تیم‌هارفورد

ترجمه: گلچهره پاکدل

اقتصاددان عزیز، من یک پروژه برای بحران میان سالی‌ام در نظر گرفته‌ام که می‌خواهم اجرایش کنم. هزینه تقریبی اجرای‌این پروژه ۶‌هزار‌دلار است. همسرم می‌گوید ‌این رقم خیلی بالا است، پروژه من هم کلا احمقانه است. جواب من ‌این است که ۶‌هزار‌ دلار به هرحال از یک ماشین آخرین سیستم یا اختیار کردن یک همسر دوم ارزان‌تر تمام می‌شود. مسلما من نتوانسته‌ام‌ایده پروژه ۶‌هزار‌دلاری‌ام را خوب طرح کنم. آیا راه دیگری برای طرح آن وجود دارد؟ لنی عزیز، اقتصاددانان رفتاری می‌دانند که مردم به شدت به شکل ارائه یک تصمیم و ‌اینکه در قالب سود یا زیان مطرح شده باشد، حساس اند. (مثلا، وقتی ۱۰۰‌دلار صرف ژاکتی می‌کنی که در حالت عادی ۱۵۰‌دلار می‌ارزد، ۱۰۰‌دلار هزینه کرده‌ای یا ۵۰‌دلار پس انداز؟) مساله تو هم مشابه همین است. زنت فکر می‌کند که تو ۶‌هزار‌دلار را بر باد می‌دهی. تو فکر می‌کنی که با‌این کار پولی هم پس انداز می‌شود. باید کاری کنی که او هم مساله را به شکل تو ببیند. پس با خودت کاتالوگ خودروهای گران قیمت به خانه بیاور و‌این و آن ور بینداز. مدام روی ماشین اصرار کن و بعد یکباره برگرد سر پروژه اصلی‌ات (حالا خودمانیم پروژه چی هست؟ دندان گراز وحشی؟). از همسر دوم هم حرف نزن و برو دعا کن که همسرت‌این نامه را توی روزنامه نخواند.

اقتصاددان عزیز، من یک آپارتمان دو تختخوابه، با دو دستشویی را با دوستم شریک‌ام. اتاق‌ها یک شکل نیستند؛ یک اتاق خواب اصلی است با دستشویی کامل و مجهز، دیگری اتاق کوچک‌تری است که دستشویی‌اش در‌هال قرار دارد.

سوالم درباره نحوه مناسب تقسیم اتاق‌ها و کرایه خانه است. مجموع کرایه ثابت و برابر ۱۳۰۰‌دلار است. فرآیندی می‌خواهم که مشخص کند کدام اتاق به کی می‌رسد و کرایه چطور تقسیم می‌شود. با‌این شروط:

۱) مطلوبیت گروهی حداکثر شود. ۲) کرایه عادلانه تقسیم شود.

دیوید عزیز، من همان روش قدیمی‌تقسیم کیک را پیشنهاد می‌کنم. کرایه هر اتاق را تعیین می‌کنی و آن وقت دوستت‌ تصمیم می‌گیرد که با ‌این قیمت‌ها کدام اتاق را انتخاب کند. ‌این کار مزیت کوچکی هم برای تو خواهد داشت: اگر می‌دانی که او خیلی به خلوت خودش اهمیت می‌دهد، می‌توانی کرایه اتاق اصلی را تا آنجا که فکر می‌کنی حاضر به پرداخت‌اش است، بالا ببری. اگر فکر می‌کنی که اهل پس‌انداز است، می‌توانی خودت تنها با اندکی کرایه اضافی اتاق اصلی را به‌دست بیاوری. ‌این که چیزی نبود، من قبلا آپارتمان‌های سه خوابه و هشت خوابه‌اش را هم حل کرده‌ام.

اقتصاددان عزیز، من و همسرم از ۱۸سالگی با هم آشنا شدیم و هنوز جوان بودیم که تصمیم به ازدواج گرفتیم. اکنون در اوایل سی سالگی‌مان هستیم. من به همسرم گفتم که او باید خیلی خوشحال باشد که من چقدر به او علاقه داشته‌ام، چون وقتی در سن کم تصمیم به ازدواج با او گرفته‌ام، هزینه فرصت متاهل شدن برایم بسیار بالا بوده و از خیر خیلی چیزها گذشته‌ام. او از‌این حرف من خیلی ناراحت شد و گفت که‌این دومین حرف عمیقا سنگدلانه‌ای بوده که تا به حال به او گفته‌ام. شما پیشنهادی دارید که چطور می‌توانم‌این حرف را به شکل دیگری بگویم که خوش‌اش بیاید؟

جان عزیز، من توصیه می‌کنم که همسرت را با نظریه ارزش‌گذاری اوراق اختیار معامله آشنا کنی. بگو که تو می‌توانستی حق استفاده از ازدواج را تا سال‌ها پس از آشنایی تان همچنان برای خودت باز نگه داری.‌اما وقتی خیلی زود تصمیم به استفاده از‌این حق گرفته‌ای یعنی به همسرت نشان داده‌ای که ارزش فعلی خالص رابطه برایت مثبت و بزرگ بوده است و نااطمینانی نسبت به تصمیم نداشته‌ای. (ترجمه: یعنی عشق‌ات خیلی پرسوز و گداز بوده است. ‌اما ترجمه‌اش به چه دردی می‌خورد؟).