دو قاشق مطلوبیت
بهای ۱۱سپتامبر برای آمریکا - ۱۶ آذر ۸۸
مترجم: گلچهره پاکدل
هنگامی که هشت سال پیش آن هواپیماها به برجهای دوقلو حمله کردند، من اصلا روزنامه نگار نبودم، بلکه تنها اقتصاددان کارمندی بودم که در لندن زندگی میکرد.
تیمهارفورد
مترجم: گلچهره پاکدل
هنگامی که هشت سال پیش آن هواپیماها به برجهای دوقلو حمله کردند، من اصلا روزنامه نگار نبودم، بلکه تنها اقتصاددان کارمندی بودم که در لندن زندگی میکرد. اقتضای شغلم بود که آنچه بر سر اقتصاد آمده است را ارزیابی کنم و برآورد نمایم که چه تبعاتی به دنبال خواهد داشت و آینده چگونه خواهد شد. جدا از شوکی که به همه کسانی که جریان این حملات را از تلویزیون دیدند وارد شد، من در حیرتی دوچندان فرو رفته بودم. به نظر میرسید همین صرف تخریبهای فیزیکی انجام شده و بسیاری افراد کارکشته که جانشان را در این حملات از دست دادهاند، حرکت اقتصاد آمریکا را با دشواری روبهرو کند - امری که بن لادن هم به عنوان هدف اصلی حملات تصریح کرده بود. اما نمیشد به طور دقیق گفت که این خسارات تا چهاندازه خواهند بود، چون هیچ نمونه قبلی در این زمینه وجود نداشت.
برآوردهای اولیه میگفتند که تنها هزینههای اقتصادی این رویداد چشمگیر خواهند بود. گزارش چشمانداز جهانی صندوق بینالمللی پول که سال بعد از آن منتشر شد، بر این باور بود که مجموع خسارات وارد شده به اقتصاد آمریکا میتواند به ۷۵بیلیوندلار برسد.
دیگران فکر میکردند که شاید از این هم بالاتر باشد. رابرت ای. لونی، استاد اقتصاد، تخمین زده بود که هزینههای مستقیم این حادثه ۲۵بیلیون خواهند بود، اما پیامدها و اختلالات حاصل از آن میتواند به ۵۰۰بیلیون هم سربگذارد. تخمین دیگری نشان میداد که تنها شهر نیویورک در فاصله سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴ در مجموع ۵۸بیلیوندلار تاوان برای این حملات خواهد پرداخت.
در این میان برخی از تلاشهایی که برای پرده برداشتن از راز این پرسش شد نبوغ آمیز بودند. آلبرتو آبادی از دانشگاه هاروارد و سوفیا درمیسی از دانشگاه روزولت، برای برآورد پیامدهای این حملات به جای نیویورک، شیکاگو را زیر نظر گرفتند. چون به هرحال شیکاگو نه آسیبی دیده بود و نه رونق ناشی از بازسازی را از سر میگذراند.
درحالی که به عنوان منزلگاه برج سیرس، بلندترین ساختمان ایالات متحده، ممکن است با اثر روانی ناشی از ترس هدف حملههای بعدی بودن روبهرو باشد و جالب هم اینکه، نرخ تخلیه و رشد خانههای خالی در اطراف این برج و سایر آسمانخراشهای شیکاگو به سرعت نسبت به سایر نقاط شهر بالا رفت.
اکنون به لطف این بینش جدیدی که به دست آمده، شماره جدید «اقتصاد صلح، علم صلح و سیاستهای بخش عمومی» کوشیده است که به ارزیابی پیامدهای اقتصادی ۱۱ سپتامبر بپردازد، و در این راه طیف وسیعی از مطالعات را که با دو رویکرد کلی متمایز به مساله نگاه کردهاند به چاپ رسانده است.
یک رویکرد این است که اقتصاد را به صورت یک کل درنظر بگیریم و ببینیم که این حملات چه صدماتی به آن وارد کردهاند - که با توجه به ترکیدن حباب دات کامها در آن زمان و همینطور آمادگی اقتصاد برای فروغلتیدن به ورطه رکود حتی پیش از حملات تروریستی، کار سادهای نخواهد بود. اما رویکرد دوم نگاه جزئی نگرتری دارد، مثلا به این شکل که بیاییم اثر حملات را بر نرخ دستمزد و اجاره شهر نیویورک بررسی کنیم.
هر دو رویکرد در مواجهه با آثار انعکاسی حملات به دشواری برمیخورند. برای مثال حمل و نقل هوایی خسارت دید، اما تله کنفرانس و تعطیلات خانگی و حملونقل جادهای احتمالا رونق یافتند. پس مساله واکنش سیاستی مطرح است: بوش خیلی سریع ۲۰بیلیوندلار برای بازسازی شهر نیویورک تزریق کرد. این هزینه بازسازی مثل پادزهر عمل میکند.
با مطالعه تمام این مقالات، من به این نتیجه رسیده ام که آثار فیزیکی مستقیم این حملات از آنچه که بیشتر مردم انتظار داشتهاند، کمتر بوده است. حدود ۲۵بیلیوندلار ساختمان ویران شد و ارزش مجموع دستمزد باقی عمر کسانی که جانشان را در این حوادث از دست دادند هم حدود ۱۰بیلیون بوده است - هرچند این راه بیرحمانهای برای محاسبه اثر اقتصادی یک قتل عام گسترده است.
جدا از اینها، به نظر پیامدهای اقتصادی مستقیم دیگری برای شهر نیویورک وجود نداشته است. هزینههای اضافی برای کل کشور بیشتر به شکل روانی بوده: مثلا از دست دادن شغل به خاطر اضطراب. برای همین هم هست که به این اعمال تروریسم میگویند.
حکومت ایالات متحده با حملات القاعده شدیدا تحت فشار قرار گرفت، اما اقتصادش از آنچه که بسیاری ناظران میپنداشتند، استوارتر بود.
ارسال نظر