دانیل گراس

مترجم: دومان بهرامی راد

بانک‌های سرمایه‌گذاری خود را آماده مقابله با تلاش‌هایی می‌کنند که به منظور جبران ضررهای مالیات دهندگان و جلوگیری از تکرار هراس‌های سال ۲۰۰۸ صورت می‌گیرند. طرح‌هایی مانند وضع مالیات بر پاداش مدیران، وضع مالیات بر بدهی‌های بانک‌های بزرگ و ممنوعیت استفاده از وجوه مالیات دهندگان برای خرید و فروش دارایی‌ها و اوراق بهادار به نام خود بانک از جمله تلاش‌های صورت گرفته هستند. استیو بارتلت مدیر اجرایی گروه تجارت برای ابربانک‌ها معتقد است که طرح ممنوعیت استفاده از وجوه مالیات دهندگان باعث می‌شود «وام دهی، خلق شغل و ثبات سیستم کاهش یافته و ریسک افزایش یابد».

اما اگر بانک‌ها بخواهند که در کارشان مداخله نشود باید تاثیر اقداماتشان در زندگی تک تک مردم را کاهش دهند. چهل سال است که بانک‌های سرمایه‌گذاری خودشان را به ما تحمیل کرده‌اند. آن‌ها به خانه‌های ما وارد شده و زندگی ما را تغییر داده‌اند. حال شاکی هستند که تلاش ما برای تغییر اوضاع کارکرد آن‌ها را متاثر می‌کند.

نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت این است که این مشکلات از وقتی آغاز شد که بانک‌های سرمایه‌گذاری از شرکت‌های تضامنی به شرکت‌های سهامی عام تبدیل شدند. این پروسه وقتی اتفاق افتاد که مریل لینچ در سال ۱۹۷۱ سهام خود را به فروش رساند. پس از آن مورگان استنلی(۱۹۸۶) بیرسترنز(۱۹۸۵)، لهمان برادرز(۱۹۹۴) و گلدمن ساکس (۱۹۹۹) نیز به همین کار دست زدند. این پنج بانک این سیاست را به کار گرفتند تا بتوانند با غول‌های بانکی بین‌المللی که از طریق فروش سهام و مشاوره به دیگر شرکت‌ها فعالیت‌های خود را در کسب‌وکارهای پرریسک و سرمایه بر گسترش داده بودند، رقابت کنند. روی اسمیت یکی از شرکای سابق گلدمن ساکس و استاد فاینانس دانشگاه نیویورک معتقد است که «آن‌ها برای کسب سرمایه لازم برای صورت دادن چنین اقداماتی مجبور بودند که سهامی عام شوند».

عموم مردم(مالیات‌دهندگان، پس انداز کنندگان و صاحبان خانه) این حق را دارند که روش‌ها و عملکرد بانک‌ها را زیر سوال ببرند. اگر بانک‌ها نمی خواهند که ما مزاحم کارشان بشویم باید ترازنامه‌های خود را کوچک کرده، بهره بدهی‌هایی که از دولت گرفته‌اند را با نرخ بازار بپردازند و اتکای خود به ذخایر فدرال رزرو را کاهش دهند یا به عبارت ساده‌تر پایشان را از گلیمشان بیرون نگذارند.