دکترین و استراتژیهای توسعه اقتصادی در دهه ۱۹۶۰
کشاورزی و صنعت در فرآیند توسعه اقتصادی
بخش دوم
مباحث زیادی در مورد نقش کشاورزی در فرآیند توسعه صنعتی صورت گرفته است. تجربه نشان داده که توسعه بخش کشاورزی نقش حیاتی در جریان توسعه اقتصادی دارد.
سید یاسین اسدی*
بخش دوم
مباحث زیادی در مورد نقش کشاورزی در فرآیند توسعه صنعتی صورت گرفته است. تجربه نشان داده که توسعه بخش کشاورزی نقش حیاتی در جریان توسعه اقتصادی دارد. اقتصادانان دهه ۱۹۴۰ بر این عقیده بودند که توسعه کشاورزی و صنعتی به دلیل محدود بودن منابع اقتصادی در دو جهت متضاد حرکت میکنند؛ در حالی که در میان اقتصاددانان معاصر این باور رایج است که نه تنها تضادی بین رشد همزمان و هماهنگ دوبخش وجود ندارد، بلکه آنها میتوانند در جریان توسعه اقتصادی به رشد یکدیگر کمک کنند. بخش کشاورزی در مراحل اولیه روند توسعه اقتصادی به دلیل تولید بخش مهمی از درآمد ملی و دربرداشت قسمت عمدهای از نیروی کار و سرمایه موجود در اقتصاد نقش اساسی در جریان رشد و توسعه اقتصادی دارد. به هر حال در بلندمدت بخشهای دیگر اقتصاد یعنی صنعت و خدمات با نرخ بالاتری رشد میکنند و به تدریج جایگزین بخش کشاورزی در اقتصاد میشوند.
در روند توسعه اقتصادی، بخش کشاورزی با انتقال تدریجی مازاد محصول، نیروی کار و سرمایه به دیگر بخشها، نقش مسلط خود را در اقتصاد به بخشهای صنعت و خدمات میدهد. منطقی است اگر فرض کنیم که در صورت انتقال سریع درآمد و پسانداز خالص، جریان انتقال اقتصادی منابع از این بخش به دیگر بخشها با سرعت بیشتری صورت گیرد. درنتیجه جریان تولید در دیگر بخشهای اقتصاد تقویت میشود و آنها هرچه سریعتر جایگزین بخش کشاورزی میشوند.
در کشورهای در حال توسعه تولید محصولات غذایی بر اقتصاد روستایی تسلط دارد. به عبارت دیگر، مواد غذایی بخش بزرگی از محصولات کشاورزی تولید شده در مناطق روستایی را تشکیل میدهد. زمانی که تولید کشاورزی به دلیل افزایش بازدهی زیاد شود، درآمد کشاورزان نیز افزایش خواهد یافت. افزایش درآمدهای سرانه متعاقبا تقاضا برای محصولات غذایی را افزایش خواهد داد. دراین اقتصادها کشش درآمدی تقاضا برای محصولات غذایی بسیار بالاست. مطالعات انجام شده نشان میدهد که کشش درآمدی تقاضا برای محصولات غذایی دراین کشورها بین ۶۰ تا ۸۰ درصد است. علاوه بر این، افزایش نرخ رشد جمعیت به دلیل کاهش سریع میزان مرگومیر، تقاضا برای محصولات غذایی را هرچه بیشتر افزایش میدهد. افزون بر این تقاضا برای مواد غذایی همراه با افزایش جمعیت در مناطق شهری و صنعتی افزایش مییابد. با توجه به این عوامل، افزایش تولید کشاورزی باید به نحوی باشد که بتواند با افزایش تقاضا مقابله کند. در شرایطی که افزایش تولید کشاورزی کمتر از نرخ رشد تقاضا باشد، قیمت محصولات کشاورزی افزایش خواهد یافت. برای جلوگیری از کمبود عرضه محصولات کشاورزی و جلوگیری از افزایش قیمتها ممکن است بخشی از ذخایر ارزی کشور به واردات این محصولات اختصاص یابد که این امر به معنی هرز رفتن منابع سرمایهگذاری در کشور است؛ سرمایههایی که میتوانست صرف تامین کالاهای سرمایهای شود.
در این شرایط ممکن است دولت نیز با اعمال سیاستهای کنترل قیمتها و جیرهبندی به مقابله با کمبود عرضه مواد غذایی برخیزد. تمام این عوامل براهمیت افزایش تولید محصولات غذایی در کشورهای درحال توسعه در روند رشد و توسعه اقتصادی تاثیر دارد. از طرف دیگر محصولات کشاورزی تنها شامل محصولات غذایی نمیشود، بلکه بخشی از محصولات تولید شده در بخش کشاورزی مانند پنبه، کنف، چای، نیشکر، چغندرقند و... را میتوان در بخش صنعت مورد استفاده قرار داد. بین تولید محصولات غذایی و محصولات کشاورزیـ صنعتی، تناسب معینی وجود دارد. پس کشاورزی نه تنها مواد غذایی مورد نیاز کشور را تامین میکند، بلکه میتواند مواد اولیه صنعتی لازم برای توسعه بخش صنعت، مانند صنایع نساجی را نیز فراهم آورد. کشورهای توسعه نیافته تنها در تولید محصولات کشاورزی معدودی برای صادرات تخصص دارند. زمانی که تولید و بازدهی محصولات کشاورزی صادراتی افزایش یابد، صادرات و درآمدهای صادراتی نیز افزایش مییابد. بنابراین مازاد تولید در بخش کشاورزی، جریان تمرکز سرمایه را در زمانی که درآمدهای صادراتی صرف واردات کالاهای سرمایهای میشود، تسریع میکند. هنگامی که توسعه اقتصادی به دلیل رشد صنعتی تقویت میشود، احتمالا سهم بخش کشاورزی در صادرات کاهش شدید مییابد؛ زیرا در داخل کشور به این محصولات چه برای تامین مواد غذایی مورد نیاز مناطق صنعتی و شهری و چه برای تامین مواد اولیه مورد نیاز بخش صنعت احتیاج است. این محصولات معمولا جایگزین واردات میشوند و ذخایر ارزی کشور را حفظ میکنند. به این ترتیب مازاد تولید محصولات غذایی سبب صرفهجویی در پرداختهای ارزی کشور خواهد شد. به عبارت دیگر، زمانی که کشور درصدد دستیابی به خودکفایی در تولید مواد غذایی است، پسانداز خالص از طریق صرفهجویی در پرداختهای ارزی میتواند به توسعه اقتصادی کمک کند. تولید بیشتر در بخش کشاورزی نه تنها به صرفهجویی ارزی میانجامد، بلکه توسعه سایر بخشهای اقتصاد را نیز در پی خواهد داشت.
ارزهای خارجی صرفهجویی شده را میتوان در ایجاد صنایع دیگر و نیز افزایش کارآیی صنایع موجود از طریق واردات مواد اولیه کمیاب، ماشینآلات، تکنولوژی و غیره استفاده کرد. کوزنتس به این پدیده «کمک تولید» بخش کشاورزی میگوید، زیرا «در مرحله اول تولید خالص اقتصاد را افزایش میدهد و در مرحله دوم سبب رشد تولید سرانه در اقتصاد میشود.»
صنعتی شدن جریان تولید کالاهای مصرفی و سرمایهای و نیز ایجاد سرمایه جهت پروژههای بالاسری اجتماعی به منظور تولید و تهیه کالا و خدمات برای مصرفکنندگان خصوصی و عمومی ضروری است. به این ترتیب صنعتی شدن نقش بسیار مهمی در توسعه اقتصادی کشورهای در حال توسعه دارد. همانطور که تجربه کشورهای توسعه یافته کنونی جهان نشان میدهد، صنعتی شدن شرط لازم توسعه اقتصادی است. بهطوری که در روند توسعه اقتصادی باید سهم بخش صنعت در تولید ناخالص ملی افزایش و سهم کشاورزی در آن کاهش یابد. انتقال مرکز ثقل اقتصاد از بخش کشاورزی به بخش صنعت، تنها از طریق اعمال سیاستهای صنعتی و اختیار استراتژیهای صنعتی ممکن است. در این حالت به قول هیرشمن توسعه بخش صنعت به سود سایر بخشهای اقتصاد نیز هست؛ چون بین بخشهای مختلف اقتصاد ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و رعایت توالی توسعه بین بخشها از کشاورزی به صنعت و از صنعت به خدمات ضروری است. رشد بخش صنعت و به دنبال کشیدن سایر بخشهای اقتصادی سبب افزایش اشتغال، تولید و درآمد در کل اقتصاد خواهد شد. در کشورهای در حال توسعه پرجمعیت و دارای تولید کشاورزی، صنعتیشدن به دلیل تقسیم و خردکردن زمین، کم بودن حجم محصولات کشاورزی قابل فروش، فقدان بازارهای داخلی و نیز استفاده از روشهای سنتی در تولید کشاورزی، ضروری است.
کشورهای در حال توسعه برای توسعه سریع اقتصادی نباید منتظر تغییر در تولید کشاورزی باشند. به عقیده هیرشمن رشد نامتعادل اقتصادی در مراحل اولیه توسعه اقتصادی به سود بخش صنعت خواهد بود و پس از آنکه تولید صنعتی به روال مطلوب درآمد، بخش کشاورزی را مدرنیزه خواهد کرد؛ در حالی که روزناشتاین رودان، لوئیس و نورکس اصلاحات ارضی را برای جداکردن مازاد نیروی کار از بخش کشاورزی و انتقال آن به بخش صنعت ضروری میدانند. بهترین روش آن است که کشورهای در حال توسعه با توسعه صنعتی شروع کنند و با عرضه محصولات صنعتی همچون کود شیمیایی به بخش کشاورزی تولید، کشاورزی را تشویق نمایند.
از طرف دیگر توسعه صنعتی برای ایجاد مشاغل جدید برای بیکاران پنهان در بخش کشاورزی ضروری است. در کشورهای پرجمعیت در حال توسعه، جمعیت کثیری از نیروی کار به صورت بیکاران پنهان هستند که تولید نهایی آنها در بخش کشاورزی ناچیز یا صفر است. میتوان مازاد نیروی کار را از بخش کشاورزی به بخش صنعت منتقل کرد، بدون آنکه تغییری در ترکیب تولید کشاورزی به وجود آید. از آنجا که تولید نهایی نیروی کار در بخش کشاورزی کمتر از بخش صنعت است، انتقال این نیروی کار از بخش کشاورزی به بخش صنعت، خود به خود تولید کل را افزایش خواهد داد. بنابراین کشورهای در حال توسعه پرجمعیت چارهای جز صنعتی کردن کشورشان ندارند. علاوه بر این کشورهای در حال توسعه نیاز به صنعتی شدن دارند تا بتوانند با اثرات شدید و منفی نوسانات قیمت مواد اولیه و محصولات کشاورزی صادراتی و نیز کسری در تراز پرداختهای خود مقابله کنند. اغلب این کشورها کالاهای کشاورزی و مواد اولیه و طبیعی، صادر و کالاهای مصرفی و سرمایهای ساختهشده را وارد میکنند. به دلیل نابرابر بودن قدرتهای اقتصادی و سیاسی طرفین تجارت، اعمال سیاستهای حمایتی از طرف کشورهای ضعیفتر اجتنابناپذیر خواهد بود.
این پدیدهها سبب وخامت هرچه بیشتر تراز پرداختهای کشورهای در حال توسعه شده است. این کشورها برای توسعه اقتصادی، نیازمند آن هستند که از وابستگی به صادرات مواد اولیه و محصولات کشاورزی خلاصی یابند و این کار تنها از طریق صنعتی شدن امکانپذیر است.
یکی دیگر از محاسن صنعتی شدن در کشورهای در حال توسعه، تقویت روانی و روحی مردم با این سیاستها است. امروزه صنعتی شدن به مشابه یک عامل غرورانگیز در میان کشورهای در حال توسعه قلمداد میشود؛ چرا که به معنی استفاده بیشتر از تکنولوژی، مهارتهای جدید، شهرهای بزرگتر و وسایل رفاهی بیشتر است. افزون بر این، درآمد در بخش صنعت با سرعت بیشتری فزونی میگیرد و منجر به سرمایهگذاری بیشتر میشود. از طرف دیگر صنعتی شدن با شهرنشینی، امکانات بیشتر اشتغال و درآمد همراه است، استاندارد زندگی مردم ارتقا مییابد، مرگومیر کاسته میشود و استفاده از وسایل بهداشتی و آموزش و پرورش نیز بیشتر میشود. هرچند امروزه صنعتیشدن در کشورهای پیشرفته، نابرابری در توزیع درآمد را کاهش داده، اما صنعتیشدن کشورهای در حال توسعه با افزایش نابرابری در توزیع درآمد همراه بوده است.
* دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
Yasin.asadi۱۳۶۷@gmail.com
ارسال نظر