زاویه - سرمایهگذاری؛ عامل رشد اقتصادی
باز هم مرگ بر ثروتمندان؟
منبع: میزس
شاید عناوین اخبار را دیده باشید؛ رسانهها ثروتمندان را به خاطر خرج نکردن و در نتیجه کمک نکردن به ما برای برونرفت از این رکود گویا همیشه ماندگار، به چالش کشیدهاند. بنا به گفته آنان ثروتمندان در دوران رونق اقتصادی روزانه ۱۴۵دلار خرج میکنند، اما در این شرایط، روزانه تنها ۱۱۹دلار مصرف میکنند. حال ما دنبال قربانی جدید میگردیم. یعنی همین ثروتمندان طماعی که در ایفای وظیفهشان نسبت به اقتصاد کمکاری میکنند.
مترجم: مانا مصباحی
منبع: میزس
شاید عناوین اخبار را دیده باشید؛ رسانهها ثروتمندان را به خاطر خرج نکردن و در نتیجه کمک نکردن به ما برای برونرفت از این رکود گویا همیشه ماندگار، به چالش کشیدهاند. بنا به گفته آنان ثروتمندان در دوران رونق اقتصادی روزانه ۱۴۵دلار خرج میکنند، اما در این شرایط، روزانه تنها ۱۱۹دلار مصرف میکنند. حال ما دنبال قربانی جدید میگردیم. یعنی همین ثروتمندان طماعی که در ایفای وظیفهشان نسبت به اقتصاد کمکاری میکنند. اخبار حاکی از آن است که ثروتمندان برای فصل انتهایی سال، جهت سفر مکانی را رزرو نمیکنند، لباسهای مد روز و مارکدار نمیپوشند، کمدهایشان را از لباسهای خزدار پر نمیکنند و جواهراتی از خیابان Saks (یکی از فروشگاههای لوکس منهتن) خریداری نمیکنند. این موضوع روز به روز هم بدتر میشود. خانمهایی که از طراحان معروفی چون جان گالیانو و درایونز نوتن خرید میکردند، در مصاحبه با روزنامه نیویورک تایمز اظهار کردهاند که همسرانشان به آنها میگویند که لباس و کیف و کفش این طراحان و خرید از آنها را فراموش کنند. به این میگویند مردسالاری. بیایید در واکنش به کمخرج کردن ثروتمندان، پایان کاهش مالیاتشان را اعلام کنیم.
مطمئن نیستم که تا اینجا توانسته باشم برای اتمام کاهش مالیاتهای این قشر، شما را قانع کرده باشم. در شرایط معمولی میگوییم ثروتمندان در هزینه کردن نسبت به سایرین ثروتمندتر هستند. مقدار کیک (درآمد کشور) ثابت است. پس ثروت یکی یعنی فقر دیگری. آنچه که باعث رنجش انسان میشود این است که این ثروتمندان یا پولهای کثیفشان را برای خرید خرت و پرت و امور غیرضروری خرج میکنند یا برای نشان دادن خود به دیگران و تسکین خودشان، صرف کالاهای گران قیمت و لوکس میکنند؛ حتی اگر این کارشان به بهای آزار و رنجش فقرای دنیا باشد.
ناگهان، نظرها به ثروتمندان و پولهای کثیفشان تغییر یافته است. حال خرج کردن آنها به این امید که ما را از شرایط رکود برهانند، تعهد اخلاقیشان به حساب میآید. مخصوصا الان که معلوم شده است برنامههای محرک مالی دولت بیاثر بوده است. در این اوضاع، ثروتمندان باید خرجکردن را وظیفه میهنپرستانه خود دانسته و به طور مداوم خرج کنند و خرج کنند و خرج کنند! مطمئن باشید که چپگراها دیگر بیش از این خواهان کاهش مالیاتها به نفع ثروتمندان نیستند. سم پیزسگتای از موسسه مطالعات اقتصادی میگوید که تداوم کاهش مالیاتها برای ثروتمندان مثل آن میماند که قشر منفور جامعه را به «سرزمین عجایب داستان آلیس» ببریم.
سعی میکنم به شیوهای عقلانی موضوع را روشن کنم. ثروتمندان از یک طرف به خاطر فقر سرزنش میشوند، فقط به این جهت که آنها پول دارند و دیگران ندارند. از طرف دیگر به این خاطر که در شرایط سخت اقتصادی نمیتوانند مثل ثروتمندان عمل کنند، سرزنش میشوند. گویی این قشر از جامعه هیچگاه نمیتواند کار درست و صحیحی انجام دهند.
این موضوع بر مبنای دیدگاه خام کینزی به صورت زیر شرح داده میشود. اگر یک فرد ثروتمند قایق بادبانی بخرد این خرید برای فروشندگان قایق، سازندگان قایق، چوبفروشان، تعمیرکاران قایق، سازندگان رنگ و هر فرد دیگری که با این صنعت ارتباط دارد، شغل ایجاد کرده و این صنعت را سرپا نگه میدارد. افراد نام برده، پول(درآمد) به دست آورده و در عوض آن را صرف خرید لباس، مشروبات الکلی، فیلم و هر آنچه نیاز دارند، میکنند. این، جریان دایرهوار دایمی حرکت اقتصادی است که دنیا را به پیش میبرد. هرگونه پساندازی «ضد» این جریان بوده و بهبود را به تاخیر میاندازد.
مشکل جریان دایرهوار کینز این است که برخلاف نظر او مصرف کردن باعث رشد اقتصادی نمیشود. بلکه سرمایهگذاری که نه از مصرف که از پسانداز به دست میآید، موجب رشد اقتصادی میشود. مهم نیست که مصرف چنددرصد از اقتصاد را تشکیل میدهد. مصرف در واقع ظاهر امر است. خرج کردن و مصرف کردن بدون پسانداز و سرمایهگذاری کردن، آینده رفاه اقتصادی را تهدید میکند. در این صورت بهترین کاری که ثروتمندان میتوانند برای رشد اقتصادی آینده انجام دهند، نه مصرف، بلکه پساندازی است که سرمایهگذاری را شکل میدهد. جریان دایرهوار کینز که مصرف را به مثابه سوخت موتور اقتصاد میداند، از توضیح کارکرد پسانداز و سرمایهگذاری (که نتیجه مصارف به تعویق انداخته است) قاصر است. دیدگاهی که رشد اقتصادی را نتیجه مصرف میداند در حقیقت نمایش واقعی پشت صحنه را نمیبیند. همانطور که رابرت مورفی میگوید «کالاهای نهایی که از فروشگاهها میخرید پیش از آنکه کالاهایی بشوند که در سبد خریدتان میاندازید، اجزایی بودند که از طریق احتمالا هزاران دست مختلف از دو جین کشور مختلف کنار هم گرد آمدهاند».
مشکل اصلی شرایط رونق اقتصادی این است که در این دوران مصرف افزایش مییابد که خود منجر به کاهش بهرهوری ساختار اقتصاد میشود. آنچه نیاز است تا رخ دهد کاهش مصرف و شروع دور جدیدی از پسانداز و به تعویق انداختن مصرف است. اما چرا افراد باید پسانداز کنند؟ برای اینکه بعدها یعنی زمانی که پایههای اقتصاد بازسازی شد، مصرف کنند. باید توجه داشت که این پروسه زمان زیادی نیاز دارد(و این یکی دیگر از واقعیتهایی است که جریان دایرهوار آن را لحاظ نمیکند). بهترین کاری که دولت میتواند انجام دهد این است که عقب بایستد و اجازه دهد افراد آنچه را که به دست میآورند، نگه دارند. همچنین اجازه دهد اقتصاد به روش خودش، خود را بازسازی و احیا نماید. کاهش مالیات برای ثروتمندان میتواند به ما کمک کند که از رکود بیرون بیاییم. اما دلیلی وجود ندارد که این کاهش فقط محدود به ثروتمندان شود. این کاهش باید برای همگان اعمال شود. در ضمن در راستای کاهش مالیاتها هزینههای دولت نیز باید به شدت کاهش یابد. یعنی دولت باید جریان قرض گرفتن که بعدها باید با دلارهای بیشتری برگردانده شود را متوقف سازد.
به بیان دیگر، تشویق کردن ثروتمندان و تشر زدن به آنان برای بیشتر خرجکردن دقیقا نتیجه عکس داشته و بهبود را به تاخیر میاندازد. شرایط سیاسی کنونی، نسخه پیچیده شده زمان رکود بزرگ را به کار میگیرد. در حالی که به خاطر همین افکار و سیاستهای اشتباه بهبود و احیای اقتصادی سال به سال به تاخیر میافتد. ثروتمندان هم میتوانند به ما کمک کنند. البته نه با خرج کردن اتفاقا با صرفهجویی حتی با خست به خرج دادن و تداوم این مصرف نکردنها تا هر هنگام که برای بهبود آنچه دولت خراب کرده، لازم باشد.
ارسال نظر