درس‌هایی برای خصوصی‌سازی موفق
برای پیشبرد موفقیت‌آمیز اصلاحات اقتصادی چه باید کرد؟
پروین گودرزی
تلاش تمامی دولت‌هایی که امروز در خصوصی‌سازی و فرآیند آن درگیر هستند، نشانگر عضویت و مشارکت در جامعه مدرن ملل آینده‌نگر است.

به گفته کارشناسان آکادمیک مسائل خصوصی‌سازی، در صورت توقف این فرآیند، ممکن است صحبت در مورد ملی کردن مجدد دارایی‌ها آغاز شود.
آلفونسوریوولوو، وزیر اسبق خصوصی‌سازی بولیوی می‌گوید: فشار برای ملی کردن مجدد دارایی‌ها، هنگامی که خصوصی‌سازی روشن و شفاف نیست، امری بدیهی و غیرقابل اجتناب است.
به طور مثال، جامائیکا در یک قدم جلوتر، ۳ تا از بزرگ‌ترین کارخانه‌های شکر خود را بازپس گرفت، کارخانه‌هایی که طی ۴ سال با مالکیت خصوصی‌ ۷۷‌میلیون‌دلار یارانه دریافت نمودند.
با توجه به تعداد معاملات انجام شده در سطح جهانی، می‌توان گفت خصوصی‌سازی جریانی موفق بوده است. فرانسه، ایتالیا، اسپانیا تماما در رابطه با خصوصی‌سازی سهام دولتی بسیار مردمی و موفق عمل کرده‌اند. این کشورها به موازات پرتغال، ژاپن و برزیل ارزشمندترین شرکت‌های تجاری را با خصوصی کردن سهام ایجاد نمودند. واگذاری مخابرات ایتالیا، آلمان، فرانسه، اسپانیا همگی از بزرگ‌ترین و موفق‌ترین واگذاری‌ها در تاریخ اروپا بوده که موجب شد الگوهای مالکیت سهام در این کشورها تغییر یابد.
این واگذاری‌ها یک دریا تغییرات در روش اندیشه دولت‌ها و مردم در سراسر جهان در مورد نقش دولت‌ها ایجاد کرده است. دولت‌ها با فروش تریلیون‌ها‌دلار از دارایی‌های خود از امور تجاری خارج می‌شوند. همه چیز در حال واگذاری است، از کارخانجات فولاد و شرکت‌های مخابرات و آب و برق گرفته تا خطوط هواپیمایی، راه‌آهن، هتل‌ها و رستوران‌ها. اکنون در بسیاری از کشورها مردم به صورتی از خصوصی‌سازی حمایت می‌کنند که تا چند سال پیش غیرقابل تصور بود.
امروز مردم باور دارند سیستم مداخله دولت در امور اقتصادی و مالکیت دولتی، عدم کارآیی و تخریب اقتصادی را به همراه می‌آورد و مطالعات دانشگاهی نشانگر آن است که شرکت‌های تحت مالکیت دولت، ضعیف عمل می‌کنند. شرکت‌های دولتی کارآیی ندارند، زیرا سیاست‌های مداخله‌جویانه دولت تقریبا همیشه مانع کارآیی اقتصاد شده، تعداد پرسنل و کارکنان را بیش از حد زیاد کرده، بوروکراسی منفی ایجاد کرده و مانع تصمیم‌گیری‌های صحیح اقتصادی می‌شود. در نتیجه بهره‌وری ضعیف و شرکت‌های دولتی زیان‌ده هستند.
نیلیس از بانک جهانی می‌گوید: مساله اصلی در مورد دولت به عنوان یک مالک، این نیست که مقامات دولتی بی‌کفایت و ضعیف هستند. روشن است که آنها دارای یک سری اهداف متنوع می‌باشند که می‌خواهند به آنها دست یابند. مقامات دولتی اغلب مواقع مایلند اهداف و عملکردهای مالی را فدای اهداف ثانویه غیرمالی کنند و خصوصی‌سازی این روند را معکوس می‌نماید و همراه با حذف دخالت دولت، با آزادسازی تجاری به جذب سرمایه‌گذاران کمک می‌نماید.
پرتغال با فرآیند خصوصی‌سازی از یک کشور دچار رکود اقتصادی به یکی از درخشان‌ترین قطب‌های در حال صعود اروپا تبدیل شد و گفته می‌شود مهم‌ترین شاخص اصلاحات آنها، خصوصی‌کردن بانک‌های ملی این کشور بود.
در فرآیند خصوصی‌سازی، تقریبا یک دوجین از بانک‌های ملی پرتغال سریعا به بخش خصوصی واگذار شد. این امر رقابت را تقویت کرد و ظرفیت تولید سرمایه در بخش مالی را افزایش داد و به علاوه محرکی برای رشد گردید. متعاقب آن خصوصی‌سازی مخابرات و تاسیسات برق نیز به شکل مناسب و قابل قبولی انجام شد. در آرژانتین، راه‌آهن این کشور بخش بسیار زیادی از درآمدهای خود را صرف پرداخت دستمزدها می‌کرد، بعد از خصوصی‌سازی، شرکت راه‌آهن این کشور تنها به ۲۰‌درصد کارگران سابق خود نیاز داشت.
ارزیابی و قضاوت درباره خصوصی‌سازی پیچیده‌تر از آن است که در نگاه اول به نظر می‌رسد. برخی ممکن است فرآیند خصوصی‌سازی و موفقیت آن را براساس نرخ بازده سرمایه، افزایش سرمایه‌گذاری یا رشد بازده (بهره‌وری) اندازه‌گیری نمایند.
برخی نیز ممکن است خصوصی‌سازی را براساس عواید ناشی از فروش و واگذاری‌ها، تعداد شرکت‌های واگذار شده به بخش خصوصی و میزان جذب سرمایه‌گذاران خارجی ارزیابی ‌نمایند.
اما آنچه که باید اثبات کرد این است که وضعیت مالی مردم از هر طبقه‌ای بهتر شود. اقتصاددانان این موضوع را «تجزیه و تحلیل رفاه» می‌نامند. برای اینکه خصوصی‌سازی ثمربخش باشد لازم است مصرف‌کنندگان از قیمت‌های پایین‌تر، خدمات بهتر و محصولات جدید بهره‌مند شوند. کارگران برای دستیابی به بهره‌وری بیشتر به دستمزدهای بالاتر و مشاغل بهتر نیاز دارند. سایر افراد و کارکنانی که به دلیل تجدید ساختار اقتصاد، مشاغل خود را از دست داده‌اند نیاز دارند که حق سنوات خدمت آنان پرداخت شود. مالکین جدید نیز نیاز دارند که کسب ثروت کنند. فروشندگان ـ دولت‌ها ـ نیاز دارند تا بالاترین قیمت‌ها را از مزایده‌ها به دست آورند تا مطمئن شوند مالیات‌دهندگان معامله عادلانه‌ای را انجام می‌دهند و دولت‌ها نیز از اتهام واگذاری ثروت‌ها در ازای هیچ مبرا شوند. اگر بازده و سود بالاتر مالکین به هزینه مصرف‌کنندگان تمام شود وضع کشور بدتر خواهد شد.
آرژانتین با واگذاری شرکت‌های مخابرات، برق، گاز، آب و فاضلاب و نفت امکان یافت بدهی‌های خود را پرداخت نماید. هیچ یک از شرکت‌ها قبل از خصوصی‌سازی، مالیات خود را پرداخت نکرده بودند، اما تمام آنها مالیات‌ها را بعد از خصوصی‌سازی پرداخت نمودند. مالیات بر ارزش افزوده به عنوان بازده بالاتر شرکت‌ها افزایش یافت. ۴ شرکت از ۵ شرکت مذکور قبل از خصوصی‌سازی از یارانه‌های دولت برای جبران زیان‌های خود استفاده می‌کردند، ولی بعد از خصوصی‌سازی، بلافاصله به سودآوری رسیدند. آرژانتین یارانه‌ها را در تمامی موارد متوقف نمود. یک مطالعه دیگر توسط بانک جهانی نشان می‌دهد که ۱۰ شرکت تولیدی در بنگلادش قبل از خصوصی‌سازی، زیان‌های زیادی را متحمل می‌شدند. ۷ شرکت از شرکت‌های مذکور ظرف ۴ سال پس از خصوصی‌سازی به سودآوری رسیدند، بقیه نیز ورشکست شدند.
حذف موانع تجاری، کنترل قیمت‌ها و مقادیر عاملی برای عملکرد بهتر بود.
خصوصی‌سازی صنعت برق در انگلستان و فرانسه نیز ارزنده و مفید بود. تغییر پرداخت‌ها در صنعت برق واگذار شده فرانسه، در حدود سود خالص کشور است. مقامات رسمی فرانسه توانستند با ایجاد حس رقابت بیشتر در مرحله تولید، قیمت‌ها را کاهش داده و توزیع سود خالص را بهبود بخشند.
اما با توجه به «ابعاد چند وجهی اصلاح‌طلبی»، ادله زیادی وجود دارد که خصوصی‌سازی در جمهوری‌های تازه استقلال یافته شوروی، باعث تضادها و چالش‌های زیادی گردیده است.
به هر حال برخی اقتصاددانان معتقدند خصوصی‌سازی برای سهامداران و دولت فروشنده مناسب است، اما معلوم نیست بتواند به طور کلی برای جامعه یا طبقات مشخصی از جامعه که آسیب‌پذیر و ضعیف می‌باشند، بهبودی ایجاد نماید. یک نکته کلیدی این است که تغییر «مالکیت» دلیل مزایا و منافع پس از خصوصی‌سازی نیست. در بسیاری از موارد در کشورهای جهان، کارآیی هنگامی بهبود یافت که فرآیند خصوصی‌سازی همزمان با آزادسازی، با دیگر ابزارهایی که «رقابت» را تشویق می‌کرد، همراه گردید و در نتیجه «رقابت» بهترین معیار اندازه‌گیری کارآیی و تحقق اهداف است، نه تغییر «مالکیت».
طرفداران خصوصی‌سازی نیز می‌گویند این خود فرآیند خصوصی‌سازی است که رقابت را افزایش می‌دهد و خصوصی‌سازی حتی در دولت‌هایی که قسمت اعظم سرمایه‌ها را حفظ می‌کنند، هم برای بنگاه‌های اقتصادی و هم نظام اقتصادی، دارای اثرات مثبتی است. مخابرات چین برای تامین مالی عملیات خود، در 2 ایالت از بزرگترین ایالت‌های چین 4‌میلیارد‌دلار سهام منتشر نمود، هیچ شرکت چینی نتوانست این پول را در بازار سرمایه تامین نماید و این تامین سرمایه یک ضربه ملایم و همزمان به 3 بازار هنگ‌کنگ، بازار بین‌الملل و بازار آمریکا بود. دولت چین از حداقل سهم (23‌درصد) برخوردار بود. راجرلیدز از دانشگاه جان ‌هاپکینز می‌گوید معامله مخابرات چین به مفهوم کامل آن خصوصی‌سازی نبود، زیرا در کنترل مالکیت آن تغییری داده نشد. معامله مخابرات چین محدود به عملیات افزایش سرمایه بود که مالکیت اکثریت را کم‌رنگ و ضعیف نمود و به نظر راجرلیدز بسیار تعجب‌آور می‌نمود اگر معامله‌ای نظیر مخابرات چین به خصوصی‌سازی کامل منتج می‌شد. لیدز می‌پرسد، تا چه زمانی، دولت، کنترل‌ها را حفظ می‌کند؟ شرکت‌ها باید دست به تجدید ساختار بزنند تا بتوانند در بازار مطرح شوند. به هر حال مقامات رسمی بیشتر از این همراه شرکت‌های دولتی نخواهند بود. چین اعتبار و اساسی از حمایت‌های عمومی برای شرکت ایجاد نموده که می‌تواند در درازمدت فعالیت نماید. اگر تجدید ساختار منجر به بهبود و پیشرفت پایدار نگردد، جذب سرمایه‌های بین‌‌المللی به نحو وحشتناکی مخرب خواهد بود.
منطقه‌ای که به نظر می‌رسد خصوصی‌سازی در آنجا موفق نبوده، روسیه و جمهوری‌های تازه استقلال یافته آن است. جایی که به گفته ژوزف استیگلتیز یکی از فرضیات اساسی اقتصاد «رابطه جایگزینی عدالت اجتماعی ـ کارآیی» را دگرگون نموده است. چرا که هم بازدهی کاهش و هم نابرابری در آن تقریبا به بالاترین سطح جهانی رسیده است. خصوصی‌سازی در روسیه در قالب حواله (بن) صورت گرفت. تصور بر این بود که خصوصی‌سازی در قالب بن، قدرت خرید سهام را به دستان مردم انتقال دهد. تعیین قیمت برای فروش شرکت‌های دولتی بر این مبنا صورت گرفت. خصوصی‌سازی در قالب بن برای فروش دارایی‌ها، به مردمی که پولی برای خرید آن نداشتند، ابداع گردید. «خصوصی‌سازی می‌تواند یک کابوس سیاسی باشد». سیاستمداران از این واهمه دارند که متهم به فروش ارزان نقره‌های خانوادگی (دارایی‌‌ها) شوند، متهم به انجام معاملات نادرست و ناشایست با خارجی‌ها، غارت مصرف‌کنندگان، کاهش دستمزدها،‌ فساد و رشوه‌خواری و بی‌کفایتی در نظارت و کنترل‌ها شوند. خصوصی‌سازی در قالب بن، تلاشی بود برای اجتناب از این مسائل، که نتیجه مطلوبی نداشت. خصوصی‌سازی در قالب بن در بسیاری از موارد تغییری ایجاد نکرد. دولت بسیاری از دارایی‌های با ارزش مانند شرکت‌های تولید‌کننده نفت و گاز و سایر کالاها را چند سال بعد خصوصی کرد. سهام این شرکت‌ها که توسط دولت ارائه شده بود، وثیقه‌ای بود در قبال اخذ وام از معدودی بانک‌های قدرتمند با ارتباطات نزدیک. وام در مقابل سهام شرکت‌هایی که بیشترین جذابیت را برای سرمایه‌گذاران خارجی داشت موجب جهش بازار شد. سهامداران خارجی علاقه زیادی به این شرکت‌ها داشتند، در مقابل بانک‌های متزلزل و ضعیف روسی، اکثر سهام شرکت‌ها را در کنترل داشتند.
بانک‌ها قادر نبودند، قدرت، مدیریت، تکنولوژی و سرمایه مورد نیاز شرکت‌ها را فراهم نمایند. وام در مقابل سهام شرکت‌ها، تعداد 10-8 شرکت روسی را به صورت باورنکردنی، ثروتمند ساخت. آنهایی که ثروت انبوهی جمع کردند و آن را به خارج از کشور انتقال دادند. وضعیت روسیه آنقدر بد شد که ملی کردن مجدد دارایی‌ها، فعالانه در پارلمان روسیه مورد بحث قرار گرفت.
اما به نظر بسیاری از کارشناسان، «ملی کردن مجدد یک معما است». معمایی که می‌تواند علائم معکوسی به سرمایه‌گذاران بدهد، مطمئنا هر احتمال دیگری را که خصوصی‌سازی مجدد به صورت کارآمد انجام شود، تضعیف خواهد نمود.
نیلیس از بانک جهانی می‌گوید: دولت‌هایی که خصوصی‌سازی را خراب می‌کنند، مالکیت عمومی بنگاه‌های دولتی را نیز خراب می‌کنند.
لیبرمن نیز می‌گوید: از اشتباه واگذاری ارزان دارایی‌ها به یک دسته افراد خاص اجتناب کنید. اگر بتوانید یک فرآیند شفاف ایجاد نمایید، جذب سرمایه‌های خارجی ممکن خواهد شد.
آنچه که بسیار مهم و اساسی است این است که مالکین موثر و کارآمد باقی بمانند و رشد کنند و صاحبان و مالکان غیرموثر کنار گذاشته شوند.
در مورد روسیه هم اعتقاد بر این است که: خصوصی‌سازی بذرهای بلندمدت انگیزه‌های خصوصی‌سازی را در روسیه کاشته است که حتما شکفته خواهند شد.
به هر حال موضوع این نیست که آیا کشورها باید خصوصی‌سازی کنند یا نه؟، بلکه این است که چگونه می‌توان خصوصی‌سازی را بهتر انجام داد؟
خصوصی‌سازی به طور کلی از اصلاحات بنگاه‌های تحت مالکیت دولت مجزا نیست. این دو ضرورت مشابه، رفرم‌های پرهزینه‌ای هستند که با هم موفق شده یا با هم شکست خواهند خورد. آنچه مهم است این است که دولت‌ها، مشاوران آنها و سرمایه‌گذاران از معاملات و فرآیند خصوصی‌سازی جهان در دهه گذشته چه درس‌هایی آموخته‌اند؟ خصوصی‌سازی چه درس‌های موثری به همراه دارد؟

درس‌هایی برای خصوصی‌سازان
کشورهای در حال خصوصی‌کردن امروزه در نتیجه تجربه‌ای که در خلال سال‌های گذشته کسب کرده‌اند، مزیت زیادی دارند. راجرلیدز از دانشکده جان‌هاپکینز می‌گوید: کشورهایی که برای خصوصی‌سازی تلاش نمی‌کنند، سرمایه‌گذاری‌هایشان نیز بر مبنای این دانش انجام نمی‌شود. به این ترتیب، خصوصی‌سازی چه درس‌های موثری به همراه دارد؟
۱ - تنش‌های سیاسی.
خصوصی‌سازان موفق با مخالفت‌های گسترده‌ای در اصلاحات مواجه هستند. رییس‌جمهور یا نخست‌وزیر نیز تنها چهره سیاسی است که برای حل تنش‌های ناشی از توزیع مجدد انبوه ثروت و قدرت، از اختیارات و قدرت کافی برخوردار است.
۲ - تعیین سیاست‌های رقابتی و نظارتی قبل از خصوصی‌سازی.
ایجاد رقابت، هدف غایی خصوصی‌سازی است و قوانین باید آن را تشویق کند. ساحل عاج، مستعمره سابق فرانسه، هنگامی که شرکت تلفن خود را خصوصی کرد، به تله‌کام فرانسه مراجعه کرد. فرانسه توضیح داد اگر حالت انحصاری وجود داشته باشد چقدر بهتر خواهد بود و مطرح نمود که رقابت بسیار نامنظم بوده و دولت نباید خواستار بی‌نظمی از نوع آمریکایی ـ انگلیسی (انگلو ـ آمریکن) در اقتصاد شود. به این ترتیب آنها انحصار دولتی را به انحصار خصوصی‌ تبدیل کردند و معتقد بودند انحصار خصوصی در مقایسه با انحصار دولتی، هنگامی که از قدرت بازار بهره‌برداری می‌کنند، از کارآیی بیشتری برخوردارند. با افزایش نرخ‌های تعرفه، آنها سریعا این موضوع را ثابت کردند. زیرا فرانسه به قدری نرخ‌های تعرفه را افزایش داد که دانشگاه نتوانست مدت زیادی ارتباط خود را با اینترنت حفظ کند. به این ترتیب خصوصی‌سازی در مقایسه با قبل به انزوای بیشتری منتهی شد. در همسایگی آن غنا، در یک فرآیند خصوصی‌سازی رقابتی، فعال بود و ظرف یک سال تعداد خطوط تلفن 25‌درصد افزایش یافت.
۳ - اجتناب از تضاد منافع.
کشورها نباید از خود شرکت‌ها برای وضع مقررات و به عنوان نماینده دولت برای فروش دارایی‌های دولتی استفاده نمایند. این موضوع بسیار مهم و اساسی است که وقتی کشوری یک بانکدار سرمایه‌گذار را به کار می‌گیرد، مطمئن شود که او فقط نماینده دولت است.
۴ - شفافیت برای بازرگانی خوب است.
در فضایی که فاقد شفافیت باشد، سرمایه‌گذاران در مزایده و سرمایه‌گذاری شرکت نمی‌کنند. این موضوع ارزش‌ها را از بین برده و نفرت سیاسی داخلی را نیز برخواهد انگیخت. مطمئن‌ترین راه برای فسخ یک معامله این است که: هر کسی باید بتواند آنچه را که در مذاکره با دولت روی داده و اینکه این مذاکره چه زمانی اتفاق افتاده و آلترناتیوهای موجود را پیدا کند. در یک جو و فضای پنهان‌کاری، روشن شدن واقعیات می‌تواند خطرناک باشد. نیلیس از بانک جهانی یادآوری می‌کند که احساس عمومی در پاکستان این بود که خصوصی‌سازی شرکت سیمان، با تقلب همراه بوده است. پسرعموی نخست‌وزیر مزایده را برد، اما مشخص شد که او بالاترین پیشنهاددهنده با یک سود قابل توجه بوده است و در تجارت سیمان دارای سابقه طولانی و دارای همکاری‌های مشترک با شرکت‌های بزرگ سیمان اروپا بوده است.
۵ - خارجی‌ها بهتر از داخلی‌ها (خودی‌ها) هستند.
در جایی که خریداران فقط افراد خودی هستند ـ مدیران و کارگران ـ خصوصی‌سازی ضعیف عمل می‌کند. داخلی‌ها بیشتر علاقه‌مند به حفظ مشاغل خود بوده و کمتر به تجدید ساختار علاقه دارند.
مدیران و کارگرانی که سهام شرکت‌های خصوصی‌ شده روسیه را با بن به خود اختصاص دادند، نگران و مضطرب بودند. ایده اولیه، این نبود. اصلاح‌طلبان (رفرمیست‌ها) فکر می‌کردند، فقدان منابع، شرکت‌ها را وادار خواهد کرد تا برای تامین مالی به خارجی‌ها روی بیاورند و خارجی‌ها هم سهام داخلی‌ها را می‌خریدند، اما ترس از فشار خارجی‌ها زیاد بود. شرکت‌های خصوصی‌ شده روسی به جای بازارهای خارجی، با یکدیگر شروع به مبادله کردند و برای کاهش نیاز خود به پول نقد، دست به مبادلات پایاپای زدند. به این ترتیب، مدیریت قدیمی توانست این شرکت‌ها را در سطوح قبلی منجمد کند، در حالی که تلاش‌های دولت برای فعال نگهداشتن آنها بود.
6 - حکومت گروهی و مشترک.
قوانین مناسب اوراق بهادار، گزارش‌های مالی منسجم و حمایت از سهامداران اقلیت، دارای اهمیت اساسی است. جمهوری چک ـ همانند روسیه ـ برای واگذاری بخش بزرگی از شرکت‌های دولتی به بخش خصوصی از بن استفاده کرد. اما شرکت‌های سرمایه‌گذاری، بن‌های مردم را خریدند. بانک‌های دولتی نیز، اغلب شرکت‌های سرمایه‌گذاری را در حاشیه، کنترل می‌کردند. برنامه، ظاهرا در ابتدای کار خوب به نظر می‌رسید، زیرا مردم فکر می‌کردند شرکت‌های سرمایه‌گذاری بر شرکت‌های خصوصی شده جدید کنترل و نظارت خواهند داشت و آنها را اداره خواهند کرد. متاسفانه کسی نتوانست از حقوق سهامداران اقلیت در شرکت‌های سرمایه‌گذاری حمایت کند. به این ترتیب، شرکت‌های سرمایه‌گذاری، دارایی‌های شرکت‌هایی را که تحت کنترل داشتند، غارت نمودند و سایر سهامداران با دستی خالی، شرکت سرمایه‌گذاری را ترک نمودند. چک‌ها نیز با نامی خاص تحت عنوان: نقب زدن (تونل‌زنی) به میدان آمدند.
7 - ‌سازماندهی کردن.
دستگاه‌های اجرایی (صف) علاقه‌مند به خصوصی‌سازی قالبی هستند، زیرا تمام مزایای جنبی و ریخت و پاش‌های پنهان ناشی از شرکت‌های تحت کنترل می‌باشد. کار را به آنها نسپارید.
دفتر نخست‌وزیری، مکانی مناسب برای خصوصی‌سازی است، اما باعث می‌شود موضوع بیش از حد سیاسی شود. وزارت دارایی، اگر گروهی را برای این کار تعیین نماید، انتخاب و گزینه خوبی است. داشتن دستگاهی مستقل و مجزا برای خصوصی‌سازی، اغلب هدف سایر وزارتخانه‌ها واقع می‌شود. هنگامی که دارایی‌های زیادی برای فروش و واگذاری وجود داشته باشد، وجود این دستگاه مناسب و مفید است. رهبری این دستگاه را به شخصی با قدرت واقعی واگذار کنید و بودجه آن را کاهش ندهید، زیرا از نظر زمانی، مدتی طول خواهد کشید تا آنها به نقدینگی دست یابند.
۸ - وضع قانون.
بسیاری از کشورها سعی می‌کنند قبل از اینکه قوانین لازم را وضع کنند، شرکت‌ها را به فروش رسانند. این امر تاخیرهایی را ایجاد کرده، معاملات را ضایع نموده و بی‌ثباتی و عدم قطعیت زیادی برای سرمایه‌گذاران در بردارد. کار را ساده کنید. وقتی که دارایی‌ها برای فروش تایید شد، آن را به تکنوکرات‌ها واگذار کنید. سیاستمداران به طور اجتناب‌ناپذیری، هنگامی که این امکان را پیدا می‌کنند مدیریت یک معامله خاص را برعهده‌گیرند، فرآیند خصوصی‌سازی را منحرف می‌سازند. تایید نهایی پارلمان لازم و مناسب است؛ اما رفت و برگشت زیاد با مجلس و سایر وزارتخانه‌ها، مناسب و موثر نیست.
۹ - آنچه را که ندیده‌اید، نفروشید.
اکثر وزرا به طور حیرت‌انگیزی از دارایی‌هایی که در بخش خود دارند، مطلع نیستند. یک مشاور خوب استخدام کنید تا دارایی‌هایی را که در بخش دارید، مشخص نماید. یک وزیر باید بداند که آیا جواهرات سلطنتی را می‌فروشد یا سگ‌ها را؟ موضوعات روشن است، اما دولت‌ها بدون هشیاری و پشتکار لازم، شرکت‌های دولتی را به فروش می‌رسانند.
۱۰ - خصوصی‌سازی را به بخش خصوصی بسپارید.
سعی کنید برای فرآیند خصوصی‌سازی، مشاورین آگاه ـ وکلا، بانکداران و مهندسین ـ را به کار بگیرند. دولت‌ها در ایجاد نظم و ساختار معاملات، خیلی قوی نیستند. آنها نقش سنتی خود را ایفا می‌کنند. بسیاری از دولت‌ها، چون از ابتدا مشاورین کاردان و مطلعی را استخدام نمی‌کنند، هنگام خصوصی‌سازی با مشکل و وحشت مواجه می‌شوند.
۱۱ - قوی‌ترین و بهترین پای خود را جلو بگذارید.
کار واگذاری را با خصوصی‌کردن شرکت‌هایی آغاز کنید که بیشترین جذابیت را برای سرمایه‌گذاران دارا هستند. بسیار مهم و حیاتی است که برای برنامه‌های خصوصی‌سازی یک قدرت و نیروی فزاینده، با کسب یک موفقیت در ابتدای کار ایجاد شود.
۱۲ - سریع حرکت کنید، اما نه خیلی با شتاب.
4 سال برای یک معامله خیلی طولانی است و پنجره فرصت‌ها نیز قبل از آن بسته خواهد شد، اما 4 روز نیز خیلی کوتاه و ناکافی است. بعضی مواقع، فرآیند خصوصی‌سازی شفاف است.
دولت نیازمند حسابرسی است و باید اطلاعات را در مورد شرکت‌های قابل واگذاری، آماده نماید. شرکت‌ها باید به خریداران واجد شرایط واگذار شود و برای تلاش و پشتکار نیازمند وقت بیشتری خواهند بود. همه اینها می‌تواند ظرف ۹ ماه یا یکسال انجام شود و در رابطه با موارد پیچیده نظیر مخابرات و تاسیسات برق طی مدت بیشتری انجام خواهد شد.
13 - شفاف کردن ترازنامه.
یک حسابدار بین شرکتی که با بدهی‌هایش فروخته شده یا شرکتی که برخی بدهی‌هایش، کاهش ارزش دفتری داشته، تفاوتی قائل نمی‌شود. سود خالص باقیمانده یکسان است. اما از نظر سیاسی به این صورت عمل نمی‌شود. اکثر دولت‌ها می‌خواهند به هنگام خصوصی‌سازی، نقدینگی قابل‌توجهی جذب نمایند و مشتریان نیز می‌خواهند به دارایی‌هایشان افزوده شود. مالکین جدید همچنین می‌خواهند دولت نیروی کار مازاد را قبل از اینکه شرکت به آنها منتقل شود تعدیل نمایند.
14 - از سرمایه‌گذاری جدید در شرکت‌هایی که داوطلب خصوصی‌سازی هستند، اجتناب کنید.
معمولا در هزینه‌های دولت بهبودی حاصل نمی‌شود و مشاورین توصیه می‌کنند هزینه‌های معاملات انتشار سهام را برای روزهای دیگری بگذارید.
15 - با کارگران (نیروی کار) هرچه زودتر معامله کنید.
خصوصی‌سازی را به عنوان یک معامله تلقی کنید و از آگهی‌هایی که در آخرین لحظات، هوش و عقل مردم را می‌رباید، حیرت‌زده می‌شوید. راهکارها را برای کارگران توضیح دهید، نظرات آنها را در مورد ترجیحات آموزشی، طبقه‌بندی شغلی و مزایای دیگر جویا شوید. اصلاح برنامه‌ها جهت تامین نیازهای کارکنان، نتیجه کار را کمتر متناقض می‌کند.
16 - فروش نقدی.
فعالیت در شرکت‌های متزلزل که نمی‌توانند سرمایه‌گذاری انجام شده را بازگردانند، دعوت آشکاری است برای سوء استفاده.
17 - سهم پس‌مانده را نگه‌ ندارید.
صندوق دارایی‌های فدرال روسیه، به طور مثال، ۲۵‌درصد سهام خود را در دارایی‌های فدرال به امید تحقق درآمدهای بیشتر حفظ کرد. اما درآمد اضافی هرگز تحقق نیافت و سهام‌های باقیمانده نیز منجر به فساد در معامله (وام در مقابل سهام) با بانک‌های داخلی بزرگ شد.
18 - اجازه دهید بازار، قیمت را تعیین کند.
دولت‌ها، صلاحیت قضاوت‌های ارزشی را ندارند. کره سال‌های قبل حرکت بزرگی کرد و بانک‌های خود را از ورشکستگی نجات داد و ضمنا سعی کرد بانک سئول را نیز خصوصی کند، اما در ضمن می‌خواست پول خود را بازگرداند. این مساله ناشی از آن بود که دولت پولش را بیشتر برای نجات بانک‌ها، به کار گرفت، تا اینکه خود بانک‌ها ارزشی داشته باشند.
19 - تعداد مزایده‌گذاران مشروع را محدود نکنید.
افزایش تعداد مزایده‌‌گذاران باید منتج به قیمت بالاتر شده و شانس انجام بهترین معامله را افزایش دهد. یک نقش کلیدی بانک سرمایه‌گذاری این است که افراد واجد شرایط مزایده را برای دارایی‌های مهم، مطلع و جمع‌آوری نماید. اما چگونه می‌توانند مزایده‌گذاران ضعیف و بی‌اهمیت را کنار بزنند؟ برای اسناد مزایده، یک قیمت تعیین کنند، اگر قیمت به‌اندازه کافی بالا باشد، آنهایی که ضعیف هستند، کنار خواهند رفت.
20 - مانع ورود خارجی‌ها نشوید.
در مبارزات انتخاباتی، شعار بیگانه‌ستیزی می‌تواند بسیار باشکوه باشد. اما این نوع مردم باوری، آن هم با هزینه مالیات‌دهندگان، فقط به طرفداری از یک دسته و گروه خاص کمک می‌کند. موفق‌ترین خصوصی‌سازان در اروپای شرقی ـ استونی و مجارستان ـ قویا سرمایه‌‌گذاران خارجی را تشویق کرده‌اند. آنها پول بیشتری گرفته و مالکین بهتری هستند و حالا شرکت‌های آنها در حال شکوفا شدن است. شرکت‌های موفق در جمهوری چک، آنهایی هستند که سرمایه‌گذاران خارجی را جذب کرده‌اند. اما شرکت‌هایی که در مقابل بن فروخته شده‌اند، در وضعیت بدی قرار دارند.
21 - از ضمانت اجتناب کنید.
بعضی معاملات مستلزم تضمین نرخ بازده، یا حمایت کردن از بدهی‌های ناشی از سوانح طبیعی برای جبران زیان سرمایه‌گذاران در مقابل شرایط بی‌ثبات اقتصادی، وضع قوانین نامناسب و سایر مسائل دیگر است. اما تضمین‌ها خطرناک است و اکثر دولت‌ها سوابق ضعیفی به عنوان مدیران ریسک دارند. هزینه‌های واقعی در بودجه سنوات بعد بیشتر نشان داده می‌شوند. با اعمال نظارت و کنترل این تعهدات مشخص شده، و هزینه‌ها نیز افزایش می‌یابد. تضمین‌ها می‌تواند رفتار غیرمسوولانه را تشویق کند. دولت‌ها بهتر است درآمد مالیاتی را در فرآیند بودجه عادی هزینه نمایند و روی اصلاحاتی تاکید نمایند که قادر باشد مبانی و اساس بازرگانی و تجارت را بهبود بخشند.
22 - از درآمدهای ناشی از واگذاری برای متوازن کردن بودجه استفاده نکنید.
تامین مالی دولت از این طریق کوته‌بینی است. درآمدهای مالیاتی آتی خیلی بیشتر از پولی است که دولت می‌تواند از فروش شرکت‌های تحت مالکیت خود به دست آورد.
23 - وقتی بانک‌ها را خصوصی می‌کنید، با دقت زیاد عمل کنید.
بانک‌های دولتی تمایلی به عملیات اعطای وام نداشته و اکثر آنها فاقد مهارت‌های مورد نیاز جهت کنترل و نظارت موثر می‌باشند، لذا هنگام خصوصی‌سازی این بانک‌ها، استفاده از منابع انسانی و مالی جدید، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است. در ضمن، مشاورین در مقابل تامین سرمایه مجدد بانک‌ها قبل از خصوصی‌سازی آنها، هشدار می‌دهند.