مسیر آینده حبابهای قیمتی در بازار جهانی
گفتوگو با رابرت شیلر
رفتارها، حبابها و اصلاحات
نیکلاس روگوف
مترجم: جعفر خیرخواهان
رابرت شیلر استاد اقتصاد و فاینانس در دانشگاه ییل و عضو بنیاد کاولز در پژوهشهای اقتصادی است. وی به خاطر پیشبینیهای موفقیتآمیز در زمینه حبابهای اینترنت و بازار مسکن و پیشبینی سقوط متعاقب آنها مورد تحسین همگانی قرار گرفته است. شیلر تعداد زیادی کتاب نوشته است شامل شر و شور غیرعقلانی؛ نظم مالی جدید: ریسک در قرن بیست و یکم؛ راهحل وامهای کم اعتبار: چگونه بحران مالی جهانی اتفاق افتاد و چه کار کنیم؛ و روحیه حیوانی: چگونه روانشناسی انسانی اقتصاد را به حرکت واداشته و چرا برای سرمایهداری جهانی اهمیت دارد. او همراه با کارل کیس، خالق شاخص قیمت مسکن کیس-شیلر است. شیلر مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه میشیگان در ۱۹۶۷ و دکتری اقتصاد را از موسسه فناوری ماساچوست در ۱۹۷۲ دریافت کرد.
شما به تازگی درباره احتمال «افت مضاعف» بازارهای مسکن اظهار نگرانی کردید. چگونه دولت میتواند سیاستهایی را برای تقویت بازارهای مسکن اجرا کند بدون اینکه تنزل دیگری در قیمتهای مسکن به وجود آورد؟
خوب، البته این کاری بسیار دشوار و شاید ناممکن باشد که دولت بخواهد بازارها را کنترل کند. هدف اصلی دولت، کنترل قیمت مسکن نیست. قانون اشتغال ۱۹۴۶، نقش روشنی برای دولت در تثبیت اشتغال تعیین میکند اما نه اینکه قیمت خانهها را تثبیت کند. متاسفانه، قیمت خانهها در صورت سقوط این قابلیت را دارد که بر بیکاری تاثیر گذارد. از لحاظ تاریخی، ما قادر به پشت سر گذاردن نوسانات قیمت مسکن بدون اختلال جدی در اشتغال بودهایم. دلیل اینکه قیمت مسکن اکنون اینقدر اهمیت یافته این است که بر ترازنامه نهادهای مالی مشکلدار تاثیر میگذارد. در کوتاه مدت، ما خواهان ادامه حمایت دولت از این نهادهای مالی هستیم، اما لزوما به این معنا نیست که بازار مسکن تقویت میشود.
آیا شما هم اینک احتمال پیدایش حباب در بازار دارایی خاصی را میدهید؟
اکنون حباب املاک و مستغلات را به طور مشخص در کشور چین داریم. من از این قضیه نگران هستم چون که واقعا در آن کشور این حباب شکل گرفته است. در آمریکا هم اگر اقتصاد به بهبود خود ادامه دهد امکان دارد حباب دیگر مستغلات داشته باشیم. این حباب در کالیفرنیا دیده میشود. برای مثال بازار مسکن سانفرانسیسکو در یک سال گذشته ۱۵ درصد رشد کرده است. کالیفرنیاییها بسیار مستعد واکنش نشاندادن به رونق مستغلات هستند هر چند که من هنوز فکر میکنم الان «افت مضاعف» باید دغدغه جدی باشد.
بازار طلا در چه وضعیتی است؟
پیشبینی درباره طلا مشکل است چون که رابطه مستقیمی با میزان اضطراب جامعه دارد. قیمت طلا به تازگی به سطح تعجبآوری رسید چون درباره اوضاع اقتصادی نگرانی وجود داشت که این نگرانی رو به کاهش است.
بسیاری از سرمایهگذاران شناختهشده با فروش زودهنگام دارایی بر خلاف جریان حبابها، زیان کردند. سرمایهگذارانی که مایلند خلاف حبابهای تصوری شرطبندی کنند چگونه سرمایهگذاری خود را زمانبندی کنند؟
من تحقیقات زیادی درباره خصوصیات سری زمانی قیمت مسکن کردم و توانستم با موفقیت درباره قیمت مسکن گمانهزنی کنم و کار مشکلی نبوده است. یک نیرو در قیمت مسکن وجود دارد که برای سالها به سمت بالا میرود. در حباب ابتدای دهه ۲۰۰۰، کسانی که خانه میخریدند و سپس آن را خیلی زود از کف میدادند به مسخره گرفته شدند، اما این عده که میدانستند قبل از اینکه قیمت مستغلات شروع به کاهش کند باید سرمایهگذاری در مسکن را متوقف کرد زیان نکردند، بلکه پول زیادی به جیب زدند و آدمهای زرنگی بودند. در طول تاریخ هم، لحظات حساس زیادی وجود داشته و قیمت خانه برای سالهای زیادی در یک جهت (بالا یا پایین) تغییر کرده است. سرمایهگذاری مبتنی بر اهرم مالی روی ملک، تقریبا یک روش بدیهی پولدارشدن است، اما بازار در حال تغییر است و تمایل به شگفتزده کردن مردم دارد. فرصتهایی که پنج سال قبل، روش خوبی برای پول درآوردن بودند، زمانی که تعداد زیادی از مردم بخواهند از آن بهرهبرداری کنند شروع به رفتار بسیار متفاوتی میکند. اکنون دقیقا روند به سمت بالا در قیمت مسکن دیده میشود و شاید فکر کنیم زمان مناسبی برای خرید است، اما من این را نمیگویم. اقتصاد در حال
حاضر بسیار نامطمئن است و هیچ روشی برای پیشبینی قاطع قیمتها نمیبینم.
سرمایهگذاران باهوشی بودند که حباب اینترنت را در دهه 1990 دیدند، آنها خیلی زودتر از موقع دست به کار شده و با پیشفروش سهام شرکتهای فناوری پول زیادی از دست دادند. من نمیدانم آیا شما مشخصههای عمومی در حبابها مشاهده کردهاید که اوج قیمت را نشان دهد.
فن بسیار سادهای برای مشخصشدن حبابهای (اوج قیمت) زمین و مسکن در طول تاریخ وجود داشته است: در زمانی که افزایش قیمت مسکن متوقف میشود (با خنده) و سپس قیمت شروع به کاهش میکند. قیمتها به مدت یک سال یا همین حدودها افت کرده و سپس خوابیده میشوند و پس از آن شروع به سقوط میکنند. این به نظر خیلی قابل پیشبینی است. در بازار سهام اصلا این طور نیست و احتمال میرود که بازار مسکن هم در آینده این چنین نباشد. بازارها دوست دارند شگفتیساز باشند.
آیا بانکهای مرکزی برای جلوگیری از ایجاد حباب، باید دست به اقداماتی مثل افزایش نرخ بهره بزنند؟
من فکر میکنم آنها باید کارهایی برای مقابله با حبابها بکنند، اما به کار بردن واژه اقدام جدی شاید مناسب نباشد چون تصور نمیکنم بتوان انتظار موفقیت آنها را داشت. مقامات بانک مرکزی شاید از شدت حبابها بکاهند، اما آنها اهداف دیگری دارند و حبابها هم اغلب آنقدرها زیانبار برای اقتصاد نیستند.
چگونه میتوانیم با این تصور که «زیادی بزرگ است که ورشکست شود» مقابله کنیم؟
این پرسش بسیار مهمی است. اگر مقدمه طرح فعلی سناتور داد را بخوانید ادعای تصحیح آن را دارد، اما فکر نمیکنم بتواند این کار را بکند. این مشکل بسیار حادی است چون که سازمانها میدانند زیادی بزرگ و مهم هستند و دولت دوست ندارد آنها سقوط کنند. پس این یک واقعیت زندگی است و چیزی که در سراسر تاریخ در بیشتر کشورهای مختلف تکرار شده و مشکل بنیادی نظام سرمایهداری است. من فکر میکنم کارهایی است که میتوان برای حذف برخی ریسکها انجام داد. این کارها در طرحهای جاری آمده یا دربارهشان صحبت شده است. الزامات قانونی سرمایه که بر بانکها وضع شده است باید به سایر نهادهای غیربانکی نیز تعمیم داده شود. به خصوص الزامات سرمایه برای نهادهای مهم، که لزوما نهادهای بزرگی نیستند باید در سطح بالاتری وضع شود. ما نیاز به الزامات منتشرکردن دادههای بیشتر داریم بهطوری که تنظیمگران بتوانند اهمیت سیستمی شرکتها را درک کنند. این آمار فقط به انتشار دارایی کل آنها محدود نمیشود. برای مثال یک شرکت میتواند سهام منتشر کرده و یک خروار اوراق خزانه را خریداری کرده و تنها روی آنها بنشیند. آنها واقعا میتوانستند چنین کار بزرگی انجام دهند و هیچ ریسکی هم
برای اقتصاد نداشته باشد. اما همه نکته اینجاست که شرکت واقعا چکار میکند و وقتی کاری انجام میدهد که ریسک سیستماتیک دارد باید با دقت بیشتر آن را زیرنظر بگیریم و تنظیم کنیم. من همچنین فکر میکنم با انجام سایر تغییرات ساختاری هم میتوان مشکل «زیادی بزرگ است که ورشکست شود» را کاهش داد. مثلا در رابطه با افزایش سرمایه، بنگاهها به دلیل مشکل «زیادی بزرگ است که ورشکست شود» انگیزه داشتند خود را به دردسر بیندازند. این یک مساله ساختاری است که باید توجه شود و قوانین جاری فقط به بخشی از آن میپردازد.
چه نمرهای به لایحه اصلاحات مالی جاری میدهید؟
این یک گام در مسیر درست است، اما یک میلیون کار دیگر هست که میتوان و باید انجام داد. این یک رویداد در تاریخ مالی است. ما بحرانهای دیگری خواهیم داشت و اکنون مهمترین کار میراثی است که برای بحرانهای بعدی بر جا میگذاریم. به نظر من پیشرفت مالی عنصر اساسی است که باید حفظ شود. ما باید همیشه به بهتر ساختن نظام مالی توجه داشته باشیم. طرحهای کنگره اینکار را میکنند، اما به جامعیت و افکار بکر بیشتری نیاز است.
اصلاحات اصلی که مایلید در نظام مالی ببینید کدام است؟
من کتاب «راهحل وامهای کماعتبار: چگونه بحران مالی جهانی اتفاق افتاد و با آن چکار کنیم» را نوشتم که همین را بحث کرده است. اگر در یک سطر بخواهم توضیح دهم باید نظام مالی را دموکراتیزه کنیم منظور اینکه باید کاری کرد این نظام در خدمت مردم باشد. وخامت این بحران نشان داد که با مردم خیلی خوب رفتار نشد. آنها را تشویق به قبول وامهای رهنی متکی به اهرم عملیاتی کردند که سرمایهگذاریهای کاملا پرریسکی بودند. با هر فقره سرمایهگذاری پرریسک اهرمی، احتمال نابودشدن است و این اتفاق برای حدود پانزده میلیون خانوار آمریکایی افتاد. این تقریبا یک جنایت بوده و بحث فقط بر سر نظام مالی بد نیست. دموکراتیککردن نظام مالی به معنای بازنگری در نهادهای مالی است تا ریسک مردم را بهتر مدیریت کنند.
انتقادات شدیدی از صنعت مالی در سطح جهان می شود. برای بازگرداندن اعتماد جامعه، این صنعت چکار میتواند بکند؟
ما در حال عبور از میان دورانی سخت در فاینانس هستیم، اما مردم در نهایت باید معیارهای اخلاقی را حفظ کنند. باید پذیرفت نمونه های تقلب، کلاهبرداری و رفتارهای ناپسند کاملا نادر است. زمانی که این ماجراها فراموش شود، اعتماد مجددا بازمیگردد. با اینکه خون سرمایهگذاران به جوش آمده است، آنها هنوز هم میخواهند در آمریکا سرمایهگذاری کنند، چون که به نظام مالی آمریکا اعتماد دارند.
چه عاملی شما را به سمت مالیه رفتاری کشاند؟
تا حدی همسرم که روانشناس است. به غیر از آن، طبیعت التقاطی خود من هم موثر بود. به اعتقاد من هر دانشپژوهی در علوم انسانی باید دامنه مطالعاتی گستردهای داشته باشد و به این خاطر کارهای روانشناسان، جامعهشناسان، علمای سیاسی را خواندهام که حرفهای زیادی برای گفتن دارند. من نمیتوانم انجام کار مالی را بدون ایدههایی که در چنین رشتههایی وجود دارد و آنچه انجام میدهند تصور کنم.
مالیه رفتاری چه نقشی در تصمیمات سرمایهگذاران خرد ایفا کند؟
به نظر من، سرمایهگذاران خرد باید محدودیتهای خود را تشخیص دهند. نخست اینکه آنها باید تشخیص دهند با خطر اطمینان زیادی داشتن روبهرو هستند. این خطر به خصوص در مورد سرمایهگذاران مبتدی و اشخاص جوان وجود دارد. آدمها با افزایش سن، میآموزند آنقدرها که تصور میکردند زرنگ و باهوش نیستند. سرمایهگذاران همچنین باید در برابر نیروهای درونی که مخالف متنوعساختن ترکیب داراییها است، مقاومت کنند. آدمها ظاهرا احساس غریزی و غیرمنطقی مخالفت کردن با متنوعساختن و مدیریت ریسک دارند. از نظر من، مالیه رفتاری همچنین نشان میدهد که سرمایهگذاران خرد باید به دنبال کمک گرفتن باشند، دقیقا همانطور که پیش رواندرمانگر میروند. در حالی که مشاوره سرمایهگذاری با رواندرمانی تفاوت دارد؛ اما کاملا هم متفاوت نیست.
شما خواهان ایجاد واحد جدید اندازهگیری تورم هستید. این واحد جدید چیست و چرا اهمیت دارد؟
یکی از نقشهای اساسی دولتهای جهان، تعیین و اجرای واحدهای اندازهگیری است. حتی در قانون اساسی آمریکا آمده است که دولت مسوول سیستم وزنها و مقیاسها است. سرانجام نظام اقتصادی احتمالا به دلایل رفتاری ایجاد مانع میکند، چون وقتی که مسائل پیچیده میشود و نیاز به محاسبات بسیار زیاد است، مردم قادر به کارکردن نیستند. آنچه که من در ذهنم دارم یک سنجه سادهسازی است که فکر میکنم سرراست کردن واحدهای اقتصادی اندازهگیری ما یکی از مهمترین کارهایی است که دولتها میتوانند انجام دهند.
کشور شیلی، «یونیداد دفومنتو» را ایجاد کرد؛ یک واحد محاسبه که تورم را شاخصبندی میکند. قیمتها را با این واحد حساب تعیین میکنند و سپس هر چیزی به صورت خودکار شاخصبندی میشود. شیلی با اینکار شاخصبندیترین کشور جهان شده است که باید از آن الگو بگیریم. ما عادت نکردیم از شیلی بیاموزیم؛ اما فکر میکنم ایدههای خوب در هر جای جهان وجود دارد و ناتوانی در شاخصبندی، بخش بزرگی از مشکل ما است.
برای مثال، حتی در حباب مسکن که بحث کردیم، چون قیمتهای مسکن را به شکل شاخصبندی شده بیان نمیکنیم، دچار این توهم شدیم که بازدهی مسکن را بسیار اغراقگونه ببینیم و منجر به اشتباهات زیادی شده است. اما با نظام سامانیافتهتر اندازهگیری، جلوی این اشتباهات گرفته میشود.
در نهایت، توصیه شما به دانشجویانی که وارد صنعت فاینانس می شوند چیست؟
من به دانشجویانی که وارد صنعت مالی میشوند، توصیههای زیادی میکنم و این باعث افتخار من است که تعداد زیادی دستپرورده در وال استریت دارم و تا جایی که میدانم هیچکدام از دانشجویانم مرتکب هیچ کار خلافی نشدهاند. به طور کلی، کسی که در فاینانس است باید فکر کند در خدمت بشریت است. پول درآوردن به جای خود خوب است، اما آنچه اهمیت دارد این است که با آن چکار میکنید. فاینانس رشته کاری با درآمد بالایی است و مهم است که نیکوکار و نوعدوست باشید. باید رفتار اخلاقی را رسالت خود ببینید و فراتر از آن سعی کنید این تفکر گسترده را در خود پرورش دهید که چگونه به مردم خدمت کنید و زندگی آنها را بهتر سازید.
منبع: تارنمای سیاست، وابسته به دانشگاه هاروارد
ارسال نظر