مناسب برای منتفع­شوندگان مورد توجه جدی قرار می­گیرد. سرانجام، روش پرداخت وجوه نقدی و امتناع از ورود به روش­های غیرشفاف کالایی، مانع ­ایجاد ناکارآیی­های احتمالی دیوانسالاری ­و فساد اداری می­شود. پروگراسابه این ترتیب الگویی ­برای پیشرفت­های ­آموزشی و بهداشتی برای خانواده­های فقیر ارائه کرده و فرصت‌هایی برای آنان فراهم می­کند که به طور دائم از فقر خارج شوند. توسعه کشاورزی برای زنان با شماری از سایر موضوعات توسعه روستایی و مسائل زنان ارتباط تداخلی دارد.

پنج موضوع کلیدی عبارتند از:

اول- سرمایه انسانی

در اکثر مناطق روستایی میانگین سطح آموزش زنان کمتر از مردان است. تورش در توسعه کشاورزی ممکن است تا حدودی ناشی از تورش در آموزش همسران باشد.

دوم- فناوری مناسب

به این دلیل که زنان بیش از مردان در فعالیت­های متفاوت زراعی درگیر هستند، آنان اغلب نیاز به آموزش­های فناوری مختلفی دارند، اکثر توسعه فناوری بر فعالیت مردان متمرکز است.

سوم- اصلاحات ارضی و طراحی کشاورزی

به طور متوسط ، مزارع زنان کوچک­تر و پراکنده­تر از مردان بوده، مالکیت نامطمئن­تری داشته و اغلب زمین­های کمتر حاصلخیز را کشت می­کنند. این توزیع اغلب ناکارآ است و از نظر توزیعی نیز نامنصفانه است.

چهارم- اعتبارات

زنان اغلب دسترسی کمتری به اعتبارات مالی که نهاده­ای کلیدی در کشاورزی است دارند.

پنجم- نیازهای شغلی

بسیاری از زنان که ساعات زیادی را همانند مردان در مزرعه کار می­کنند، مجبورند ساعات دیگری را به خانه‌داری بپردازند. ساعات کار یک زن زارع در آفریقا بین ۱۶ تا ۱۹ ساعت در روز برآورده شده است.

مراقبتی که مادران باید صرف بچه­ها کنند با ساعات طولانی در کار کشاورزی محدود می­شود. در نتیجه زنان باید اولویت بیشتری نسبت به مردان در آموزش­های فنی و دسترسی به فناوری­های توسعه داشته باشند.

همان­گونه که رخا مهرا۲ می­گوید، یک هدف برنامه تعدیل ساختاری در بسیاری از کشورهای آفریقایی تشویق به سمت کشت‌های نقدی قابل‌صادرات بوده است، لیکن کشت این محصولات در کنترل مردان است.

منافع زنان در کشت این محصولات کمتر از ۵ درصد است، در حالی که زنان مسوول کشت محصولات مصرفی­ خانواده و تغذیه کودکان هستند. مهرا نتیجه می­گیرد که برنامه تعدیل ساختاری فشار بیشتری بر زنان که خود پیش از برنامه تعدیل ۱۶ ساعت در روز کار می­کردند، وارد کرده است. تعجب­آور این است که شوهران با کنترل محصولات نقدی، نفوذ خود را در خانواده افزایش می­دهند. کنترل­های قیمتی در آفریقا، به زارعان اجازه داد تا محصولات خود را در بازار جهانی به فروش برسانند و آنان را تشویق کرد تا به سمت حذف محصولات از نظر اقتصادی کم بازده حرکت کنند، ولی مطالعه موسسه بین­المللی­ گروه­های سیاست مواد غذایی نشان داد که پس از متنوع­سازی محصولات تجاری، زنان کنیایی دوباره مجبور به کشت همان مقدار محصولات مصرفی هستند. بنابراین چیزی بیش از تعدیلات قیمتی تحت برنامه تعدیل ساختار ضروری است. اصلاحات باید به آن دسته از مسائل ساختاری که زنان با آن روبه­رو هستند و مانع می­شود که آنان بتوانند به طور کارآ به علائم قیمتی واکنش نشان دهند پاسخ دهد. یک نمونه خوب سهم بیشتر سود است که در اختیار شوهران قرار می­گیرد و اغلب زن یا زنان وی از آن بی­بهره هستند. هیچ یک از این مسائل محدود به آفریقا نیست. برای مثال، کارمن دیری۳ در بررسی تجربه اصلاحات کشاورزی در کشورهای آمریکای لاتین به این نتیجه رسید که اکثر منتفع‌شوندگان مرد بوده‌اند. دلیل این مساله این بوده است که تصور می­شد زارعان مرد باشند و هدف اصلاحات فقط مردان به عنوان منتفع‌شوندگان بوده است.

تحقیق وی نشان داد که زنان فقط در موارد نادری که رفاه آنان هدف خاص اصلاحات بوده است، بهره­مند می­­شوند.

تمام این موارد نشان می­دهد که چرا زنان کشاورز نیاز به کمک برنامه­های توسعه دارند. به دلیل کاربرد قانون بازده ­نزولی آموزش مردان، آموزش زنان از کارآیی بیشتری برخوردار است. شواهد نشان می­دهد که آموزش زنان از طریق آموزش مردان در عمل بسیار به ندرت روی می­دهد، که حداقل در زیر صحرای آفریقا چنین است.

در کنیا، وزارت کشاورزی یک نظام توسعه ملی را همراه با تلاش‌های تحقیقاتی کشاورزی اجرا می­کند.

تا قبل از ۱۹۸۳، نظام توسعه ملی منحصرا با زارعان مرد کار می­کرد و این در حالی بود که یک «شاخه اقتصادی در منزل» به زنان در مورد مدیریت صنعت دامداری خانگی و بهداشت داخلی خانه مشاوره می­داد، لیکن فقط به طور حاشیه­ای موضوعات زراعی را شامل می­شد.

تحقیقاتی که به وسیله موسسه مطالعات توسعه در نایروبی و سایر مراکز تحقیقاتی انجام شده است، نشان می‌دهد که برنامه­های توسعه کشاورزی بیشتر منافع مردان را تحت تاثیر قرار می­دهد. در سال ۱۹۸۳، نظام آموزشی و حضوری۴در کنیا با هدف مشخص آموزش زنان و مردان تاسیس شد. پس از دو دهه، این مورد هم نمونه­ای از عناصر ضروری پیشرفت است و هم نشان دهنده میزان کاستی­هایی است که باید رفع شود.

طراحی نظام آموزشی و حضوری بر پایه فراهم کردن «پیام­های فنی»برای زارعان گزینش شده که به طور منظم روی مزرعه خود کار می­­­­­­کنند قرار دارد. متاسفانه، منابع برای دسترسی تمام زارعان ناکافی است و حتی اگر نظام آموزشی و حضوری تمام زارعان را در برگیرد، کیفیت آموزش ضعیف خواهد بود. در نتیجه، فقط ۱۰ درصد تمام زارعان انتخاب می­­شوند تا از مشورت‌های لازم در «پیام‌های فنی» برخوردار شوند و سپس این دانش فنی جدید را از طریق تشویق سایر زارعان به شرکت در این برنامه گسترش دهند.

از این رو، امید می­رود که «انتشار» آموزش­های فنی در یک روش کارآیی هزینه حداکثر شود. فرآیند گزینش حیاتی است. زارعان با قابلیتی که می‌توانند اطلاعات جدید را دنبال کنند و از نظر محلی قابل احترام هستند و می­توانند سایرین را تشویق کنند، گزینش می­شوند. در گزینش زارعان، مسوولان نظام آموزشی و حضوری با زارعان ملاقات می­کنند و با جوامع محلی و رهبران آنها مشورت می­کنند. در سال­های اخیر تاکید برنامه آموزشی و حضوری بیشتر بر کار با گروه­های سنتی خودیار زارعان که انعطاف بیشتری داشته و بهتر می­­­­­توانند گروه­ها را باز تقویت کرده و آموزش­ها را توسعه دهند، متمرکز بوده است.

برنامه­هایی از نوع آموزشی و حضوری مشوق­ها و حمایت­های مالی گسترده­ای را از سوی بانک جهانی از اواسط دهه ۱۹۷۰ تا اواخر ۱۹۹۰ دریافت کرد. لیکن در اکثر کشورها عملکردها ناامید‌کننده بود. در سال ۱۹۹۷، ویشوا بیندلیش۵ و رابرت اون۶ گزارش دادند که برنامه­های توسعه از نوع آموزشی و حضوری در بیش از ۳۰ کشور زیر صحرای آفریقا به اجرا درآمد. آنان بر اساس شواهد آماری نتیجه گرفتند که تجربه کنیا و بورکینافاسو نشان می­دهد که مدیریت برنامه­های آموزشی و حضوری اثر بخشی برنامه­های توسعه را بیشتر می­کند. یک چنین برنامه­هایی موجب حمایت رشد کشاورزی و افزایش بازدهی سرمایه­گذاری خواهد شد. آنان دریافتند مناطقی که تحت برنامه­های توسعه قرار دارند از بازدهی بیشتری برخوردارند و در داخل این مناطق بیشترین بازدهی مربوط به مناطقی است که زارعان در برنامه­های آموزشی مشارکت دارند. در نتیجه، برنامه­های توسعه به کاهش شکاف بین بازدهی قابل دسترس با فناوری­های موجود و بازدهی واقعی تحقق یافته توسط زارعان می­انجامد. ولی آنان دریافتند که اگر چه این پیشرفت­ها در کوتاه‌مدت حاصل ­می­شود، لیکن بدون «بهبود فناوری­هایی که مناسب با شرایط محلی باشد» محدودیت­هایی برای این برنامه وجود دارد.

مطالعه­ای که توسط رابرت اونسون۷ و گرمانو مابو۸ انجام شده نشان می­دهد که اثر برنامه آموزشی و حضوری در کنیا بر بهره­وری مثبت بوده است، لیکن جالب اینکه بیشترین بهره­وری مربوط به زارعان با بالاترین و پایین­ترین توانایی است. آنان دریافتند که توانایی بالا بر بازدهی کاهنده نهاده­های زراعی پیشی­ می­گیرد، شاید به این ­دلیل که توسعه کشاورزی و توانایی بالای مدیریتی مکمل یکدیگرند، لیکن اثر نسبتا بالا بر زارعان کمتر توانمند حتی اگر داده­ها مربوط به فقر موجود نباشد، اهمیت توضیح دارد.

پیشرفت اقتصادی زنان کشاورز برای تشویق توسعه پایدار محیط زیست نیز اهمیت دارد. زنان افزون بر مسوولیت‌های کشاورزی، به ویژه روی زمین­­های حاشیه­ای و اغلب از نظر زیست محیطی شکننده یک نقش مرسوم در جوامع سنتی به عنوان محافظان منابع طبیعی مانند منابع آب دارند. در کنیا، نظام آموزشی و حضوری هنوز به شدت درگیر مسائل زیست محیطی شده است.

کریستینا گلادوین۹ و دلامک­ میلان۱۰ می­گویند که کارهای بسیار بیشتری باید صورت گیرد. برای مثال، زنان باید در مرحله طراحی توسعه فناوری مورد مشورت قرار گیرند، متخصصان توسعه کشاورزی باید آموزش­های لازم را درباره روش­هایی که چگونه مردان زارع می­توانند به زنان خود آموزش دهند فراگیرند و دولت‌ها باید منابع را در جهت سازمان­ها و باشگاه­های مربوط به زنان هدف­گذاری کنند.

یکی از کاستی­های دیگر نظام آموزشی و حضوری این است که این برنامه در زمینه اعتبارات زنان پیشرفت کمی داشته است. مطالعه کاتلین استات۱۱ نشان می­دهد که از بین ۸۴ نفر از زنان کشاورز که در کاکامگا۱۲ در منطقه غربی کنیا مورد مصاحبه قرار گرفتند، فقط یک نفر اطلاعات در مورد برنامه‌های اعتباری داشته است و هیچ مدیر زنی اعتبار دریافت نکرده است. شاخص­های غیررسمی حکایت از این دارد که این منطقه طی سال­های متوالی کمترین پیشرفت را داشته است. لیکن در سال­های اخیر اعتبارات روستایی در کنیا به وسیله سازمان­های غیردولتی رشد سریعی داشته است، به گونه­ای که بسیاری از کارشناسان را شگفت­زده کرده است.

راهبرد درگیر کردن زنان در فعالیت­های عمومی کشاورزی نتایج مثبتی در مسائل زیست محیطی و اعتبارات و نیز بهره­وری کشاورزی داشته است. برای مثال، صندوق جمعیت سازمان ملل گزارش می­دهد که اکنون زنان، مشارکت‌کنندگان اصلی در برنامه­های ملی محافظت خاک در کنیا هستند. از اواسط دهه ۱۹۸۰میلادی، زنان در بیش از ۳۶۰ هزار مزرعه کوچک که ۴۰ درصد خاک کشور را تشکیل می­دهد، فعالیت دارند.

تعاونی­های روستایی، که به وسیله زنان اداره می­شود اکنون وام­های بانکی و خدمات توسعه کشاورزی­ که متناسب با نیازها و منافع خاص آنها است، دریافت می­کنند.

گزارش زنان در خدمات توسعه «سازمان خواربارو کشاورزی سازمان ملل۱۳» نشان می­دهدکه در کنیا عملکرد در واحد سطح ذرت ۲۸ درصد، لوبیا ۸۰ درصد و سیب­زمینی ۸۴ درصد افزایش داشته است. گزارش فائو همچنین بر پایه یک بررسی در کنیا نشان می­دهد در صورتی که زنان کشاورز مدرسه ابتدایی را کامل کرده باشند، بازدهی زراعی آنان تا ۲۴ درصد افزایش می­یابد.

با این حال، برنامه توسعه کشاورزی در کنیا در مقایسه با استانداردهای بین‌المللی ضعیف بوده است. بانک جهانی در سال ۱۹۹۹ از برخی مزارع بازدید به عمل آورد و دریافت که اثربخشی هزینه­ها پایین بوده است. گزارش خواهان روش­های کارآتر خدمات زراعی، بهبود نظام اطلاعات و توانمند کردن کلینیک­های زراعی از طریق آزادی بیان بیشتر زنان در طراحی خدمات بوده است. بانک جهانی همچنین خواهان جبران بیشتر هزینه بوده است، لیکن این مساله می­تواند مجادله­آمیز باشد. کنیا آموزش ابتدایی را در سال ۲۰۰۲ حداقل به طور رسمی برای همگان رایگان کرد، به‌رغم اینکه بانک جهانی و مراکز دیگر خواهان جبران بیشتر هزینه بودند. به عنوان یک بخش حیاتی محو فقر، جبران هزینه از زارعان فقیر زن یک راهبرد مشکوک است. همچنین تعدیل ساختاری در کنیا همان گونه که به وسیله سایر منتقدان مطرح شده است، علت کاهش بودجه برنامه آموزشی و حضوری در دهه­های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بوده است که به طور جدی ظرفیت این برنامه را محدود کرده است.

در سال­های اخیر در کنیا و سایر مناطق زیر صحرای آفریقا، برنامه­های توسعه کشاورزی عمومی با حضور سازمان‌های غیردولتی تکمیل شده است. برای مثال، در غرب کنیا، سازمان غیردولتی آفریقا اکنون به طور فعال کشاورزانی را استخدام می­کند و آموزش می­دهدکه در زنبورداری به عنوان یک ابزار ایجاد درآمد شرکت کنند. مشارکت گسترده بسیاری از فعالان جامعه مدنی با دانش­های متنوع و ارتباط با گروه­های قومی و دیگر گروه­های اجتماعی در موفقیت برنامه‌های توسعه اجتماعی و محیطی زیر صحرای آفریقا ضروری است.

ارزیابی بانک جهانی نتیجه می­گیرد که «پیشرفت در موضوعات جنسیتی دوگانه بوده است.» تورش اولیه علیه زنان کشاورز از بین رفته است، لیکن برخی تورش­ها در گزینش زارعان همچنان وجود دارد. از سال ۱۹۸۲، سهم زنان در مراکز توسعه زراعی تا حدود زیادی بدون تغییر مانده است. اگرچه عملکرد کنونی کنیا از بسیاری از کشور­های آفریقایی و آسیایی و نیز از عملکرد گذشته کنیا بهتر بوده است، با این حال تا حد مطلوب فاصله زیادی دارد. اگر چه پیشرفت­های واقعی صورت گرفته است، لیکن نیاز فوری برای گسترش و پیگیری­های منظم وجود دارد.

یک علامت امیدوارکننده این است که با توسعه غیرمتمرکز زراعی در سطوح محلی­تر، امکان مشارکت فعال­تر افزایش می­یابد. برنامه ملی کشاورزی و دامداری کنیا تشکل­های سهامداران را تشکیل داده­اند تا درباره اولویت­های خدمات کشاورزی در سطح منطقه و زیر منطقه تصمیم­گیری کنند، بدین وسیله زارعان می­توانند نظرات خود را بیان کنند. لیکن اکنون زود است که بتوان تعیین کرد نظام جدید تا چه حد پاسخگوی نیاز زنان زارع خواهد بود و اینکه آیا آثار بلندمدت بیشتر از تلاش­های قبلی خواهد بود.

در مطالعه دیگر، استردفلو۱۴، مایکل کرمر۱۵ و جوناتان رابینسون۱۶ نتیجه گرفتند که زارعان همچنین، یک مساله تعهد دارند - در استفاده از منافع حاصل از فروش محصول برای خرید کود مورد نیاز فصل بعد. اگر چه این مطالعه هنوز در مراحل اولیه خود است، لیکن زوایای جدیدی را برای طراحی برنامه­های موثر­تر کشاورزی می­گشاید.

ولی نقش زنان در سراسر کنیا تقویت شده است. هزاران نفر از زنان در جنبش کمربند سبز۱۷ که در سال ۱۹۷۷ به وسیله شورای ملی زنان کنیا با رهبری و نگاری ماآتای۱۸ تشکیل شد، مشارکت دارند. هدف ساده این جنبش، آن گونه که ماآتای بیان می­کند، توقف گسترش بیابان از طریق تشویق کاشت درختان و حفاظت از خاک و آب در مناطق روستایی است. این جنبش همچنین به دنبال تقویت توسعه پایدار و محو فقر در پروژه­های موازی است. اگر چه برنامه از طریق سازمان­های غیردولتی یا بخش­های مدنی اجرا می‌شود، لیکن بذرها با قیمت پایین به وسیله دولت تامین می­شود و داوطلبان‌جنبش‌سبز از ماموران جنگلداری دولتی مشاوره و حمایت دریافت می­کنند. ماآتای به دلیل فعالیت­هایش در حمایت از کشاورزی و جنگلداری پایدار که به نفع زنان و کودکان صورت گرفت، جایزه صلح جهانی را در سال ۲۰۰۴ دریافت کرد.

جنبش کمربند سبز بر مشارکت توده مردم و خودیاری و تلاش برای آموزش مردم در ارتباط با جنگل­زدایی، فرسایش خاک و کیفیت پایین خاک و بازدهی پایین محصول تاکید دارد. با کمک­های مالی خارج، زنان در حدود ۱۰۰۰ قلمستان مشغول به کارند و حقوق دریافت می­کنند. بذرهایی که در این قلمستان­ها کشت می­شود در اختیار زارعان کوچک، مدارس و کلیساها قرار داده می­شود که از طریق آنها ده­ها میلیون درخت کاشته می­شود. نرخ بقای برآورد شده ۷۰ تا ۸۰ درصد است. این جنبش موفقیت تکان‌دهنده‌ای در حد قابل مقیاس داشته است و الگوی آن در سراسر کنیا و سپس به طور گسترده در آفریقا تسری یافته است. این موفقیت توسط کمیته نوبل در هنگام دریافت جایزه ماآتای مطرح شد.

پاورقی

۱ -Katrin Saito

۲ -Rekha Mehra

۳ - Carmen Deere

۴ - Training Visit

۵- Vishva Bindlish

۶- Robrt Even

۷ - Robert Evenson

۸ - Germano Mwabu

۹- Christina Gladwin

۱۰- Della Mc Millan

۱۱ - Kathleen Staudt

۱۲ - Kakamega

۱۳ - FAO: Food and Agriculture Organization of the UN

۱۴ - Esther Duflo

۱۵ - Michael Kremer

۱۶ - Jonathan Robinson

۱۷ - GBM: Green Belt Movement

۱۸ - Wangari Maathai