دو قاشق مطلوبیت
چطور جلوی تیمهای پولدار را بگیریم؟
مترجم: گلچهره پاکدل
اقتصاددان عزیز
آیا امکان دارد که مسوولان یوفا برای حداکثر ارزش ممکن بازیکنان سقفی قرار بدهند، یعنی برپایه هزینه نقل و انتقال بازیکنان تعیین کنند که مجموع قیمت بازیکنان یک تیم در بدو ورودش به زمین در هر بازی نباید بالاتر از یک رقم خاص باشد.
تیمهارفورد
مترجم: گلچهره پاکدل
اقتصاددان عزیز
آیا امکان دارد که مسوولان یوفا برای حداکثر ارزش ممکن بازیکنان سقفی قرار بدهند، یعنی برپایه هزینه نقل و انتقال بازیکنان تعیین کنند که مجموع قیمت بازیکنان یک تیم در بدو ورودش به زمین در هر بازی نباید بالاتر از یک رقم خاص باشد. مثلا تیمی ممکن است بازیکنانی داشته باشد که در مجموع ۱۵۰میلیون خرج برداشته باشند، اما در هر بازی مجبور بشود طوری آنها را در ترکیب بچیند که مجموع ارزش بازیکنانی که در زمین اند از ۷۵میلیون بیشتر نشود. به نظر من اینکار به برقراری توازن بیشتر قوا در زمین کمک میکند، و در عین حال باعث میشود که تیمهای ثروتمند نتوانند تنها با پرداخت پول برای خودشان پیروزی بخرند.
کیث بیتز
کیث عزیز
پیشنهادت به نظر منطقی میرسد، اما از سه منظر اشکال دارد. اول، پیامدهای پیشبینی نشده این قاعده را در نظر نمیگیرد. این قاعده به نفع تیمهای ثروتمندی خواهد بود که مدارس فوتبال بزرگ دارند و بازیکنانی را تربیت میکنند که بیهیچ هزینه انتقال به ترکیب تیم بزرگسالانشان وارد میشوند. همچنین تجارت بازیکن میان باشگاهها را با رکود روبهرو میکند. ضمن آنکه اگر قرار بود گروههای موسیقی هم مجبور شوند هربار تنها با یکی از ستارههای مشهورشان به روی صحنه بیایند فکر میکنی این مایه خوشحالی هوادارانشان میشد؟
دوم، میزان هزینههای نقل و انتقال در عمل با موفقیت در زمین بازی چندان مستقیما مرتبط نیست. اقتصاددانی به نام استفان زیمانسکی، در کتاب «چرا انگلستان میبازد»، با تحلیل آماری نشان داده است که میزان دستمزدهایی که یک باشگاه میپردازد با موفقیت اش رابطه دارد، اما هزینههای نقل و انتقال خیر.
و سوم، هواداران اصلا تمایلی ندارند که در زمین توازن قوا برقرار باشد. تیم رویایی آرسنال در فصل ۲۰۰۴- ۲۰۰۳ را در نظر بگیر که ۸۴درصد بازیهایش را برد، حتی بدون یک شکست و در تمام بازیها هم کلیه بلیتها به فروش میرفت. زیمانسکی نشان داده است که فصلهای نامتوازنتر تماشاچیان بیشتری را هم جذب میکنند.
به طور خلاصه، تو هدف اشتباهی در ذهنت داری، قاعده اشتباهی برای به دست آوردنش پیشنهاد میکنی و نسبت به عوارض جانبی آن هم بیتوجهی. آرزوی هر قانونگذار نظام بانکی است که آدمی مثل تو را استخدام کند.
ارسال نظر