آیا انتخاب جنسیت فرزند، کار ناشایستی است؟

گری بکر

در کشور چین در سال ۲۰۰۵ به ازای هر ۱۰۰ دختر به‌دنیا آمده، ۱۱۸ پسر به‌دنیا آمده بود. این نسبت بسیار بالاتر از نسبت بیولوژیکی معمول حدود ۱۰۶ پسر به ۱۰۰ دختر است. نابرابری جنسیتی در چین از ترکیب چند عامل ناشی شده است: نرخ زادوولد پایین، ترجیح چینی‌ها به داشتن پسر وقتی که والدین فقط یک یا دو بچه دارند و گسترش تکنیک‌های سونوگرافی در آن کشور که امکان شناسایی جنسیت جنین را می‌دهد و سپس اگر والدین آن جنسیت را دوست ندارند، اقدام به سقط آن کنند. روندهای مشابهی نیز در هند و کره جنوبی پدیدار شده است.

روش‌های پیشرفته‌تر و‌گران‌تر به والدین اجازه می‌دهد شانس پسر داشتن را بالا ببرند حتی قبل از اینکه زن باردار شود. مطمئن‌ترین روش شناخته‌شده، نیازمند بارورسازی در لوله آزمایش، داروهایی که تخمدان مادر را تحریک می‌کنند، عمل جراحی و سایر گام‌ها است. هزینه کل این روش از ۲۰‌هزار‌دلار تجاوز کرده و بنابراین روشن است که فقط در دسترس اشخاص ثروتمندتر است.

آیا دلایل معتبری در مخالفت با انتخاب جنسیت فرزند به روش سقط جنین یا روش‌های پیشرفته‌تر موجود است؟ در یکم فوریه ۲۰۰۷، کمیته اخلاق «انجمن متخصصان زایمان و پزشکان زنان آمریکا» (ACOG)، نظری کارشناسی در مخالفت با تعیین جنسیت صادر کرد با این استدلال که مشارکت پزشکان در انتخاب جنسیت فرزند توسط والدین، عملی غیراخلاقی است اگر، نه بر اساس جنبه‌های ناشناخته اختلال ژنتیکی مرتبط با جنسیت، بلکه فقط با در نظر گرفتن ترجیحات شخصی خانواده باشد. این نظر کارشناسی درباره اخلاق انتخاب جنسیت، «بدون توجه به زمان این انتخاب (مثلا پیش از بارداری یا پس از بارداری) یا مراحل رشد نطفه یا جنین» بکار می‌رفت.

با توجه به پشتیبانی عمومی پزشکان و دیوان عالی از سقط جنین توسط والدین «منحصرا» برای ارضای ترجیحات شخصی خود درباره تعیین زمان بچه‌دارشدن یا تعداد بچه، چنین نظر کارشناسی عجیب به نظر می‌رسد. سقط جنین به خاطر انتخاب جنسیت فرزند چه تفاوتی دارد که ACOG را با بیش از پنجاه و یک‌هزار عضو که مراقبت سلامتی به زنان ارائه می‌کند به سمتی هدایت کرده است تا به مخالفت با سقط جنین به جهت ارضای خواسته والدین برای پسر یا دختر اضافی برخیزد در حالی‌که از حق کلی سقط جنین پشتیبانی می‌کند؟ ACOG سعی دارد پاسخی ارائه دهد با این ادعا که انتخاب جنسیت فرزند از هر روشی احتمال دارد «نهایتا از اعمال زن‌ستیزانه پشتیبانی کند.»

روشن نیست منظور ACOG از اعمال زن‌ستیزانه چیست، اما همه شواهد درباره ترجیحات جنسیتی در آمریکا و سایر کشورهای ثروتمند، حکایت از اشتیاق مسلم به تنوع دارد- داشتن پسر و دختر- به جای اینکه ترجیح قوی به نفع یک جنس وجود داشته باشد. بنابراین بعید است سقط جنین برای انتخاب جنسیت در این کشورها اثری بر نسبت کلی جنسیت بگذارد، هر چند که بر توزیع پسرها و دخترها در خانواده‌های مختلف تاثیر خواهد گذاشت.

من باقیمانده بحث خود را به دلالت‌های سقط جنین برای انتخاب جنسیت در کشورهایی متمرکز می‌کنم که تعداد پسرها را نسبت به دخترها بالا می‌برد. چین، کره جنوبی و سایر کشورها سعی کرده‌اند با غیرقانونی‌کردن استفاده از تکنیک‌های سونوگرافی جهت انتخاب جنسیت بچه‌ها، انتخاب جنسیت را از کنترل والدین خارج سازند. اما این مقررات بسیار سخت پیاده می‌شوند چون پزشک‌ها می‌توانند وقتی آزمایش سونوگرافی خبر از پسر بودن می‌دهد بگویند «تبریک می‌گویم» و وقتی جنین دختر است سکوت کنند.

سقط جنین دختر، متوسط بعد خانوار را کاهش خواهد داد در غیر این‌صورت والدینی که پسر را ترجیح می‌دهند، ممکن است سرانجام خانواده‌ای بزرگ‌تر از آنچه دوست خواهند داشت داشته باشند چون که آنها قادر به کنترل جنسیت فرزندان خود نیستند. اما اثر روی بعد خانوار می‌تواند عکس این نیز عمل کند اگر ترس از تولید دختر بیشتر، والدین را از داشتن فرزند اضافی بازدارد. این اثرات روی بعد خانوار می‌تواند مهم باشد، اما من آنها را در بحث زیر نادیده می‌گیرم و بر اثرات تعداد کمتر دختربچه نسبت به پسربچه در مقایسه با نسبت بیولوژیکی طبیعی دختر به پسر که اندکی کمتر از عدد ۵۰ به عدد۵۰ است متمرکز می‌شوم.

انتظار می‌رود والدینی که جنین با جنسیت‌ ناخواسته را سقط می‌کنند، با بچه‌های‌شان بهتر از آنی رفتار کنند که در غیر این‌صورت رفتار می‌کردند چون که آنها اکنون از جنسیت بچه‌های‌شان راضی هستند. در چنین مواردی، سقط جنین انتخاب جنسیت علیه دختران، معدل طرز رفتار با دخترها را بهتر خواهد کرد به جای اینکه بدتر کند، چون والدین با دخترانی که دارند خوشبخت‌تر هستند در مقایسه با زمانی که آنها دخترانی داشتند که واقعا ناخواسته بودند. برای مثال با توجه به ترجیح فرهنگ سنتی چین به داشتن پسر، تعجبی ندارد که یتیم‌خانه‌های چین، عمدتا از دخترها (و برخی پسرهای ناتوان جسمی) پرشده باشد.

درباره اثرات کلی انتخاب جنسیت فرزند در جامعه‌ای که نسبت جنسیت متولدین به سمت پسرها میل دارد چه بگوییم؟ دختران کمتری که قاعدتا به دنیا می‌آیند وضع بهتری خواهند داشت، چون که آنها تحصیلات بهتری می‌کنند و از جنبه‌های دیگر نیز والدینی که آنان را دوست دارند رفتار بهتری با آنها می‌کنند. این اثر تقویت می‌شود اگر اثر سقط جنین به‌دلیل انتخاب جنسیتی، نرخ کلی زادوولد را پایین‌تر آورد چون ثابت شده است خانواده‌های با فرزند کمتر، سرمایه‌گذاری بیشتری روی هر بچه، چه دختر و چه پسر می‌کنند.

به‌تدریج که بچه‌های در‌گروه سنی با نسبت بالای پسران، به بزرگسالی می‌رسند، مزیت دختران و زنان افزایش می‌یابد چون که آنها کمیاب‌تر می‌شوند. ادعا می‌شود که زنان جوان در چین مدتی است به عنوان شریک زندگی بالقوه، ارزش بیشتری یافتند چون از هنگام سیاست یک فرزندی که از ابتدای دهه ۱۹۸۰ شروع شد انتخاب جنسیت شدیدی به سمت پسرداشتن ادامه یافته است. قبل از گسترش تکنیک‌های سونوگرافی، انتخاب جنسیت فرزند از طریق فرستادن دختران به یتیم‌خانه‌ها، بی‌توجهی و در برخی موارد حتی شرکت در نوزادکشی رخ می‌داد.

بی‌تردید اگر ارزش دختران به عنوان زوجه و دوست دختر، بالا می‌رود دلیل آن در کمیاب‌تر شدن آنها است، پس ارزش پسران به عنوان همسر و دوست پسر رو به کاهش می‌گذارد. اما آشکار نیست چرا یک کشور باید به دنبال سیاست‌هایی باشد که مانع استفاده از تکنیک‌های انتخاب جنسیت فرزند می‌شوند، مگر اینکه منافع مردان انگیزه این سیاست‌ها باشد. با استفاده از یک قیاس، با اینکه تغییر جهت تقاضا در اقتصاد به سمت خدمات و دور شدن از تولیدات کارخانه‌ای به علت تغییر یافتن «ترجیحات» به سمت خدمات (همان‌طور که در آمریکا و در سایر کشورهای ثروتمند رخ داده است)، نفع بیشتری به زنان در مقایسه با مردان می‌رساند، چون احتمال کارکردن زنان در بخش خدمات بیشتر از مردان است. با این‌حال هیچ کس ادعا نکرده است جامعه باید مانع چنین ترجیحات اجتماعی شود چون که حرکت به سمت بخش خدمات، به یک جنس نسبت به جنس دیگر کمک (غیرمستقیم) بیشتری می‌کند.

آر ای فیشر آماردان و زیست‌شناس بزرگ، با یک بررسی مشهور زیست‌شناسی تبیین کرد چرا نسبت جنسیت در گونه‌های غیرانسانی، نزدیک ۵۰ به ۵۰ باقی می‌ماند. یک تحلیل اقتصادی بر اساس انگیزه‌ها، نتایجی به‌دست می‌دهد که مرتبط با نتایج فیشر است. علت این است که بهبود وضعیت زنان، به علت کاهش تعداد دختران نسبت به پسران، منجر به تصحیح در نسبت جنسیت می‌شود چون که انتخاب‌های جنسیتی والدین، در بلندمدت به وضعیت مطلوب‌تر دختران واکنش نشان می‌دهد. اگر تقاضا برای زنان به عنوان زوجه و نیز نیروی کار در اقتصاد افزایش یابد، هنگامی که عرضه زنان کمیاب‌تر است، برای برخی والدین قطعی می‌شود که داشتن دختر مزیت‌هایی دارد، مثلا از طریق دریافت بهای بالاتر برای عروس (شیر بهای بیشتر) وقتی که دخترها ازدواج می‌کنند. این شرایط باعث خواهد شد تا «ترجیحات» جامعه به سمت دختر داشتن سوق یابد. برون‌داد بلندمدت لزوما نسبت طبیعی بیولوژیکی، که متولدین پسر اندکی بیشتر از متولدین دختر است نخواهد بود، اما در مقایسه با نسبت‌های جاری در برخی کشورهای آسیایی، باید به آن نسبت نزدیک‌تر شود.