غم نان
اتحاد گروه‌ها و اقشار شهری در برابر حکومت یکی از مهم‌ترین پیامدهای بلواهای نان بود. زنان، اصناف و لوطی‌ها تقریبا در تمام این بلواها حضور داشتند؛ در یک مورد در شیراز سربازان و اقلیت‌های مذهبی (کلیمیان) نیز به مردم معترض پیوستند. تقریبا در تمام این بلواها شاهد تعطیلی بازار و بستن دکان‌ها توسط اصناف هستیم. در بلوای 1310 شیراز، نظام‌السلطنه می‌نویسد: «بازارها را بستند و در تلگراف‌خانه متحصن شدند» (نظام مافی، 155:1383) ظل‌السلطان نیز در توصیف شورش 1296 ق اصفهان می‌نویسد: «جمیع دکاکین را بسته‌اند» (ظل‌السلطان، بی‌تا: 262).
گزارشگر وقایع‌ اتفاقیه نیز بستن دکان‌ها را مقدمه بلوا می‌داند: «اهل شیراز به واسطه بی‌بضاعتی و گرانی نان خیال دارند روز شنبه بیست‌وششم دکاکین را ببندند و بلوا کنند. (سعیدی سیرجانی، ۴۳۱:۱۳۶۱). به نظر می‌رسد افزون بر گرانی نان، کسادی بازار و رکود دادوستد که محصول این گرانی بود بر خشم کسبه و اصناف می‌افزود و آنها را با جماعت معترض همراه می‌کرد.اما مهم‌ترین گروهی که اکثریت جمعیت شرکت‌کننده را در بلواهای نان تشکیل می‌داد، زنان بودند. بروگش که یکی از بهترین و دقیق‌ترین توصیف‌ها را از شورش ۱۲۷۷ ق تهران ارائه داده است، بر آن است که زنان به سبب داشتن حجاب و نا‌محرم بودن مورد حمله فراش‌ها قرار نمی‌گرفتند (بروگش، ۶۰۲:۱۳۷۳) علت حضور جدی زنان شاید آن بود که مسوول فراهم آوردن خوراک خانواده بودند و نان در آن سال‌ها خوراک اصلی مردم بود. در این درگیری‌ها شجاعانه‌ترین رفتارها از زنان سر می‌زد. در بلوای ۱۲۷۷ ق تهران زنان نخست با سنگ و چوب به محافظان اطراف شاه حمله می‌کنند و آنها را فراری می‌دهند و بعد با خود شاه صحبت می‌کنند. اما پس از رفتن شاه، نایب‌السلطنه، وزیر جنگ، گرفتار آنها می‌شود (همان: ۶۰۲). در شیراز نیز در تمام بلواهای نان زنان اکثریت جماعت را تشکیل می‌دادند.

دو روز قبل [۲۴ محرم ۱۲۹۶] زن‌ها هجوم کرده درب منزل حکومت به جهت نان. محمدرضا بیگلربیگی خواسته برود خدمت حکومت، زن‌ها مشارالیه را از اسب به زیر می‌کشند، خواستند اذیت نمایند فراشان حکومتی می‌رسند زن‌ها را دور می‌کنند (سعیدی سیرجانی، ۱۰۳:۱۳۶۱). در دهه‌ آخر حکومت ناصرالدین شاه تقریبا تمام اعتراض‌ها به گرانی نان را زنان صورت می‌دادند:[ذی‌الحجه ۱۳۰۲] قریب هزار زن سر راه شاه را گرفته بودند و فریاد از نبودن نان کرده بودند (اعتمادالسلطنه، ۱۳۷۱: ۳۸۷). [شعبان ۱۳۰۴] جمعی از زن‌های شهر به شاه از گرانی نان شکایت کرده بودند (همان: ۴۹۶). [شعبان ۱۳۱۲] شنیدم زن‌ها در حضرت‌ عبدالعظیم از گرانی نان و گوشت شکایت کرده‌اند (همان:۹۹۱). [رمضان ۱۳۱۳] می‌گویند سبب تغیر خاطر مبارک چند نفر زن و شکایت آنها از گرانی نان و گوشت بوده است (همان: ۱۰۵۹). افزون بر عوامل دیگر جسارت زن‌ها، از داشتن روبنده نیز می‌توان یاد کرد که توسط ماموران دولتی شناخته نمی‌شدند و بی‌پرواترین رفتارها را در برابر حکومت به نمایش می‌گذاشتند.سومین گروهی که در اکثر اعتراض‌ها حضوری موثر داشتند «علما» بودند. بروگش در شرح شورش ۱۲۷۷ ق تهران می‌نویسد: «معمولا روحانیون و ملاها در مساجد، مردم را تشویق و تهییج به اعتراض علیه دولت می‌کنند» (بروگش، ۱۳۷۳: ۶۰۲). ظل‌السلطان نیز در توصیف شورش ۱۲۹۶ ق اصفهان می‌نویسد، علما مدارس و مساجد را بسته بودند:آنچه من کاغذ می‌نوشتم به عالم و آدم‌ می‌فرستادم و از آنها تحقیق می‌کردم فقط جواب این بود که تکلیف شرعی خودمان را در خانه نشستن و در به روی خود بستن می‌دانیم(ظل‌السلطان، بی‌تا: ۲۶۲).

در این اعتراض، امام جمعه و شیخ محمدباقر نقشی اساسی داشتند و با حضور در تلگراف‌خانه به مبادله پیام با مستوفی الممالک پرداختند تا مطالبات مردم را به اطلاع حکومت مرکزی برسانند. در شیراز نیز سیدعلی‌اکبر فال‌اسیری در بسیاری از غوغاهای نان، نقشی محوری به عهده داشت.نقش علما به اندازه‌ای بود که حکومت مرکزی در بسیاری از این اعتراضات و تحصن‌ها تمام تلاش خود را بر انصراف ایشان از ادامه اعتراض متمرکز می‌کرد تا مردم نیز به تبع آنها به خانه‌های خود برگردند.در معدود اعتراضاتی که علما حضور نداشتند، مردم تلاش می‌کردند آنها را به میان صحنه مبارزه بکشند؛ این وضعیت در بلوای ۱۲۷۷ ق برای امام جمعه تهران رخ داد (آدمیت، ۱۳۸۵، ۷۸).پیدا است که همراهی برخی علما با حکومت به‌شدت از اعتبارشان می‌کاست و همگامی آنها با مردم بر شأن و اعتبار آنها می‌افزود. بی‌شک، بخش عمده‌ای از نفوذ و اعتبار حاج‌سید علی‌اکبر فال‌اسیری در شیراز ناشی از همگامی پیوسته و طولانی‌مدت او با مردم در اعتراض‌های نان بوده است. گزارشگر وقایع‌اتفاقیه می‌نویسد:حاج‌ سیدعلی‌اکبر خیلی شأن‌اش زیاد شده است. روزها با جلال و ازدحام زیاد به مسجد وکیل می‌رود نماز. در جلویش قرائت قرآن به آواز بلند می‌خوانند که هیچ‌وقت جلوی هیچ مجتهدی این حرکات را نمی‌کردند. خداوند عقبه این حرکات را به خیر بگذراند (سعیدی سیرجانی، ۱۳۶۱: ۴۰۱).

به نظر می‌رسد جایگاه علما در جامعه مذهبی ایران و تظاهر حکومت قاجار به تقیدات مذهبی و احترام به علما سبب می‌شد در بسیاری اوقات علما نقش واسطه‌هایی را بین مردم و حکومت برعهده بگیرند. در این وضعیت از سویی به سخنگوی مردم در این تنش‌ها تبدیل می‌شدند و از طرفی حکومت از آنها انتظار داشت از نفوذشان برای آرام کردن مردم استفاده کنند. بلواهای نان به تدریج بر نقش میانجیگرانه علما افزوده بود.اما، در کنار زنان وکسبه در برخی موارد شاهد حضور گروه‌های اجتماعی دیگر همچون سربازان و اقلیت‌های مذهبی نیز هستیم. در بلوای نان ۱۳۱۰ ق شیراز که به اخراج قوام‌الملک منجر شد، مردم از یهودیان تقاضا کردند که با در دست داشتن نسخه‌هایی از تلمود به آنها بپیوندند. حضور یهودیان در میان جماعت باعث تردید بیشتر نظام‌السلطنه در گلوله‌باران معترضان شد:من هم صلاحم نبود که در این عمارت مردم تحصن کرده، سید و ملا حتی جماعت یهود و تلگرافچی انگلیسی در این عمارت است؛ چرا عمارت دولت و تلگرافخانه را توپ ببندم (نظام‌مافی، ۱۵۷:۱۳۸۳).اما سربازان و توپچی‌ها در صورت فرمان هم به مردم شلیک نمی‌کردند:صاحب‌منصب و سرباز و توپچی همراهی نداشتند و صریح می‌گفتند دلیلی ندارد ما برای خاطر قوام مردمی را که فریاد یاعلی و یاسیدالشهدا می‌کشند و قرآن را در مقابل ما نگه داشته می‌گویند ما یاغی دولت نیستیم، نهایت این است که قوام‌الملک را نمی‌خواهیم، به توپ ببندیم (همان: ۱۵۷). تبعیت‌نکردن سربازان از حاکم به همین‌جا ختم نشده، آنها در کنار مردم قرار می‌گیرند و خواهان اخراج قوام‌الملک می‌شوند:

توپچی‌ها که در پای توپ بودند فریاد می‌کردند که یا نظام‌السلطنه قوام را از بالاخانه پایین بفرستد که از شهر بیرون برود یا سایر توپ‌ها را به بالاخانه می‌بندیم و ما در این مساله با اهل تلگرافخانه و شهری یکی هستیم (همان: ۱۵۸). این اتحاد سربازان با بقیه گروه‌های اجتماعی در بلوا سبب شد حکومت مرکزی از موضع پیشین خود عقب بنشیند و شاه با وعده کاهش قیمت نان به اخراج قوام‌الملک از شهر رضایت دهد.با عنایت به اینکه اکثر تجار و شاهزادگان در کنار ملاکان، صاحب انبارهای غله بودند و از گرانی نان منتفع می‌شدند، به نظر می‌رسد چنین بحرانی بقیه گروه‌ها و اقشار شهری را در برابر حکومت متحد کرده بود؛ ائتلافی که می‌توانست الگویی برای مبارزات بعدی این طبقات باشد.

شوراهای نان، تقویت اندیشه اداره امور کشور به‌صورت شورایی
تشکیل شوراهای نان از افراد برگزیده شهری در ولایاتی همچون اصفهان، شیراز، آذربایجان، فارس، کرمانشاه و کاشان یکی از تحولات مهم در روابط مردم و حکومت در این دوره است. حکام ولایات هنگامی که از احتمال آشوب به هراس می‌افتادند یا در صورت بروز آن در سرکوب و خاموش کردن آتش غائله ناتوان بودند، به تشکیل شوراهایی از علما، تجار و افراد صاحب‌نفوذ تن می‌دادند تا برای حل مساله نان چاره‌جویی کنند. این پیشامد نشان از نرمش و عقب‌نشینی حکومت داشت که سال‌ها استبداد رای خود را به‌عنوان «حکومت مستقله» قاجار به رخ مردم کشیده بود.تقریبا پیش از سال ۱۲۸۷ ق، به تشکیل چنین شوراهایی در ولایات برنمی‌خوریم. گویا حکومت پس از تجربه چندین ساله بحران‌های نان و بلواها اکنون به این نتیجه رسیده بود که مجبور است برای رسیدن به راه‌حل مساله با نمایندگان طبقات مختلف رایزنی کند.عزیزخان مکری در سال ۱۲۸۷ ق از آذربایجان به شاه می‌نویسد:چند روز پیش از این در حضور نواب معزالدوله مجلسی فراهم آورد و جمیع علما و اعیان شهر را حاضر کرده و در تدبیر نان از رای آنها استفسار کرد (حسیبی، ۵۶:۱۳۷۱).در سال ۱۲۹۲ ق عمادالدوله حاکم کرمانشاه در نامه‌ای به شاه، نخست از ایجاد شورش و آشوب در شهر ابراز نگرانی می‌کند و سپس از شاه اجازه می‌خواهد تا شورایی را از بزرگان شهر تشکیل دهد:

حکمی به این غلام جان‌نثار و حاجی شجاع‌الملک و مشیر لشکر صادر شود که مجلسی از علما و معقولین شهر و خوانین و ارباب مناصب و مزارع منعقد نمایند و قراری از روی مشورت درباره نان اهالی این بلد بدهند (همان: ۵۶).پس از این تجربه‌ها، برخی حکام منتظر بروز نخستین جرقه‌های بلوا نمی‌شدند و به محض آشکار شدن نشانه‌های گرانی شورا منعقد می‌شد. روزنامه ایران در محرم ۱۲۹۷ نوشت: از قراری که از کاشان خبر رسید چند روزی نرخ غله ترقی نموده بود و نان بالنسبه کم شده بود. جناب اعتضادالدوله حکمران قم و کاشان عمال و معارف و تجار و جماعت خباز را حاضر کرده موافق تصدیق همگی قرارداد و دستورالعملی در باب قیمت غله و نان نوشتند (ایران، ۴۰۴:۱۲۹۷).در بلوای ۱۳۱۱ ق در اصفهان، ظل‌السلطان نخست در برابر خواست مردم برای کاهش قیمت نان مقاومت کرد، اما در نهایت به درخواست تشکیل شورا رضایت داد. مجلسی با حضور ۵۰۰ نفر از اقشار مردم تشکیل شد. نتیجه رایزنی‌های این مجلس توافق راجع به قیمت نان بود (۱۱۷:۱۳۹۰).پس از فروش زمین‌های خالصه در سال‌های پایانی عصر ناصری و افزایش ثروت و نفوذ ملاکان و تجار، برخی حکام به‌ویژه مجبور بودند با این دو گروه در این مجالس مشورتی مذاکره کنند. گزارشگر وقایع‌اتفاقیه در سال ۱۳۱۲ق در دوران حکومت رکن‌الدوله در شیراز می‌نویسد: «اجلاسی در منزل حکومت از علما و تجار و اعاظم شهر کردند از بابت اینکه قراری در عمل نان بگذارند.» (سعیدی سیرجانی، ۴۶۷:۱۳۶۱).

سرانجام در شیراز، شهر بلواهای نان، در سال ۱۳۱۳ ق شورایی از علما و چهره‌های سرشناس شهر به نام «مجلس استنطاق» تشکیل شد. این شورا نه‌تنها برای رسیدگی به وضعیت نان، بلکه برای حل عموم مشکلات و معضلات مردم هفته‌ای سه روز تشکیل جلسه می‌داد. ناظم‌الدوله، حاکم شیراز، ساعد‌السلطنه امیر تومان را به ریاست شورا منصوب کرد. آذرالسلطنه به‌عنوان نماینده تجار انتخاب شد و حاجی میرزا محمدتقی فسایی به عنوان نماینده علما وارد شورا شد. این شورا به «عدالت‌خانه فارس» مشهور شد. معین‌التجار بوشهری نیز از اعضای این شورا بود. با ترور شاه در ذی‌القعده ۱۳۱۳ ق، بی‌نظمی و هرج و مرج در حکومت فارس پدیدار شد و در فعالیت شورا نیز اختلال به‌وجود آمد (مارتین، ۹۷:۱۳۹۰).بی‌گمان شکل‌گیری چنین شوراهایی نقش موثری در تقویت اندیشه اداره امور کشور به صورت شورایی داشت؛ تفکری که در سال‌های بعد زمینه‌ساز ظهور نهضت مشروطیت شد.

نتیجه‌گیری
مناسبات حکومت و مردم در سال‌های پایانی عصر ناصری نسبت به سال‌های آغازین آن‌که میراث‌دار الگوی سنتی روابط شاه و رعیت بود، یکسره دگرگون نشد، اما از تاثیر حوادثی همچون بلواهای مکرر نان نیز برکنار نماند.بحران‌های اقتصادی که در این عصر گریبان‌گیر حکومت و مردم شده بود، به صورت دوره‌ای، گرانی و قحطی نان را پدید می‌آورد. با استمرار این وضع، مردم که سامانه‌ای مناسب را برای رساندن صدای اعتراض خود به گوش حکومت در اختیار نداشتند، دست به شورش می‌زدند تا دربار و حکام ولایات را از دشواری‌های معیشت خود آگاه کنند.سرکوب‌ شورش‌ها نخستین گزینه و انتخاب حکومت قاجار بود، اما با تکرار بلواها و دامنه‌دار بودن و شدت بعضی از آنها، حکومت بیمناک شده، تلاش می‌کرد با مدیریتی هرچند ضعیف، از گرانی نان پیشگیری کرده، زمینه‌های بلوار را از بین ببرد.تلاش حکومت برای حل نهایی بحران‌های نان با موفقیت همراه نبود و گرانی‌های پی‌در‌پی، بلواهای مکرر را به‌دنبال داشت.شورش‌هایی که از شدت بیشتری برخوردار بودند و به‌ویژه در شهرهای بزرگی همچون اصفهان، شیراز، تهران و تبریز رخ می‌دادند، حکومت را که موفق به سرکوب آنها نشده بود، وادار به عقب‌نشینی در برابر مردم می‌کرد. تنبیه و عزل حکام و دیوانیان در نیمی از این بلواها یکی از جلوه‌های این عقب‌نشینی حکومت در برابر مردم بود. از سویی حکومت قاجار در ولایات مختلف مجبور می‌شد برای حل مساله نان با نمایندگانی از طبقه ذی‌نفوذ به رایزنی بپردازد و ایشان را در تصمیم‌گیری‌ها شریک کند.

بی‌گمان تشکیل این شوراهای نان، اندیشه اداره امور کشور را به‌صورت شورایی تقویت می‌کرد؛ تفکری که می‌توانست در سال‌های بعد و در فراهم آوردن زمینه‌های فکری نهضت مشروطیت موثر واقع شود. مردم با مشاهده عقب‌نشینی‌های حکومت در بلواهای نان در بیان مطالبات دیگر خود جسورتر می‌شدند و مساله نان را که چهره قابل‌قبول‌تری به اعتراضات آنها می‌بخشید، به بستری برای بیان اعتراضات کلی‌تر تبدیل می‌کردند. بلواهای نان در بسیاری مواقع موجب ائتلاف اقشار و گروه‌های مختلف شهری همچون اصناف، روحانیون و زنان در برابر حکومت می‌شد، ائتلافی که در برخی موارد سربازان و اقلیت‌های مذهبی نیز در آنها شرکت داشتند. این یکپارچگی و شرکت در اعتراض‌های جمعی که گاه به‌صورت تحصن در مکان‌هایی همچون تلگراف‌خانه‌ها رخ می‌داد، به الگویی برای مبارزات بعدی مردم با حکومت تبدیل شد.

نویسندگان: داریوش رحمانیان و مهدی میرکیایی