جف ویلر

مترجم: مجید روئین پرویزی

یک بار از خودم پرسیدم، با توجه به وضع اقتصادی نویسنده‌ها، من چرا داستان می‌نویسم؟ چرا رمان می‌نویسم؟ آیا یک چک ۱۲۰۰‌دلاری واقعا پاداش کافی برای من است؟ یا اینکه آرزوی قلبی‌ام آن است که خواننده‌ای بیاید و به من بگوید که داستانم را دوست داشته و رویش اثر گذاشته است؟ از آنجا که به فراخور ماهیت حرفه‌ام غالبا با تحقیق و پژوهش سر و کار دارم، تصمیم گرفتم از دوستان نویسنده‌ام این سوال را بپرسم: چه چیز شما را راضی می‌کند؟ چه دلیل واقعی برای ادامه نویسندگی دارید؟ آیا همه ما زیر خطر رگبار و صاعقه روزگار نمی‌گذرانیم؟ فکر نمی‌کنم که هیچ یک از ما از اول انتظار داشته بودیم جی. کی. رولینگ آینده باشیم. ولی سعی کردم این فرض را غلط تصور کنم و پیش از نتیجه گیری شخصی از دیگران سوال کنم. از دوستانم خواستم فکر کنند که آیا فقط چاپ شدن اثرشان کافی است تا بتوانند نویسندگی را شغلی دائم حساب کنند؟ نتایج تحقیقم این بود:

- نویسندگی اعتیاد ذهنی، روانی، یا بیماری من است (۷ نفر)

- نوشتن مرا شاد می‌کند (۶ نفر)

- می‌نویسم تا دیگران کارم را بخوانند (۲ نفر)

- نوشتن شغل من است (۱ نفر)

- برای سرگرمی خودم می‌نویسم (۱ نفر).

نتیجه گیری کاملا روشن است. بیشتر ما به آن دلیل می‌نویسیم که رضایتی درونی برایمان به همراه دارد. نه اینکه منبع درآمد قابل‌اعتنا، شهرت یا اعتباری داشته باشد. برای بسیاری نویسندگان به نظر نوشتن رفتاری وسواسی است. آنها انتظار پول و درآمد از نوشتن ندارند. اما در این میان نباید نقش شما خوانندگان را نیز نادیده گرفت.

بله، منظورم همین شمایی است که اکنون این مطلب را می‌خوانید. من به عنوان یک نویسنده از شما تقاضایی دارم. شاید همه انگیزه نویسنده پولی نباشد، اما بی‌شک به انگیزه احتیاج دارد. مگر غیر از این است که اقتصاد هم در واقع علم انگیزه‌ها است؟ غیر از پول، چیز دیگری هم هست که شما با اعطایش می‌توانید نویسنده‌ها را به ادامه کار ترغیب کنید. آن هدیه، تشویق است.

آیا تا به حال نمایش‌های برادوی را دیده‌اید؟ یا کنسرت‌های موسیقی؟ در پایان برنامه، هنرمندان می‌ایستند و حضار یکپارچه تشویقشان می‌کنند. گاهی اگر صدای کف زدن خیلی زیاد باشد، نشانه رضایت فراوان بیننده‌ها است که در کنسرت‌ها به اجرای آهنگی دیگر می‌انجامد. من بارها این را دیده‌ام. بی‌نظیر است و همان چیزی است که از شماها می‌خواهم: انگیزه دادن به نویسنده‌ها به طریقی غیر از پول. وقتی داستانی را می‌خوانید که مجذوبتان می‌کند، بعد از پایان کتاب وقت بگذارید و با نوشتن ایمیل یا نامه‌ای این را به نویسنده‌اش نیز بگویید. من باور دارم که اگر این کار را بکنید نویسنده‌ها برای ادامه کارشان هیچ مشکلی نخواهند داشت. هیچ خرجی هم برایتان ندارد، فقط چند دقیقه از وقت شما! اگر اینکار را بکنید، کلمات شما نقش همان هشت سنتی‌هایی را ایفا می‌کند که مجلات برای هر کلمه به نویسندگانشان می‌پردازند. تشویق شما شاید نویسندگان را پرکار‌تر کند. نه اینکه درباره همه داستان‌ها نظر بدهید. فقط آنهایی که توجه تان را جلب کرده‌اند. چه باور کنید چه خیر، علم اقتصاد هم می‌گوید که همین بازخوردهای شما ارزش انگیزشی فوق‌العاده‌ای دارند. من که نویسنده هستم هم همین را می‌گویم.