توانمندسازی اجتماعمحور؛ رویکردی کارآمد برای توسعه منطقهای
ضربالمثل مشهوری که یاد دادن ماهیگیری را به جای هدیه دادن ماهی به نیازمندان تاکید میکند، تا حد زیادی معادل مفهومی است که امروزه در مباحث مرتبط با اقتصاد توسعه تحت عنوان «توانمندسازی اجتماعمحور» (Community-based Empowerment) مورد اشاره قرار میگیرد؛ مفهومی که به زبان ساده به پروژهها و فرآیندهایی اشاره دارد که هدف کلیدی آنها عبارت است از افزایش توانایی عمومی ساکنان یک منطقه نسبتا محروم، در خوداتکایی برای ارتقای وجوه مختلف شاخصهای توسعه منطقهای.
موسی کاظمی۱، مجتبی مالکی۲
ضربالمثل مشهوری که یاد دادن ماهیگیری را به جای هدیه دادن ماهی به نیازمندان تاکید میکند، تا حد زیادی معادل مفهومی است که امروزه در مباحث مرتبط با اقتصاد توسعه تحت عنوان «توانمندسازی اجتماعمحور» (Community-based Empowerment) مورد اشاره قرار میگیرد؛ مفهومی که به زبان ساده به پروژهها و فرآیندهایی اشاره دارد که هدف کلیدی آنها عبارت است از افزایش توانایی عمومی ساکنان یک منطقه نسبتا محروم، در خوداتکایی برای ارتقای وجوه مختلف شاخصهای توسعه منطقهای. مروری بر میزان کاربرد مفهوم «توانمندسازی اجتماعمحور» در پژوهشهای مرتبط با اقتصاد توسعه، نشاندهنده کاربرد گسترده و روزافزون این واژه در ادبیات توسعه است؛ به نحوی که این گستردگی، تعریف دقیق عبارت مذکور را مشکل ساخته است. در یک نگاه کلی، توانمندسازی اجتماع محور، به طور ساده به یک فرآیند هدایت و سازماندهی اجتماعی اشاره دارد که به دنبال معرفی و توزیع مجدد منابع قدرت، به معنی توانایی در شناخت و ایجاد تغییر در محیط اجتماعی و اقتصادی و در راستای رفع چالشهای مختلف موجود در جامعه محلی است.
در عین حال ابعاد موضوعی مرتبط با این مفهوم در شاخصهایی چندگانه شامل: (۱) ظرفیتسازی مشارکت در تصمیمگیری توسعه، (۲) آموزش توانمندسازی کنشگران اصلی محلی، (۳) نهادینهسازی فرآیندهای تصمیمگیری شورایی و جمعی (۴) مدیریت اجرایی به شیوه مشارکتی، قابل جمع است. همچنین پژوهشهای تئوریک و نیز تجربی موجود در این زمینه، بر این نکته تاکید دارند که «توانمندسازی اجتماع محور»، تنها زمانی یک رویکرد کارآمد تلقی میشود که در عمل، منجر به توسعه انسانی و افزایش سرمایه انسانی در جامعه محلی موردنظر شود.
بررسی ابعاد مختلف توانمندسازی اجتماعمحور
ادبیات رایج در پژوهشهای مرتبط با توسعه، اغلب معنای واژه توانمندسازی را به طور ضمنی درک شده فرض میکند، بدون اینکه تعریف دقیقی ارائه کرده یا آن را توضیح دهد. بر همین اساس در هر برنامه و پروژه، بسته به جامعه و موضوع هدف آنها، گاهی اوقات کاربردهای متفاوتی از این واژه مشاهده میشود. از سوی دیگر، گستردگی روزافزون کاربرد این واژه در حوزههای مختلف علمی، اجتماعی و اقتصادی نیز به طور مشهودی مشاهده میشود، به طوری که تعاریف متنوع و در عین حال عدم وجود یک تعریف جامع و مورد توافق همگان از این واژه مبینتوان، اهمیت و ارزش آن در ادبیات معاصر توسعه است.
به راستی «توانمندسازی» چیست؟ در مقالهای با همین عنوان میخوانیم: توانمندسازی یک فرآیند اجتماعی چندبعدی است که به مردم کمک میکند تا به سطح بالاتری از ظرفیت و توان انجام امور مختلف دست یابند و از طرف دیگر توانایی اثرگذاری آنان بر موضوعاتی است که در زندگی شخصی و اجتماعیشان، برای آنها مهم تلقی میشود.
(Page and Czuba, ۱۹۹۹).
بر اساس این تعبیر، کسی که صاحب توان و قدرت بیشتری میشود، صاحب ظرفیت تبادل آن یا امکان توانمندسازی نیز میگردد. بر این اساس، توانمندسازی فرآیندی تبادلی و نیز خودافزا است که بررسی ماهیتی و وجودی آن و نیز تاثیرات آن در یک مسیر یکسویه و خطی قابل محاسبه نیست و باید آن را یک موضوع چند بعدی در نظر گرفت.
فیترمن (۲۰۰۴) توانمندسازی را مشتمل بر فرآیندی پنج سطحی میداند که شامل سطوح زیر میباشد:
الف) آموزش (Training) با تاکید بر بهبود خوداتکایی جامعه هدف.
ب) تسهیلگری (Facilitating) با تاکید بر فراهمسازی راهنماییهای عمومی و سوقدهی اعضای جامعه هدف به سمت شناخت و اولویتبندی مشکلاتشان.
ج) حمایت (Advocacy) با تاکید بر ایفای نقش حمایتی وابستگان و دستاندرکاران دولتی از پیشنهادات توسعهای افراد محلی.
د) آشکارسازی (Illumination) با تاکید بر آگاهسازی، روشنگری و ایجاد انگیزه در میان اعضای جامعههدف برای همراهی با دیگر عوامل برنامه.
ه) آزادسازی (Liberation) با تاکید بر فرصتسازی خودخواسته و رهایی فرد از قیدهای گذشته.
محقق معین (۱۳۸۳، ۲۷-۲۸) ضمن بررسی این ابعاد ۵گانه نظریه فیترمن، اصول مورد توجه در این سطوح را شامل: بهبود، تعلق اجتماعی، فراگیری، مشارکت مردم سالارانه، عدالت اجتماعی، دانایی محلی، راهبردهای مستند، ظرفیتسازی، یادگیری سازمانی و پاسخگویی بیان داشته است که همگی بیانکننده ابعاد توانمندسازی اجتماعمحور هستند.
باید توجه داشت که اگرچه توانمندسازی به نوع خود ارزشمند است ولی باید به آن به عنوان یک ابزار برای دستیابی به اهداف توسعه اجتماعی و به طور خاص سلامت اجتماعی و انسانی توجه نمود. از این منظر، نتیجه فرآیند توانمندسازی باید بر اساس میزان تاثیر آن در ایجاد توسعه انسانی ارزیابی شود (Ruth Billings, ۲۰۰۸).
لاوراک و لابونت (Laverack and Labonte, ۲۰۰۰)
معتقدند که اگرچه اصول و مبانی برنامههای توسعه مبتنی بر توانمندسازی تا حدود زیادی مشخص هستند، ولی تفکیک و مطالعه آن از رویکردهای مختلف برنامهریزی توسعه چندان ساده نیست. در حقیقت امروزه فرآیند توانمندسازی، در هدفگذاری طیف گستردهای از انواع برنامهریزی، شامل برنامهریزی کاملا متمرکز یا «بالا به پایین»، تا برنامهریزی که با عنوان توانمندسازی یا «پایین به بالا» مشخص میشوند، به کار گرفته شدهاند؛ بنابراین «توانمندسازی» یک رویکرد کاربردی است که براساس شاخصهای عملیاتی آن میتواند در هر نوع شیوه برنامه ریزی مد نظر قرار گیرد. با این تعبیر، نقش مفهوم «توانمندسازی» در حیات نظام اجتماعی و اقتصادی هر جامعه را میتوان مشابه نقش «آب» در حیات زیستی روی کره زمین دانست.
از سوی دیگر اغلب عبارت «توانمندسازی» با واژه «اجتماعمحور» همراه میشود که تاکیدی بر چگونگی تحقق آن در عمل بوده و مشخصکننده آن است که چه کسانی مسئولیت این فرآیند را بر عهده داشته و از منافع آن برخوردارند. توانمندسازی جوامع محلی در حفاظت تنوع زیستی، به طور مثال: به معنی حفاظت از منابع طبیعی و زیستی، باید «به وسیلهی»، «برای» و «با» کمک فرد فرد اعضای آن اجتماع محلی، یعنی بهرهبرداران از آن منابع صورت گیرد. در همین ارتباط میتوان از پروژه «ابتکارات مبتنی بر جوامع محلی» (CBI) به عنوان یک برنامه عملیاتی توانمندسازی اجتماع محور در حوزه سلامت و رفاه اجتماعی نام برد که توسط سازمان بهداشت جهانی برای توسعه بهداشتی و فقرزدایی اجرا میشود. مبنای این برنامه، پیشبرد توسعه انسانی بر مبنای توانمندسازی اجتماعات محلی است. (Assai Ardakani, ۲۰۰۷).
جایگاه مفهوم توانمندسازی در نظریههای توسعه اقتصادی
هدف نهایی نظریههای توسعه انسانی، عبارت است از تلاش برای ایجاد محیطی مناسب برای تک تک اعضای جامعه، به نحوی که کلیه اعضای جامعه بتوانند ارزشها و قابلیتهای خود را بروز داده و از منافع آن برخوردار شوند۳. بر این اساس، مفهوم اساسی اصطلاح توانمندسازی، متوجه ایجاد محیطی است که مردم با خلاقیت و کارآیی بیشتری قادر به پاسخگویی به نیازها و مطلوبیتهایشان میشوند، شانس آنان برای یک زندگی طولانیتر و سالمتر افزایش مییابد و قابلیت دستیابی آنان به دانش و منابع مورد نیاز برای یک زندگی مناسب فراهم میگردد. بر این اساس، سازماندهی، تحرک بخشی و بهبود مهارتها و قابلیتهای اجتماعی مردم و درگیر کردن آنان در توسعه محلی از طریق برنامههای اجتماعی و نیز بسترسازی برای خودکفایی در کسب درآمد، مهمترین جنبههای هر برنامه توانمندسازی محسوب میشوند.
نکته قابل توجه دیگر آن است که مفهوم «اجتماع محور»، تنها به معنی توجه صرف به اجتماع محلی نیست، بلکه به طور مشخص بیانکننده پیچیدگیهای ناشی از مداخلههای اجتماعی یا حضور کنشگران اجتماعی نیز میباشد که البته در قالب فرآیندهای تصمیمگیری جمعی قابل تامل هستند (Kazemi, ۲۰۰۹). کنشگران و فرآیندهای شورایی۴ توسعه محلی شامل دولت یا کارکنان دولتی، سازمانهای متشکل مردمی مانند شوراها و تعاونیهای روستایی و نیز نهادهایی مانند سازمانهای غیردولتی و همچنین قوانین و راهبردها و خطمشیهای فراگیر ملی و بینالمللی میشود.
برکیس (Berkes, ۲۰۰۷) در مطالعه خود نشان میدهد که به طور مثال در پروژههای حفاظت اجتماعمحور تنوع زیستی، تعداد این کنشگران درگیر، بین ۱۰ تا ۱۵ متغیر بودهاند. باید توجه داشت که تعدد این نهادها به معنی وجود طیف وسیعی از ارزشها و باورها است که هر یک از آنها، خواسته یا ناخواسته، تلاش دارد تا به جامعه محلی در قالب برنامه، پروژه یا طرح تحمیل کند. این امر به مرور زمان باعث بیتوجهی ضمنی آنان به ارزشهای عرفی و سنتی حاکم بر جامعه محلی است. یکی از مهمترین این ارزشها، دانش بومی موجود در هر منطقه است که متاسفانه بهرغم غنای آن در ابعاد تولیدی، اجتماعی و اقتصادی، رو به فراموشی است و این مساله باید مدنظر دستاندرکاران کلیه پروژههای دارای هدف توسعه منطقهای قرار گیرد (Kazemi, ۲۰۰۳).
جمعبندی و نتیجهگیری
با توجه به آنچه بیان شد، به طور خلاصه، ویژگیهای کلیدی معرف هر برنامه توانمندسازی اجتماع محور شامل موارد زیر میباشند:
* ظرفیتسازی مشارکت در تصمیمگیریهای توسعه از طریق آموزش اعتمادسازی و ارتقای سطح مهارت مشارکتی کارکنان دولت و در عمل ایجاد ستادها و مراکز هماهنگی و تصمیمگیری با عضویت خبرگان محلی.
* آموزش توانمندسازی جوامع محلی از طریق آگاهسازی اجتماعی و اجرای دورههای آموزش انتقادی، تشویق مردم به حضور و مشارکت عمومی در فرآیندهای توسعه محلی، آموزش روشهای بهرهبرداری پایدار از منابع زیستی و ارتقای فنون ارتباط و مذاکره با ارگانها و کارکنان دولتی.
* نهادینهسازی فرآیند تصمیمگیری جمعی از طریق رسمیتبخشی به گروهها و اجتماعات محلی و تعاونیهای روستایی، سهیم کردن اجتماعات محلی در منافع حاصل از اجرای برنامههای توسعه.
* مدیریت مشارکتی در اجرای برنامهها توسط اجتماعات محلی از طریق مشارکت آنان در هدایت پروژههای اجرایی، قبول اولویتهای برنامه بر مبنای پیشنهادات و موضوعات مورد علاقه خبرگان محلی، توافق روی شاخصهای ارزیابی موفقیت برنامه با نظر و مشارکت خبرگان محلی، تهیه خطی مشیها یا سیاستهای اجرایی برنامه براساس نظر خبرگان و نمایندگان جوامع محلی.
* تعهد دولت بر حمایت از برنامه توسعه محلی از اولویت قائل شدن برای توسعه و تامین زیرساختهای مورد نیاز برنامه توسط ارگانهای دولتی، تضمین مشارکتکنندگان دولتی در حمایت از تغییر در رویکرد برنامهریزی خود به سمت اولویتهای توسعه اجتماع محور تا انتها.
پاورقی
۱- استادیار دانشگاه آزاد اسلامی ورامین
(mousa_kazemi@yahoo.com)
۲- دانشجوی دکترای مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
(maleki.m.mba@gmail.com)
۳- برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به آدرس اینترنتی:
http://hdr.undp.org/en/humandev
۴-
Partnerships and Deliberative Processes
ارسال نظر