از «علم اقتصاد اسلامی»- نظریهپردازان چه میگویند؟
علم اقتصاد اسلامی داریم یا نداریم؟ - ۱۱ مهر ۹۱
۵. «علم اقتصاد اسلامی»؛ ویژه مسلمانان
پیشتر در این سلسله نوشتهها خواندیم که در بین متفکران حوزه اقتصاد اسلامی، نظرات گونهگونی پیرامون «علم اقتصاد اسلامی» و چیستی آن وجود دارد. در این مقالات تاکنون به کندوکاو در دیدگاههای «اقتصاد اسلامی به منزله مکتب» و «اقتصاد اسلامی به منزله علم» پرداختهایم و دو دیدگاهی را که طبق آنها مطالعه در «علم اقتصاد اسلامی» باید به شیوهای تطبیقی با علم اقتصاد متعارف یا مستقل از آن انجام گیرد، وارسیدهایم.
محسن افغانی
۵. «علم اقتصاد اسلامی»؛ ویژه مسلمانان
پیشتر در این سلسله نوشتهها خواندیم که در بین متفکران حوزه اقتصاد اسلامی، نظرات گونهگونی پیرامون «علم اقتصاد اسلامی» و چیستی آن وجود دارد. در این مقالات تاکنون به کندوکاو در دیدگاههای «اقتصاد اسلامی به منزله مکتب» و «اقتصاد اسلامی به منزله علم» پرداختهایم و دو دیدگاهی را که طبق آنها مطالعه در «علم اقتصاد اسلامی» باید به شیوهای تطبیقی با علم اقتصاد متعارف یا مستقل از آن انجام گیرد، وارسیدهایم. در این بخش و بخش بعد که هفته آینده میخوانید، به ترتیب به مرور دو دسته از دیدگاههایی میپردازیم که «علم اقتصاد اسلامی» را به طرق مختلف، خاص جوامع اسلامی یا در برابر، علمی برای کل انسانها میدانند.
سردبیر فصلنامه اقتصاد اسلامی میگوید که یکی دیگر از مباحث مورد اختلاف درباره «دانش اقتصاد اسلامی»، قلمرو آن است. طبق استدلال او برخی مطرح کردهاند که دامنه «علم اقتصاد اسلامی» محدود به رفتار مسلمانان میشود و برخی آن را شامل همه زمانها و مکانها میدانند. در نگاه معتقدان به جهانشمولی «علم اقتصاد اسلامی»، وحی و سنت ما را به روابط و متغیرهایی متوجه میکنند که به رفتار مسلمانان محدود نشده و با رفتار تمام انسانها ارتباط دارد (مانند تمایل انسانها به مقدار بسیار فراوان ثروت که مربوط به عموم بشر بوده و به مسلمانان منحصر نیست) و بنابراین، موضوع اقتصاد اسلامی به جامعه اسلامی محدود نیست؛ بلکه شامل همه انسانها اعم از موافق یا مخالف اسلام میشود.
«علم اقتصاد اسلامی»؛ ویژه مسلمانان
یک ویژگی مشترک در دستهای از تعاریفی که برای «علم اقتصاد اسلامی» ارائه شده، این است که به شیوههای گوناگون تاکید میکنند که آنچه «علم اقتصاد اسلامی» میخوانند، به طریقی مختص جامعه مسلمانان است. منذر قحف میگوید که «بسیاری» از اقتصاددانان اسلامی، اقتصاد اسلامی را فقط مطالعه کاربرد علم اقتصاد برای جوامع اسلامی تلقی میکنند؛ خواه در شکل کاملا آرمانی آن و خواه در شکل واقعی آن که امروزه در کشورهای مسلمان وجود دارد.
قحف میگوید که اصطلاح «علم اقتصاد اسلامی» را میتوان این چنین تعریف کرد: «بررسی محدودهای از مطالعات که بر فرض وجود اصول موضوعه اسلامی در محیط اجتماعی-سیاسی- قانونی و وجود نظام ارزشها و اخلاقیاتی که رفتار اقتصادی زنان و مردان را در جامعه اسلامی هدایت میکند، مبتنی است». آقانظری نیز در تعریف «علم اقتصاد اسلامی» میگوید که مجموعهای از گزارههای خبری که اولا تجربهپذیرند، ثانیا نظاموار بر محور یک موضوع معین و تعریفشده شکل گرفتهاند و ثالثا استناد منطقی به آموزههای اسلامی دارند، «علم اقتصاد اسلامی» نامیده میشود. به تعبیر دیگر، به گزارههای تجربهپذیری که از یک طرف ارتباط منطقی با یکدیگر دارند و شناخت منظومهای را به وجود میآورند و از طرف دیگر از آموزههای اسلامی الهام گرفتهاند، به گونهای که بتوان آنها را به طور منطقی به این آموزهها استناد داد، «علم اقتصاد اسلامی» میگویند.
به اعتقاد آقانظری در علوم انسانی و از جمله علم اقتصاد، «باید مرحله گردآوری را از مقام داوری جدا کرد» و در نتیجه، در زمینه شکلدهی فرضیه (تئوری) میتوان از حوزههای مختلف فکری، فرهنگی استفاده و گزاره تجربهپذیر را ارائه کرد. در واقع تجربه در مرحله داوری به قضاوت مینشیند و نگاهی به خاستگاه گزاره ناظر به فرضیه ندارد. در واقع تجربه در مرحله بعد از جمعآوری و تدوین تئوری به کار گرفته میشود. در مقام تدوین تئوری شخصیت فکری عالم، جهانبینی و ایدئولوژی او تاثیر دارد، همچنان که در مقام تایید از طریق تجربه هیچگونه فرقی مطرح نیست که ایدئولوژی خاص یا شخصیت علمی نظریهپرداز در تدوین تئوری او تاثیری داشته است یا نه.
همچنین از نگاه علیاصغرهادوینیا نهتنها علم اقتصاد اسلامی امری ممکن است، بلکه برای «ارزیابی و تبیین رفتارهای اقتصادی موجود و تحقق جامعهای که اقتصاد آن مطابق آموزههای اسلامی باشد»، ضروری است. به باور او «علم اقتصاد اسلامی»، در صورت وجود، یکی از شاخههای معارف اسلامی است. چنانکه او استدلال میکند، با بررسی تعریفهای گوناگون ارائهشده برای «معارف اسلامی»، میتوان به مهمترین معیارها برای اسلامی بودن علم اقتصاد دست یافت. در یک نتیجهگیری کلی، معیار تقید «علم اقتصاد» به پسوند «اسلامی»، هرگونه تاثیرپذیری از «آموزههای وحیانی» است.۱ به گفته او به نظر میرسد که مسیر منطقی برای تدوین «علم اقتصاد اسلامی» این است که در مرحله اول از جهانبینی۲ و عقاید اسلام،۳ عناصری برگرفته شوند که توانمندی لازم برای کشف مبانی فلسفی و مکتبی (ارزشی) علم اقتصاد اسلامی را داشته باشند و سپس با تکیه بر این مبانی، مسائل اقتصادی مورد بازخوانی مجدد قرار گیرند. محصول این بازخوانی، گزارههای روشنی است که تامینکننده آرای اقتصاد اثباتی و نیز اقتصاد دستوری خواهد بود. در مجموع آنچه میتواند «علم اقتصاد اسلامی» نامیده شود، قسمتی از معارف بشری است که شایستگی تحقق هریک از مراحل پیشگفته را داشته باشد.
هادوینیا میگوید که نزد بسیاری از اقتصاددانان، متاثر بودن از ارزشها در زمینه اقتصاد به اقتصاد دستوری منحصر نیست. «در هیچ علمی نظریه با مشاهده فارغ از ارزشگذاری ممکن نیست و هیچ اقتصاددانی نمیتواند از نظر ارزشی در برابر مسائل و موضوعات مطروحه از جمله مسائل اقتصادی بیطرف باشد؛ خود بیطرفی هم نوعی داوری ارزشی و اخلاقی است.» به گفته او در نگاه این افراد، نه تنها احکام سیاست اقتصادی، بلکه تقریبا همه احکام اساسی علم اقتصاد، بهگونهای تجویزیاند؛ یعنی میتوان گفت که «اقتصاد به طور مشخص، علمی اثباتی یعنی وصفی نیست، بلکه علمی هنجاری یعنی تجویزی است.»
همچنین میرمعزی در «موضوع علم اقتصاد اسلامی» اشاره میکند که در میان برخی اقتصاددانان مسلمان این نظریه حاکم است که «موضوع علم اقتصاد اسلامی، رفتار اقتصادی مسلمانها در جامعه اسلامی است.»
به گفته او، «از کلمات شهید صدر درباره علم اقتصاد این نظریه استفاده میشود.» سیدمحمدباقر صدر اعتقاد دارد که «دانش اقتصاد عبارت از این است که ابتدا اطلاعات از روی دادههای واقعی اقتصادی، جمعآوری شده و براساس مطالعات علمی پردازش و آنگاه قوانین مربوط به آنها کشف شود و لازمه آن این است که مکتب اقتصادی اسلام در جامعه پیاده شود و هنوز چنین اتفاقی در جوامع اسلامی نیفتاده است.» ایشان همچنین اعتقاد دارد که «تا وقتی که مذهب اقتصادی اسلام با همه اصول، مشخصات و اجزایش در متن زندگی پیاده نشود و وقایع و تجربههای اقتصادی آن جامعه به صورت منظم مورد بررسی قرار نگیرد، امکان ندارد علم اقتصاد اسلامی به معنای حقیقی آن متولد شود.» از این رو سیدمحمدباقر صدر یگانه راه انتساب علم اقتصاد به اسلام را در این میداند که موضوع بررسیهای اقتصادی، رفتارها و پدیدهها در جامعه اسلامی باشد و جامعه اسلامی نیز به نظر ایشان جامعهای است که در آن مذهب اقتصادی اسلام با تمام شرایط و اجزایش تحقق یافته است. به گفته میرمعزی به نظر میرسد که ایشان، روش علم اقتصاد متعارف در وصف، تبیین و پیشبینی را «بدون هیچگونه ملاحظهای پذیرفتهاند. همچنین نقش جهانبینیهای متفاوت در علم در نظر گرفته نشده است.» اما به اعتقاد نویسنده موضوع علم اقتصاد اسلامی، این در حالی است که «روش علم اقتصاد متعارف بر اصالت ماده، اصالت فرد، اصالت تجربه و نگاه نومینالیستی به مفهومهای کلی» مبتنی است. میرمعزی اعتقاد دارد که مبانی جهانشناختی و معرفتشناختی علم اقتصاد متعارف با مبانی اسلامی متفاوت است و این تفاوت باعث اختلاف در روش وصف و تبیین و پیشبینی میشود. در نگاه او میتوان به «علم اقتصاد اسلامی» به صورت علمی که «با مبانی بینشی اسلام درباره معرفت، هستی و انسان به وصف، تبیین و پیشبینی رفتارها و پدیدههای اقتصادی میپردازد»، اندیشید.
میرمعزی معتقد است که بهطور کلی علم اقتصاد نمیتواند جهانشمول باشد؛ «زیرا علم اقتصاد علمی است که به وصف، تبیین و پیشبینی رفتارهای اقتصادی میپردازد. وصف، مقدمه تبیین و پیشبینی، نتیجه آن است و تبیین رفتارهای انسان با صرفنظر از جهانبینی و ارزشهای وی عقلا ممکن نیست.» او میگوید که رفتارهای اقتصادی بدون توجه به بینشها و ارزشهایی که در ورای آنها نهفته است، قابل تبیین نیست و چون بینشها و ارزشها در جامعههای گوناگون متفاوتند، به طور عقلی ممکن نیست که به مجموعه قواعد واحدی برای تبیین آنها دست یافت و «علم اقتصاد اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست.»
از دیدگاه نویسنده موضوع علم اقتصاد اسلامی، علم اقتصاد را به دو وجه میتوان به اسلام منتسب کرد: از راه موضوع و از راه مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی. اگر موضوع این «علم»، رفتارهای انسانهای مسلمان در جامعه اسلامی باشد، حتی اگر روش وصف، تبیین و پیشبینی یکسان باشد، باز نتیجهها فرق میکند؛ «زیرا اصول مذهب اقتصادی اسلام با اصول مذهب مکتب سرمایهداری متفاوت است.»
او همچنین درباره انتساب علم اقتصاد به اسلام از راه مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی میگوید که این مبانی در اسلام با مکتب سرمایهداری متفاوت است. به گفته وی، «روش
فرضیهای-استنتاجی محصول مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی سرمایهداری است. این روش در کشف حقیقت و تبیین رفتارهای اقتصادی با اشکالهای جدی روبهرو است و براساس مبانی اسلامی میتوان به روش جدیدی برای تبیین و پیشبینی رسید. در صورتی که چنین روشی ابداع و ارائه شود، میتوان مدعی وجود علم اقتصاد اسلامی جهانشمول بود.» در این صورت انتساب علم اقتصاد به اسلام به علت آن است که روش بررسیهای علمی بر مبانی بینشی اسلامی مبتنی است، نه به این علت که موضوع بررسیهای علمی رفتارهای اقتصادی مسلمانها در جامعه اسلامی است و جهانشمول بودن به این معنا است که با این روش میتوان جامعه غیراسلامی را نیز مورد بررسیهای علمی قرار دارد و به معنای وجود قانونهای جهانشمولی که با آنها بتوان رفتارهای اقتصادی مسلمانها و غیرمسلمانها را در جامعههای گوناگون اسلامی و غیراسلامی تبیین کرد، نیست.۴
آقانظری در «نظریهپردازی اقتصاد اسلامی» استدلال میکند که برای دستیابی به تعریف جامع برای موضوع علم اقتصاد، هم رفتارها و هم پدیدههای اقتصادی باید مورد توجه قرار گیرند. از طرف دیگر، موضوع «علم اقتصاد اسلامی» باید به طور منطقی به آموزههای اسلامی ارتباط و استناد داشته باشد تا بتوان آن را به اسلام و آموزههای آن نسبت داد. به تعبیر دیگر، «علم اقتصاد اسلامی» از آن جهت که قلمرو این علم را در محدوده خرد و کلان تحت تاثیر دیدگاههای خود قرار میدهد، باید هم رفتارهای اقتصادی و هم پدیدههای اقتصادی جامعه را مورد توجه قرار دهد. بر این اساس، میتوان موضوع آن را چنین تعریف کرد: «تبیین نظم حاکم بر رفتارها و پدیدههای اقتصادی جامعه که از آموزههای اسلامی تاثیر پذیرفتهاند.» آقانظری استدلال میکند که طبیعت موضوع «علم اقتصاد اسلامی»، روش علمی تجربی را تعیین میکند؛ اما بهکارگیری این روش در مورد برخی نظریات و قضایای مرتبط با این موضوع آنگاه زمینه علمی پیدا میکند که آموزههای اسلامی کاربردی شود. او همچنین استدلال میکند که نظریههای مربوط به علم اقتصاد اسلامی با هدف کشف واقعیت اقتصادی و تجزیه و تحلیل رابطه میان متغیرهای اقتصادی در جامعه اسلامی تدوین میشود. «نظریه اقتصاد اسلامی» نظریهای است که با توجه به واقعیت سیال و انعطافپذیر واقعیت اجتماعی، «برای تغییر عینیت اقتصادی در جهت اهداف اقتصاد اسلامی» طراحی میشود.۵ در دیدگاه او، «علم اقتصاد اسلامی» تعارض اصولی با علم اقتصاد ندارد و به راحتی میتواند از دستاوردهای آن در زمینه روابط متقابل متغیرهای اقتصادی بهره ببرد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
پاورقی:
۱- به گفته وی فرض بر این است که تعالیم وحیانی، قرائتهای گوناگونی را برمیتابد که برداشتهای روایی «به علت اتصال مستمر با ماورای طبیعت»، برتری و خلوص لازم را داشته و در واقع ادامه آموزههای قرآنی است.
۲- جهانبینی، «ساختار ذهنی است که تمام مشکلات مربوط به هستی ما را به طور منظم و مبتنی بر فرضیههای برتر حل میکند؛ بهگونهای که هیچ پرسشی بدون پاسخ نماند و جایگاه ثابت هر چیز مورد علاقه را بیابیم.» به عبارت دیگر، جهانبینی برداشت کلی از مجموع جهان هستی بوده و عناصر آن، تفسیرها و نوع تحلیلهایی است که انسان درباره هستی، جهان و اطراف انسان، جامعه و تاریخ دارد. جهانبینی شامل کلیترین گزارههایی است که درباره هستها مطرح میشود.
۳- عقاید نیز «نظام فکری است که شکل رفتار انسان را تعیین میکند و شامل نظامی از اندیشهها و داوریهای روشن و سازمانیافته است که اساسا از ارزشها سرچشمه گرفته، رهنمود دقیقی برای عمل تاریخی گروه یا جامعه ارائه دهد.»
۴- او در ادامه میافزاید: «علم اقتصاد اسلامی با روشی مبتنی بر مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی اسلام میتواند به وصف، تبیین و پیشبینی در جامعههای اسلامی و غیراسلامی بپردازد؛ اما این به معنای قانونهای علمی جهانشمول برای تبیین رفتارهای انسانهای مسلمان و غیرمسلمان در جامعههای اسلامی و غیراسلامی نیست، بلکه چنین چیزی امکان عقلی ندارد. علم اقتصاد اسلامی با بهکارگیری این روش در جامعههای اسلامی به نتیجههای متفاوت با جوامع غیراسلامی خواهد رسید.»
۵- «نقش عالم اقتصاد اسلامی آن است که با توجه به شناختی که از فرآیند تاثیرگذاری متغیرهای کیفی اسلامی، در کنار شناخت از تاثیر عوامل مادی، در تصمیمگیری و انتخاب افراد، سازمانها یا نهادها دارد، مسیر حرکت و روند تغییر پدیده را در جهت اهداف اقتصادی اسلامی سوق دهد. چه اینکه وقتی تصمیمی اتخاذ شد، نتیجه قهری آن در شکلگیری پدیده قطعی است.»
ارسال نظر