موانع توسعه علوم در ایران
چنانچه آقای محمدرضا اسدی در یادداشتی با عنوان «انسان، حلقه مفقوده مهندسی در ایران» (منتشره در صفحه ۲۸ دنیای اقتصاد در تاریخ یکشنبه ۶ اسفند ۹۱)، اولا ضعف علوم انسانی را در ایران، ناشی از نگاه تکنیکی و ابزاری به علوم مدرن دانستند و ثانیا نتیجه ورود مهندسان به علوم انسانی را غلبه نگاه شیء گرا، کمی، تحمیلی و زودبازده آنان در موضوعات پیچیده انسانی عنوان کردند. در این نوشتار، عقبماندگی علوم انسانی در ایران و پیامدهای ورود مهندسان به علوم انسانی از زاویه دیگری بررسی میشود.
عقب ماندگی علوم انسانی در ایران
با مقایسه دستاوردهای فنی و مهندسی دانشجویان و دانشمندان ایرانی با آنچه در حوزه علوم انسانی به دست آمده است، میتوان فورا به عقب ماندگی علوم انسانی در ایران حکم کرد و سپس علت اصلی آن را فضای آموزشی و ورود نخبگان به رشتههای فنی-مهندسی دانست. واقعیت، اما میتواند چیز دیگری باشد.
ورود افرادی با بهره هوشی بیشتر به رشتههای فنی تنها مختص به ایران نیست. در پژوهشی که رابطه بین نمره آزمون GRE (آزمونی برای سنجش تواناییهای داوطلبان به تحصیل در آمریکا) افراد داوطلب به ادامه تحصیل و رشتههای تحصیلی را در ایالات متحده آمریکا بررسی کرده است، داوطلبان رشتههای مهندسی و علوم، پایه نمره بیشتری داشتهاند. در نتایج حاصل از این بررسی، رشتههای علوم انسانی و اجتماعی به ترتیب در رتبههای 5 و 7 قرار گرفتهاند. پژوهشهای دیگری با همین موضوع نیز نتایج مشابهی را نشان میدهند. در واقع، جنس حرفههای فنی و مهندسی مستلزم آن است که افراد در آنها از توانایی و خلاقیت ذهنی خوبی برخوردار باشند. (منبع: www.psychologytoday.com)
آنچه عامل اصلی عقب افتادگی علوم انسانی در ایران است، ضعف دانش آموختگان آن نیست. هم اکنون در بسیاری از حوزههای علوم انسانی در ایران استادان و دانشجویان نخبهای هستند که منشا تاثیرات مثبتی در رشته خود بودهاند.
عامل اصلی، در عقب ماندگی علوم انسانی در ایران، به مبادی و موضوعات مورد بررسی در علوم انسانی بازمیگردد. علوم فنی و مهندسی دارای موضوعاتی عینی و جهانشمول هستند. یک اتومبیل، یک برج تقطیر یا یک فضاپیما در کارکرد خود از اصول مشترکی پیروی میکنند که در همه جای دنیا یکسان است. بر اساس همین تشابه میتوان اصول ساخت و طراحی خودرو را آموخت و با استفاده از همان اصول در ایران اتومبیل تولید کرد و مورد استفاده قرار داد.
موضوعات علوم انسانی اما، چندوجهی است و پیچیدگی بیشتری دارد. موضوع این علوم، ساحت فکری، روانی و رفتاری انسان به صورت فردی و جمعی است. انسانی که در زمان و مکان خودش معنا پیدا میکند. چنین خصوصیتی باعث شده است علوم انسانی وقتی کارآیی و ثمربخشی داشته باشد که اولا در مقام تئوری بومی شده باشد و ثانیا در مقام عمل، دانشمندانش به روشها و شیوههای تحقیق در آن مسلط باشند.
به طور کلی، هنگامی که تمدنی با علوم تمدن دیگری در تماس قرار میگیرد برای آنکه به دوران نوزایی و تولید علمی موثر دست یابد از سه مرحله ترجمه، برای آموختن علوم نوین، نقد و موشکافی، برای تجزیه و تحلیل علوم جدید و بومیسازی، برای تئوریپردازی و حل مشکلات خود، عبور میکند. ایران در اولین مرحله از بهرهگیری از علوم نوین قرار گرفته است؛ بنابراین در این فضا، علوم مهندسی که موضوعاتی عامتر و کاربردیتر دارند از مقبولیت بیشتری، در میان مردم و البته سیاستگذاران برخوردارند. همین تفاوت اساسی باعث شده است در این مرحله علوم مهندسی و فنی پیشرفت بیشتری داشته باشند و بالطبع حرف از عقب ماندگی علوم انسانی در ایران باشد.
ذهن مهندسی در علوم انسانی
یکی از اهداف اصلی آموزش و پرورش مدرن، از دوره ابتدایی تا دبیرستان، آموزش مهارت تفکر انتقادی به دانشآموزان است. تفکر انتقادی به نوعی تفکر هدفمند، ساختاریافته و عاری از خطا گفته میشود که از طریق آن میتوان از مقدمات درست به نتایج صحیح رسید. تفکر انتقادی مهارتی فراتر از منطق است و ذهن فرد را برای مواجهه با مدعیان حقیقت آماده میکند و در عین حال به او این توانایی را میبخشد که به طریقی درست استدلال کند و سره را از ناسره تشخیص دهد.
متاسفانه، چنین مهارتی در آموزش و پرورش ایران آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است. هر چند در دهه اخیر، در تغییر کتب درسی، رویکرد انتقادی به دانش مد نظر قرار گرفته؛ اما برای نهادینه شدن آن در آموزش و پرورش سالها زمان نیاز است.
در این میان اما، در دروسی مثل ریاضیات و هندسه چون با اثبات و استدلال سر و کار دارند به تدریج مهارت تفکر انتقادی به دانشآموزان منتقل میشود و ذهن آنان را برای تحلیل و تفکر نظاممند آماده میکند. همین نقطه قوت ورود فارغالتحصیلان مهندسی به علوم انسانی است.
کسانی که سالها در دبیرستان و دانشگاه مساله حل کردهاند، ذهنی آماده برای ورود به حوزههای دیگر دارند. آنان نوع درستِ تفکر و استنتاج را آموختهاند و برای همین با دانستن مقدمات علوم دیگر میتوانند راه خود را پیدا کنند. از این زاویه ورود مهندسان به علوم انسانی نه تنها هراسانگیز یا اشتباه نیست، بلکه به دلیل توانایی ذهنی آنان میتواند موجب شکوفایی علوم انسانی و بیرون آمدن آن از فضای تقلید و تکرار شود.
یکپارچگی علوم فنی و انسانی
موضوع دیگری که پای مهندسان را به علوم انسانی میکشاند، ظهور و فراگیری پارادایم جدیدی از دانش در دنیای امروز است. این پارادایم جدید، که به آن علوم و فناوریهای همگرا میگویند، پس از پیشرفتهای بشر در حوزههای بسیار تخصصی و تلاش دانشمندان برای یکپارچگی رشتههای گوناگون با هدف افزایش کیفیت زندگی انسان مطرح شده است. در این پارادایم، بر خلاف نگاه جزئی و تخصصی، با نگاهی کلی به علوم پرداخته میشود تا از دل آن فنآوریها و راه حلهایی برآید که با بیشترین بازده به نفع انسان باشد. براساس همین پارادایم است که امروزه حوزههای بین رشتهای مثل علوم شناختی، نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی رواج بسیار یافتهاند و طرفداران زیادی دارند. در این پارادایم نه تنها از ورود متخصصان رشتههای دیگر به حوزههای انسانی استقبال میشود، بلکه آن را راهی جدید برای پر کردن خلأها و رفع نقصهای دنیای مدرن و دستیابی به سطحی متفاوت از رفاه و آسایش میدانند.
به این ترتیب مهندسانی که علوم انسانی بدانند، بهتر میتوانند فنآوری و تکنیک را برای خدمت به بشر به کار گیرند. آنان با ذهنی خلاق و با آشنایی به جنبههای روانی و اجتماعی انسان میتوانند ابزارها و فناوریهایی خلق کنند که بیشتر با انسان و روحیاتش سازگار باشند و او را در راه کسب رضایتمندی و غنای روحی یاری کنند.
جمعبندی
بنا بر آنچه گفته شد، علوم انسانی در ایران نه به واسطه ضعف نیروی انسانی بلکه به علت ماهیت متفاوت از علوم مهندسی، به طور طبیعی، در مرحلهای از تولید علم قرار گرفته است که چندان به چشم نمیآید. حضور افراد باهوش یا نخبه در رشتههای علوم انسانی میتواند گذر از این مرحله را تسریع کند و همزمان اهمیت این علوم را، برای اداره و حل مشکلات جامعه، به مردم و مسوولان گوشزد کند.
علاوه بر این ورود مهندسان به علوم انسانی از دو جنبه حائز اهمیت است. یکی اینکه در شرایط آموزشی ایران افراد مهارتهای لازم برای ورزیدگی در تفکر را نمیآموزند؛ ولی در رشتههای مهندسی این مهارت خودبهخود تقویت میشود. تغییر رشته افرادی در این رشتهها میتواند منجر به نقد و تحلیل علوم انسانی و تحول سریعتر در این رشتهها شود. دیگر اینکه روند ظهور علوم جدید طوری است که حوزههای چند رشتهای اثرگذارتر شدهاند و نگاه بین رشتهای اهمیت ویژهای یافته است. چنین روندی به نفع حضور مهندسان در علوم انسانی است و فرصتهای جدیدی برای پژوهش و نوآوری در اختیار جامعه دانشگاهی قرار خواهد داد.
در چنین شرایطی شاید حضور مهندسان به بازسازی و برافراشته شدن بنایی محکم از علوم انسانی بینجامد که بتوان از فراز آن در برابر طوفانهای دنیای مدرن ایستاد و جامعهای روبه رشد و توسعهای متوازن داشت.
md.shahrabi@yahoo.com*
ارسال نظر