اقتصاد، علمی سرگرمکننده است
فیاض خاک
منبع:سایت میزس
وقتی صحبت از مجموعه کتابهای راهنمای به لحاظ سیاسی نادرست به میان میآید، من دیدگاهی کاملا بیطرف نسبت به آنها ندارم، اما این بدان معنا نیست که وقتی میگوییم باید کتاب جدید رابرت مورفی با نام «راهنمای به لحاظ سیاسی نادرست کاپیتالیسم» را بخوانید کسی حرف من را باور نکند.
توماسای وودز*
فیاض خاک
منبع:سایت میزس
وقتی صحبت از مجموعه کتابهای راهنمای به لحاظ سیاسی نادرست به میان میآید، من دیدگاهی کاملا بیطرف نسبت به آنها ندارم، اما این بدان معنا نیست که وقتی میگوییم باید کتاب جدید رابرت مورفی با نام «راهنمای به لحاظ سیاسی نادرست کاپیتالیسم» را بخوانید کسی حرف من را باور نکند.
شاید هنوز اولین کتابی که هر کس باید در رابطه با علم اقتصاد مطالعه کند، کتاب کوچک وکلاسیک «اقتصاد در یک درس» نوشته هانریهازلیت باشد. این کتاب کوتاه که برای درک آن با کار سختی روبهرو نخواهیم بود، به ما میآموزد که چگونه مثل یک اقتصاددان فکر کنیم. اما راهنمای به لحاظ سیاسی نادرست کاپیتالیسم به شکلی ماهرانه بر پایه این کتاب حیاتی و مهم بنا میشود و جای خود را در میان کتابهای بسیار معدودی که هر فرد مبتدی باید آنها را خوانده و درک نماید باز میکند.
مورفی در این کتابها تنها به ارائه توضیحی عالی از همه چیز در علم اقتصاد از قیمتها و دستمزد گرفته تا پول، بانکداری، قانون ضدتراست و تجارت بینالمللی (مواردی که هر فرد آگاهی باید از آنها مطلع باشد) نمیپردازد. همچنین وی تنها به بیان مسائلی مثل برون سپاری منابع (outsourcing) که در زمان هازلیت به آن پرداخته نمیشد، نمیپردازد. آن چه حتی از این نیز بهتر است، این که او نه تنها از بررسی پرسشهای سخت اجتناب نمیورزد، بلکه عملا به نظر میآید که از بررسی آنها لذت میبرد. همه میدانیم که کنترل قیمتها موثر نیست و اعمال مالیات از تولید ممانعت میکند. اما آیا میتوانیم توضیح دهیم که چرا کاپیتالیسم نظام برده داری را از میان میبرد، چرا حقوق مدیران ارشد اجرایی غیر متعارف و من درآوردی نیست یا چرا خصوصی سازی جادهها نه تنها امکان پذیر است، بلکه برای دستیابی به آن چه والتربلاک «سوسیالیسم جادهها» مینامد، کاملا ارجح است؟ مورفی همه این مطالب را در این کتاب خود آورده است.
وی به شیوهای مینویسد که برای درک آن با کار سختی روبهرو نیستیم و از این استعداد برخوردار است که قیاسها و تمثیلهای مناسب را به کار گیرد. او همچنین طرز تفکری دارد که در نگاه اول بسیار افراطی و رادیکال به حساب میآید و آن را به گونهای بیان میکند که بسیار شبیه به دریافتهای همگانی و عرف عام به نظر میرسد. مثلا نظارت بر خطوط هوایی را در نظر بگیرید. آیا در صورتی که نظارتها و کنترلهای فدرال وجود نداشته باشند، سوانح بسیاری زیادی به بار نخواهد آمد؟ آیا ما همه مجبور نیستیم که سابقه ایمنی همه خطوط پروازی که قصد داریم با آنها سفر کنیم را مورد بررسی قرار دهیم؟
تقریبا نیازی به گفتن نیست که هیچ اتفاقی از این دست روی نخواهد داد. در واقع این ایرادها نشاندهنده نبود قدرت تخیل و دریافت عمومی هستند که هر زمان که جامعه به روشهای تحت هدایت دولت عادت کرده باشد، میان مردم عادی شکل میگیرند. پس از مدتی که این گونه روشها مورد استفاده قرار بگیرند، هیچکس قادر به تصور این نیست که امور را چگونه میتوان به شکل دیگری انجام داد و زمانی که آدم ناسازگار نادری ادعایی دیگر داشته باشد، تمام مردم آن چه میتوانند انجام دهند آن است که مثل مرده متحرک کلیشههایی را تکرار کنند که اساتیدشان به آنها آموختهاند.
در مقابل اگر افراد در صورت وقوع سانحه تنها به پرداختن غرامت پافشاری میکردند، شرکتهای خطوط هواپیمایی مجبور بودند برای آن که بتوانند هر گونه ادعایی که احتمالا مطرح میشود را برآورده سازند و به انعقاد قرارداد با شرکتهای بیمه روی آورند. هر گونه شرکت بیمهای از این دست از منافع گستردهای در انجام تمامی رسیدگیهای نظارتی لازم مثل بررسی عمر و شرایط هواپیماها، سطح مهارتی خلبانها و... برخوردار است (یا این که بنگاههای بیرونی را برای انجام این امر به استخدام خود در آورد). شرکت خطوط هوایی نیز که به دنبال کمترین حقبیمه ممکن است (بگذریم از این که این شرکت خواهان این است که ازاشتهار نامطلوبی که ناشی از مرگ مسافرین پروازهای آن است اجتناب ورزد) از انگیزههای بسیار زیادی برای داشتن یک پیشینه امنیتی خوب برخوردار خواهد بود.
آن گونه که مورفی شرح میدهد، اعطای گواهی خصوصی به صورت غیر کارآمد یا همراه با فساد به سرعت با مجازات روبهرو خواهد شد:
تفاوت اساسی میان «ناظرین» خصوصی و بوروکراتهای دولتی این است که ناظرین خصوصی تنها در صورتی دوام خواهند یافت که عملکردشان کارآمد و موثر باشد، به عنوان مثال اگر بازرسان یک شرکت بیمه از شرکتهای هواپیمایی پورسانت گرفته و به روندهای کمهزینه اما خطرناک نگهداری بی توجهی کنند، این فساد پس از اولین سانحه هواپیما آشکار خواهد شد. شرکت بیمهکننده صدهامیلیوندلار (که یقینا بسیار بیشتر از کل مقدار آن پورسانت است) ضرر خواهد کرد و خطوط هوایی دیگر نیز به تبلیغ در رابطه با استانداردهای برتر خود پرداخته و مسافرها را به سمت خود خواهند کشاند.
از سوی دیگر زمانی که یک آژانس نظارتی فدرال با ناکامی روبهرو میشود، پاسخ این مردههای متحرک آن است که آژانس مورد اشاره به بودجه زیادتری نیاز دارد. بسیاری از مردم میدانند که آمتراک (Amtrak) در حوزه حمل و نقل ریلی یک بازنده است. مورفی به این نکته اشاره میکند که «این شرکت به هر نحو قابل تصور، از فروش بلیت گرفته تا حتی امتیازهای مربوط به غذا و نوشیدنی خود پول از دست میدهد. «وی در ادامه میافزاید که خط میان لسآنجلس و اورلاندو به ازای هر مسافر ۴۳۳دلار ضرر کرده است.» اگر این خط تعطیل شده بود و در مقابل به مشتریان آمتراک بلیت هواپیما داده میشد، پول مالیاتدهندهها حفظ میشد. «با این حال نکته مهمتر این است که مورفی نشان داد که چرا آمرتاک بخت مساعدی ندارد و چرا رفتار بیحساب و کتاب و اسراف کاری به ناچار بنگاههای (موسوم به) دولتی را به ستوه میآورد. تاثیرگذاری بر دولت به گونهای که شبیه به یک بنگاه فعالیت کند (چیزی که غالبا به ما گفته میشود) را فراموش کنید. این کار عملی نیست و مورفی دلیل آن را توضیح میدهد. با این حال آن دسته از مقامات دولتی که آز آمارتاک سود میبرند و از این که بقیه مردم کشور از آنها حمایت میکنند بسیار خوشحال و راضی هستند، قصدی برای آن که کل این نقشه را به هم بریزند ندارند.
بحث جاری درباره تجارت آزاد به نقطهای رسیده است که در آن افراد عادی نمیتوانند مطالب درست و غلط و حقایق و خطاها را در تمامی استدلالهایی که ارائه میشوند، از یکدیگر تمیز دهند. مورفی در یکی از اشارات زیبا و جذاب پرشماری که کتابش را زینت دادهاند، با نقل قول از کتاب معروف «عریضه شمع سازها» نوشته فردریک باستیه به توضیح خطای بزرگ حمایتگرایی میپردازد. سازندگان شمع در این عریضه به مخالفت با رقابت
غیرمنصفانه خورشید میپردازند. آنها به دنبال قانونی هستند که «بستن تمامی پنجرهها، نورگیرهای سقفی، پنجرههای شیروانی، کرکرههای درونی و بیرونی، پردهها، دریچهها، نورگیرها و خلاصه تمامی شکافها، سوراخها، روزنهها و درزهایی که نور خورشید از میان آنها به خانههای ما وارد میشود را الزامی سازد.»
بیگمان محدودیتهای تجاری از شغل آن دسته از کارگرانی که کالای مورد حمایت را به تولید میرسانند محافظت میکند. این امر شبیه آن است که ممانعت از ورود نور خورشید به واسطه قانون به سازندگان شمع سود برساند. البته این محدودیتها در عین حال از رفاه مصرفکنندهها میکاهند، زیرا در این حالت قیمت کل کالاهای تحت حمایت افزایش مییابد. این امر بدان دلیل است که مصرفکنندهها اکنون مجبورند مبلغ بیشتری را بابت کالاهای خارجی (به خاطر وجود تعرفهها) یا بابت کالاهای داخلی
(زیرا اعمال تعرفه بر کالاهای خارجی سبب میشود که تولیدکنندگان داخلی بتوانند قیمت بالاتری را مطالبه کنند) بپردازند. منتقدین تجارت آزاد ما را مطمئن میسازند که این مبادلهای است که آنها راغب به پذیرش آن هستند و همچنین میخواهند ما نیز چه بخواهیم و چه نخواهیم آن را بپذیریم.
توده انبوه مصرفکنندهها تنها بازندگان حمایتگرایی نیستند. بخش صادراتی نیز آسیب خواهد دید. علاوه بر آن تمامی شرکتها یا صنایعی که از یکی از کالاهای «حمایت شده» استفاده میکنند خود را در یک عدم مزیت رقابتی میبینند. مورفی مینویسد: «زمانی که بوش در دوران ریاست جمهوری خود تعرفههای فولاد را برقرار کرد، خودروسازهای آمریکایی متضرر شدند. سهمیههای فدرال شکر نیز که باعث میشوند قیمت شکر در آمریکا دو برابر قیمت جهانی شود، به همین نحو سبب گردید کهLife Savers تولید خود را به کانادا یعنی جایی که در آن بتواند شکر را از تمام دنیا خریداری کند انتقال دهد.»
در ضمن مورفی تنها به تکرار استدلالهای رایج در دفاع از تجارت آزاد نمیپردازد. بلکه وی پا را فراتر گذاشته و جهتگیریهای رایجتری را مد نظر قرار میدهد که در سالیان اخیر در استدلالهای ضدتجارت به کار گرفته شدهاند. به ویژه وی به طوری قانعکننده به استدلال در برابر این گفته کنونی میپردازد که طبق آن در دورهای که کار و سرمایه سیار هستند، فرضیات کلاسیکی که مبنای تجارت آزاد را تشکیل میدهند و منافعی که گفته میشد برای همه طرفین به بار خواهد آمد، دیگر اعتباری ندارند.
«راهنمای به لحاظ سیاسی نادرست کاپیتالیسم» پر از دریافتها و برداشتهای جالب و نکات کمتر شناخته شده است، بنابراین مورفی بر پایه نکتهای که از جین جاکوبز اخذ کرده نشان میدهد که نظارتهای منطقه بندی و «برنامهریزی شهری» توسط افراد عقل کل چگونه در عمل به شیوع جرم و جنایت در مناطق شهری منجر شدهاند. وی نشان میدهد که چرا پیشینه ایمنی و ناکامیهای پرهزینه ناسا نه تنها نباید ما را متعجب سازد، بلکه در واقع باید وقوع آنها را انتظار داشت. او همچنین به بحث درباره مساله «آزادیسازی» در کالیفرنیا که بسیار مورد توجه واقع شده و به طور کلی غلط معرفی شده است میپردازد. این رخدادی خاص بود که در آن اثرات آزاد سازی تصنعی و ساختگی (که انگیزههایی را به وجود آورد که حتی از آن چه قبلا وجود داشت نیز مخرب تر بودند) با لجاجت به بازار آزاد نسبت داده میشد!
بسیاری از افراد با بی توجهی تصور میکنند که مطالعه یک کتاب اقتصادی باید به نحو وصفناپذیری سخت و طاقتفرسا باشد، اما راهنمای به لحاظ سیاسی نادرست کاپیتالیسم بسیار سرگرمکننده بوده و توسط دانشمندی به نگارش در آمده است که میتواند مقالههای علمی دقیق و همه جانبهای را بنویسد و نیز میتواند مفاهیم مشکل را به شیوهای که درک آن برای عموم مردم آسان باشد، شرح دهد.
اما این کتاب تنها برای شما نیست، بلکه برای تمامی دانشجوها در طول زندگیتان نیز هست که در کلاسهای مطالعات اجتماعی تقریبا به همه آنها مطالبی راجع به فداکاری طبقه سیاسی آمریکا و تعهد بیطرفانه به خیر جمعی درس داده میشود. آنها نکاتی راجع به کارکردهای شکل کنونی دولت میآموزند که در آن افراد دارای نیت خوب در حوزه عمومی با یکدیگر ملاقات کرده و برای افزایش رفاه تمام مردم آمریکا به همکاری بر سر ابتکارت خود میپردازند.
دنیا پر از مردههای متحرک است. افکار بدیع و تازه (و تعداد فراوان از آنها) بهترین پادزهر هستند و به همین دلیل است که کتاب مورفی تا ایناندازه مهم بوده و چنین مورد استقبال قرار گرفته است.
* توماس وودز متخصص ارشد تاریخ آمریکا در انستیتو لودویگ فن میزس است. کتابهای وی عبارتند از چگونه کلیسای کاتولیک تمدن غربی را به وجود آورد؛ کلیسا و بازار: دفاعی کاتولیک از اقتصاد آزاد (برنده مقام اول جایزه بنیاد تمپلون در سال ۲۰۰۶) و پر فروشترین کتاب نیویورک تایمز با عنوان راهنمای به لحاظ سیاسی نادرست تاریخ آمریکا.
ارسال نظر