اتلاف انرژی؟

مترجم: نرگس حاتمی

منبع: نیویورکر

در دفاع از یارانه‌های سبز

دو سال پیش، شرکت انرژی خورشیدی سولیندرا محبوب دفتر اوباما بود. این شرکت بیش از پانصد میلیون دلار به صورت وام از وزارت انرژی دریافت کرد، و در حال ساخت کارخانه‌ای برای تولید یک جایگزین کاملا جدید و انقلابی برای پانل‌های خورشیدی بود، جایگزینی که به سیلیکون که بسیار گران‌قیمت است نیاز نداشت و به شکل تیوپی عرضه می‌شد. این برای استراتژی مشاغل سبز دفتر اوباما نمایش بسیار خوبی بود. معاون رییس‌جمهور، جو بایدن در مراسم افتتاح کارخانه از طریق تماس ویدئویی سخنرانی کرد و گفت این شرکت در حال ایجاد «مشاغل فردا است». در ماه مه، اوباما در کارخانه سخنرانی و اعلام کرد، «شرکت‌هایی مانند سولیندرا همواره موتور واقعی توسعه اقتصادی هستند.»

دقیقا اینطور نیست. در واقع سولیندرا با مشکل بزرگی مواجه بود: قیمت پانل‌های سیلیکون به شدت کاهش می‌یافت و محصولات آن را بی‌رقیب می‌ساخت. شرکت در تلاشی بیهوده برای سرپا ماندن و بقای خود تمام نقدینگی خود را مصرف کرد؛ در اواخر آگوست، اعلام ورشکستگی کرد و هزار و صد نفر از کارکنان خود را اخراج کرد. سولیندرا از مایه غرور دولت تبدیل به زنگ خطر شد. اف.بی.آی به دفاتر آن هجوم آورد و جمهوریخواهان کنگره جلسات تحقیق و بررسی متعددی برگزار کردند، از جمله جلسه‌ای که در آن دو تن از مدیران ارشد شرکت ترجیح دادند سکوت کنند. ادعاها مبنی بر فساد در حال اوج‌گیری است؛ منتقدان دولت بر این باورند که کل ایده حمایت دولت از شرکت‌های سبز باید به عنوان طرحی بیهوده و بی‌مصرف کنار گذاشته شود.

واشنگتن همان است که بود، واکنش‌های شدید علیه سوبسیدهای سبز اصلا تعجب‌آور نیست. اما این واکنش شدید هم در هر قدم به اندازه تب حمایت از سولیندرا هیستریک بود. سیاست‌های بخش صنعت دارای تاریخچه پر فراز و نشیبی است، و در کشورهای در حال توسعه دخالت دولت در بازار اغلب تفسیر به همدستی کاپیتالیستی شده است. اما در دیگر کشورها داستان بهتر از این است؛ بسیاری از اقتصاددانان می‌گویند دخالت دولت در بازار در رشد پس از جنگ کشورهایی مثل ژاپن، کره جنوبی و تایوان بسیار موثر بوده است؛ این اواخر، آلمان با استفاده از سوبسیدها صنعت انرژی خورشیدی قابل ملاحظه‌ای ایجاد کرده است. بی‌تردید درست است که ما نمی‌خواهیم دولت در کار این باشد که تصمیم بگیرد کدام خرده‌فروش بزرگ و کدام سازنده پخش کننده موسیقی بیشترین شانس موفقیت را دارد. اما از طرفی این هم درست است که در تعداد معدودی از صنایع نقش مکمل دولت در بازار از طریق سوبسید دادن به تحقیقات و توسعه، معنی می‌دهد و معقول است. انرژی‌های قابل تجدید یکی از آنهاست.

این به آن دلیل است که بازار انرژی مثل اغلب بازارهای دیگر نیست. در واقع؛ اقتصاد انرژی جایگزین به گونه‌ای است که سرمایه‌گذاران خصوصی، اگر به حال خود گذاشته شوند، مجبور می‌شوند در آن برای دیگران سرمایه‌گذاری کنند (یعنی در واقع سرمایه‌گذاری نکنند)، چرا که منافع اجتماعی قابل توجه - هوای پاکیزه، گازهای گلخانه‌ای کمتر- به همگان می‌رسد و نه تنها مشتریان مستقیم و بلاواسطه‌ آن. این یعنی نرخ بازگشت اقتصادی به میزان قابل ملاحظه‌ای پایین‌تر از نرخ بازگشت اجتماعی است. بازارهای انرژی نیز تحت سلطه شرکت‌های کنترل شده و تثبیت شده (entrenched) است و این امر انگیزه سرمایه‌گذاری را کاهش می‌دهد؛ به‌رغم مقیاس عظیم بازار انرژی؛ از سال ۲۰۰۵ هزینه در حوزه انرژی، R & D تنها ۲ درصد از کل این هزینه را در ایالات متحده داشته است. این فرصتی برای دولت فراهم می‌کند تا با سرمایه‌گذاری هوشمندانه بر اعتبار خود بیفزاید، درست همان‌طور که می‌تواند با هزینه کردن در آموزش و زمینه‌های زیربنایی به ارزش سرمایه خود اضافه کند: دیگر حوزه‌هایی که در آن بازگشت اجتماعی بالاتر و بیشتر از حوزه‌های اقتصادی است.

البته، برخی بر این باورند که شکست و سقوط سولیندرا نشان می‌دهد که دولت هوشمندانه سرمایه‌گذاری نمی‌کند. اما در حالی که سوبسیدهای دولت دارای مشکلات درون‌ساختاری هستند - واضح‌تر از همه اینکه مقداری پول صرف پروژه‌هایی می‌شود که به هر حال اتفاق می‌افتاده‌اند- هنوز نشانه‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه وزارت انرژی بی‌محابا پول خرج کرده است: فرآیند بررسی، که متکی بر سه هزار متخصص از خارج است، به طور غیرمعمولی شدید و مجدانه بود. سولیندرا قماری بود که با شکست مواجه شد، اما شکست بخش جدایی‌ناپذیر سرمایه‌گذاری در شرکت‌های جدید است؛ بسیاری از سرمایه‌داران اهل ریسک این را در مورد شرکت‌هایی که تاسیس می‌کنند به شما خواهند گفت، آنها انتظار دارند که حداقل یک سوم ضرر بدهند. با آن استانداردها، دولت در واقع تا اینجا خوب عمل کرده است: تحت برنامه محرک، D.O.E تقریبا بیست میلیارد دلار به صورت ضمانت‌های قرضی در شرکت‌های انرژی تجدیدپذیر هزینه کرده است، و تنها سولیندرا در بازپرداخت وام خود ناتوان بوده است، چیزی که بخش کوچکی از مبلغ ضمانت شده است. شکست سولیندرا دلیل بر این نیست که دولت باید دست از سرمایه‌گذاری در انرژی‌های جایگزین بردارد، درست همان‌طور که شکست Pets.com در دوره حباب اینترنت به این معنی نیست که باید از پروژه‌های عرصه فناوری دوری کرد.

علاوه بر این، دولت مدتی است در بازار انرژی به طور ناامیدانه‌ای گیر افتاده است. چنانکه بررسی جدید نانسی فاند و بن هیلی نشان می‌دهد، سوبسیدهای دولتی از قرن نوزدهم نقشی کلیدی در صنعت انرژی داشته‌اند. صنعت انرژی هسته‌ای در دهه ۱۹۵۰ به شکلی موفقیت‌آمیز و موثر توسط دولت بنیان گذاشته شد، و بی‌تردید بدون ضمانت‌ها و مساعدت‌های دولت نمی‌توانست تا امروز دوام آورد. در قرن نوزدهم سوبسید هنگفتی به صنعت ذغال‌سنگ داده می‌شد. صنعت نفت و گاز بیش از نیم قرن است که از معافیت و بخشش مالیاتی معادل میلیاردها دلار در سال برخوردار است، دیگر بگذریم از سوبسید نهانی و بسیار پرهزینه‌ای که فرآورده‌های نفتی به شکل ناوگان‌های پنجم و ششم دریافت کردند.

بالاتر از همه اینها، تولیدکنندگان سوخت فسیلی از سوبسید برخوردار می‌شوند چرا که قیمت محصولات آنها شامل هزینه‌های اجتماعی که بر محیط زیست تحمیل می‌کنند نمی‌شود - یعنی آلودگی و گازهای گلخانه‌ای. ما سیاست صنعتی در مورد انرژی داریم - مساله تنها این است که این سیاست برای یارانه‌دهی کردن و تشویق مصرف سوخت‌های فسیلی طراحی شده است. راه حل ایده‌آل یک اقتصاددان برای این ممکن است فسخ بخشودگی‌های مالیاتی صنعت نفت باشد، مالیات گذاشتن بر کربن برای منعکس کردن هزینه‌های اجتماعی، و اجازه دادن به اینکه بازار معجزه خود را عملی کند. اما حداقل در حال حاضر این به نظر یک امر محال سیاسی به نظر می‌رسد. سرمایه‌گذاری در انرژی‌های جایگزین حد نهایی امکان نزدیک شدن ما به هم‌سطح کردن بازی است. سولیندرا شرط‌بندی بزرگی بود که به طور اتفاقی خراب شد، اما بی‌تردید ما نیاز داریم که بیشتر از این نوع شرط‌بندی‌ها بکنیم.