بررسی اثرگذاری بلواهای نان در عصر ناصری
عقبنشینی شاه در برابر مردم
بحرانهای اقتصادی که در عصر ناصری به تدریج شدت مییافت، پیامدهایی همچون گرانی نان و قحطیها را در پی داشت. گرانی و قحطی نان در بسیاری از موارد در جوامع شهری به بلواهای نان و اعتراض مردم به حکومت منجر میشد. عواقبی که این بلواها برای اعتبار حکومت و همچنین اقتصاد کشور در پی داشت، حکومت را دچار هراس و نگرانی میکرد. حکومت قاجار که روابطش را با مردم طبق الگوی سنتی شاه و رعیت تنظیم کرده بود و طبق این الگو مجالی برای اعتراض جمعی مردم در برابر حکومت وجود نداشت، به سرکوب این بلواها میپرداخت. شدت بلواها در بسیاری موارد حکومت را به عقبنشینی در برابر خواستههای مردم وادار میکرد.
بحرانهای اقتصادی که در عصر ناصری به تدریج شدت مییافت، پیامدهایی همچون گرانی نان و قحطیها را در پی داشت. گرانی و قحطی نان در بسیاری از موارد در جوامع شهری به بلواهای نان و اعتراض مردم به حکومت منجر میشد. عواقبی که این بلواها برای اعتبار حکومت و همچنین اقتصاد کشور در پی داشت، حکومت را دچار هراس و نگرانی میکرد. حکومت قاجار که روابطش را با مردم طبق الگوی سنتی شاه و رعیت تنظیم کرده بود و طبق این الگو مجالی برای اعتراض جمعی مردم در برابر حکومت وجود نداشت، به سرکوب این بلواها میپرداخت. شدت بلواها در بسیاری موارد حکومت را به عقبنشینی در برابر خواستههای مردم وادار میکرد. بلواهای نان مناسبات شاه و مردم را تحت تاثیر قرار میداد، هرچند که به دگرگونی کامل آن الگوی سنتی منجر نشد. این پژوهش بر آن است تا به ارزیابی میزان تاثیر بلواهای نان بر روابط حکومت و مردم در عصر ناصری بپردازد و برخی جلوههای آن را مشخص کند. روش تحقیق، روش توصیفی تحلیلی با تکیه بر اسناد دست اول است.
روابط حکومت و مردم در دوره قاجار از قاعده سنتی مناسبات شاه و رعیت پیروی میکرد. در این الگو، شاه بر مال و جان و ناموس رعیت تسلط بی قید و شرط دارد؛ اما بهتر است که عدالت پیشه باشد و به تظلمات رعایا توجه کند. در سیاستنامههایی که در عصر قاجار تا ظهور مشروطیت تالیف میشدند، «عدالت» یکی از «صفات حسنه» یا «زیور و زینت پادشاهی» ذکرشده است، نه وظیفه و شرط لازم سلطنت. رعیت نیز وظیفه دارد از پادشاه تبعیت کند، مالیات بپردازد و برای طول عمر پادشاه و ادامه سلطنت او دعا کند. در این الگو، جایی برای اعتراضات جمعی مردم به حکومت وجود نداشت.
تا پایان این عصر، شاهد دگرگونی کامل این الگو نبودیم. در این عصر نیز حکام هنگام مواجهه با شورش و اعتراضات جمعی، یا آن را سرکوب میکردند یا با تفرقهافکنی تلاش میکردند از نیروی یکپارچه معترضان بکاهند. اما، یکی از عواملی که این مناسبات سنتی شاه و مردم را به چالش میکشید، وقوع بلواهای مکرر نان بود. دورههای گرانی و قحطی نان در این عصر پس از بروز بحرانهای اقتصادی در کشور افزایش یافت. نان خوراک اصلی مردم بود و گرانی نان گرسنگی بخش وسیعی از جامعه را در پی داشت. در چنین وضعیتی مردم به سرعت به افزایش قیمتها واکنش نشان میدادند و چون سامانهای کارآمد برای ارتباط مردم و حکومت وجود نداشت، تنها راه رساندن پیام خود را در برپاکردن بلوا و شورش جستوجو میکردند.
حکومت به سرکوب بلواها میپرداخت و هنگامی که توان مقابله با بلوا را نداشت، عقب مینشست و به خواستههای مردم تن میداد. پیامد نیمی از بلواها عزل حکام یا دیوانیانی بود که مدیریت آرد و نان را برعهده داشتند. مردم که با برپایی بلوا حکومت مرکزی را به پذیرفتن خواستههایشان مجبور کرده بودند، جسارت بیشتری برای بیان مطالبات خود پیدا میکردند و سلسله همین حوادث آنها را به تدریج از قالب رعیتی که وظیفهاش فقط تبعیت از حکومت و دعا به جان پادشاه بود، خارج میکرد. این پژوهش تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد که بلواهای مکرر نان تا چه اندازه بر مناسبات حکومت و مردم در عصر ناصری تاثیر داشته است، جلوههای این تاثیر چه بوده و چه پیامدهایی داشته است.
به نظر میرسد بلواهای نان دفعات عقبنشینی حکومت در برابر مردم را به مراتب افزایش داد و جسارت و خودباوری مردم را در برابر حکومت ارتقا بخشید. عزل حکام و دیوانیان، تلاش برای مدیریت بهتر نان، توضیح برخی تصمیمات حکومتی برای مردم و تشکیل شوراهای نان در بعضی ولایات از جلوههای این تاثیر است. الگو شدن بلواهای نان برای اعتراضات جمعی و مبارزات بعدی مردم، ائتلاف اقشار و گروهای شهری در بلواهای نان و تقویت تفکر اداره امور کشور بهصورت شورایی از پیامدهای این بلواها بودند.
درباره پیامدهای سیاسی بلواهای نان، پیش از این فریدون آدمیت مباحثی را در کتاب اندیشه ترقی و حکومت قانون، عصر سپهسالار مطرح کرده است. همچنین ونسا مارتین در کتاب عهد قاجار در مباحثی پیرامون اعتراضات شهری و گروههای اجتماعی به بلواهای نان نیز پرداخته است. هما ناطق هم در آثاری همچون مقاله «قحطی ۱۲۷۸ و ۱۲۸۸ ق در اسناد امینالضرب» به پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قحطی و گرانی توجه داشته است اما، آنچه این پژوهش بهطور خاص دغدغه آن را دارد، بررسی تاثیر بلواهای نان بر مناسبات حکومت و مردم در عصر ناصری است.
در طول عصر ناصری ۷۲ بار قحطی و گرانی در مناطق مختلف روی داد در نتیجه این وضعیت، ۴۷ بار بلوا و شورش شهرهای مورد نظر را فراگرفت و ۲۳ نفر از حکام و دیوانیان در رابطه با ناتوانی و سوءمدیریت در بحران نان از کار برکنار شدند، اما عوامل اصلی بروز گرانی و قحطی از بین نرفت و همواره جامعه را در لبه پرتگاه قحطی نگه میداشت.
غله، اصلیترین محصول اقتصاد کشور و مهمترین عامل گردش نقدینگی در جامعه بود؛ به همین سبب افزایش قیمت آن موجب افزایش ثروت دو گروه اصلی صاحبان سرمایه، ملاکان و تجار میشد. از همین رو، «احتکار» غله از سوی این دو گروه پدیدهای بود که هیچگاه حتی در اوج قحطیهای هولناکی همچون قحطی بزرگ ۱۲۸۸ ق. کنار گذاشته نشد. احتکار در کنار پدیدههایی همچون سوءمدیریت، کاشت محصولات کشاورزی صنعتی به جای غلات، فساد و رقابت حکام و دیوانیان با یکدیگر که موضوع نان را ابزار توطئههای سیاسی میکردند، اخذ مالیات اضافی از صنف خباز و پدیدههای طبیعی همچون آفتزدگی مزارع و خشکسالی سبب میشد که بهصورت دورهای شاهد بروز گرانی یا قحطی باشیم.
پیوستگی این عوامل موجب میشد که با بروز یکی از آنها، مثلا کاهش بارندگی، بقیه علل نیز فعال شده، دست در دست هم سببساز کمبود گندم و نان شوند. ذکر این نکته خالی از ضرورت نیست که در بسیاری مواقع کمبود نقدینگی در جامعه، که در آن روزگار از آن به قحطی پول تعبیر میشد، اسباب گرسنگی گروه وسیعی از مردم را فراهم میکرد که بهرغم فراوانی غلات و نان پولی در بساط مردم نبود تا به بهای آن بدهند.
گرانی نان عموما شهرها را تحتتاثیر قرار میداد، از آن جهت که روستاییان و عشایر ذخایری از غله برای تامین نان خود داشتند، اما وقتی کمبود نان به قحطیهایی همچون قحطی بزرگ ۱۲۸۸ ق تبدیل میشد، جمعیت شهری، روستایی و عشایری با آن درگیر میشدند و از پیامدهای آن رنج میبردند. از آن جهت که اعتراضات و بلواهای نان در شهرها رخ میداد، بیشتر به پیامدهای بحرانهای نان در شهرها پرداخته میشود.
کمبود نان نخست به ازدحام در برابر نانواییها میانجامید که همین چهرهای آشوبزده و ملتهب به شهر میبخشید: «زن و مرد و بیچارگان با پولی که به هزار جانکندن به دست آوردهاند بسا سه چهار ساعت در برابر دکان نانوا ایستاده تا یک نان به قیمت جان بخرند و مردم روی هم ریخته در برابر دکان نانوا این قدر جمعیت است که راه سد شده و فریادها به آسمان بلند است» (۱۶۶: ۱۳۵۸،محلاتی).
در چنین وضعی، بسیاری از خبازان دست به کمفروشی زده، از وزن نانها میکاستند: « از نانوا رشوه میگیرند، مرخص میکنند که گران بفروشند... مردم بیچاره اسما خرواری بیست تومان نان میخورند. لکن قطعا در وزن، ده دو و ده سه کم میکنند و به قدر آن خاک و هر زهرمار داخل میکنند» (همان: ۱۶۶).
از کیفیت نان نیز کاسته شده، مواد دیگری با آرد مخلوط میشد: «وای به حال مردم بیچاره ولایت، در وقتی که کمی غله و گرانی و قحطی پدید آید... قیمت محصول را چندین مقابل بالا برده، نان خراب سیاه مخلوط به خاکستر و کاه را با کمفروشی به مردم دارا خورانیده، دارایی آنان را گرفته، هزاران نادار از گرسنگی و گرانی جان میدهند» (همان: ۴۸۲)
حتی، یکی از شاهدان به «نان دندانشکن» اشاره دارد: «الان در تهران دو هفته است که نانگیر حقیر نیامده، چند دکان قلیلی نان جو بلکه لجن میپزند و بر هر دکان اقلا هزار نفر جمعیت ایستاده. رفتم بلکه بتوانم یک نان بگیرم. پنج ساعت دکان نانوایی معطل شدم تا آخر یک نصفه نانی گرفتم و آمدم. خداوند شاهد است تا لقمه نان را در دهان گذاشتم، دندانم شکست. به دندان مبارک پیغمبر اگر دروغ بگویم.» (۳۰۳:۱۳۶۶،عرفانیان) .
کمفروشی به نان محدود نشده، اصناف در سایر ماکولات هم کمفروشی میکنند: «در سایر بلاد کمفروشی در سلسله خباز بههم میرسد ودر سایر اصناف مذموم است. لکن در دارالخلافه انتشار دارد. در قرار دادوستد تهران چنان شده به تخصیص در مدت گرانی، هرچه را که بخری لابد کم است» (قزوینی، ۷۸:۱۳۷۰). و گرانی نان به گرانی بقیه خوراکیها منجر میشد. حاج محمدحسن امینالضرب در نامهای به آقا محمد تاجر قزوینی مینویسد: «هرچیزی از ماکولات که تصور بفرمایید، ترقی کرده» (ناطق، ۵۵۶:۱۳۸۳) و در این موقع «عموم ماکولات به این واسطه هر روز ده یک بالا میرود» (قزوینی، ۷۸:۱۳۷۰).
اما، به جز خوراکیها از قیمت سایر اجناس کاسته شده و رکود دادوستد، بازارها را به وضعی نیمه تعطیل میکشاند. حاج محمدحسن امینالضرب در ذیالحجه ۱۲۸۷ ق به حاج ابوالقاسم اصفهانی مقیم استانبول درباره بازار تهران نوشت:
«بهطوری کسادی است که یک نفر خریدار در بازار به هم نمی رسد، همه مردم در فکر نان هستند. پول از میان دست و پای مردم به نوعی برچیده شد که یکشاهی از هیچ سمتی نمیتوان کارسازی نمود» (افشار، ۲۱۶:۱۳۸۱)
«روزنامه ایران هم دو ماه بعد در بیست ودوم صفر نوشت: از قرار اخبار تجارتی که از تبریز رسیده است، کسادی بازار و کمی خریدار زیاده از حد است.» (ایران، ۱۲:۱۲۸۸)
با افزایش گرانی و گرسنگی، دزدی و جنایت هم بیشتر شده، ناامنی دامن شهرها و مسیرهای بین شهری را میگرفت. هینریش بروگش (Heinrich Brugsch) درباره گرانی ۱۲۷۷ ق و ناامنی در تهران مینویسد: «با افزایش قیمت نان و اقلام دیگر خواربار و کمبود گندم، دزدی و جنایت هم در تهران زیاد شد و امنیت عمومی به خطر افتاد. مامورین داروغههای تهران حدود بیست نفر را با بریدن گوش، بینی و زبان مجازات کردند. دو نفر دیگر را هم که اتهاماتشان سنگینتر بود، در میدان دروازه نو سر بریدند.» (بروگش، ۵۸۷:۱۳۷۳)
یکی از تجار نیشابور هم در ایام قحطی ۱۲۸۸ ق مینویسد: «راهها سد شد و کسی از خوف عبور نمی کرد. در راه شهر قائن دو نفر را جهت دو من آرد کشتند.» (رضوانی، ۱۴۰:۱۳۴۷) گرسنگی مردم را وادار میکرد ارزشهای اخلاقی و هنجارهای جامعه را زیر پا بگذارند. شاهدان متعددی آدمخواری و مرده خواری را گزارش کردهاند (گرنی و صفتگل، ۱۰۵:۱۳۸۸).) این رفتارها به شیوع بیماریهای واگیردار به ویژه وبا منجر میشد که پس از پایان قحطی جان بسیاری دیگر را میگرفت.
گسترش فقر پیامد دیگری از گرانی بود که دامن صاحبان مکنت و برخی طبقات برخوردار را هم میگرفت. یکی از دیوانیان به ناصرالدین شاه نوشت: «در این سال گرانی، کسانی که صاحبدولت بودند فقیر شدند تا چه برسد به چاکری که مقروض و پریشان بوده است. به سر مبارک اعلی حضرت اقدس شهریاری پریشانی و قرضداری جاننثار را به ستوه آورده است» (دانشگاه تهران، ف۱۴۵۰: سند۰۰۶۰). شکایت شخص دیگری از دیوانیان به شاه، از بحران مالی که گریبانگیر دولت شده حکایت میکند:«دولت انعام مستمری بگیران خود را قطع کرده و حقوق جنسی آنها را به نقد میپردازد. دویست تومان انعامی که در جزو مقرری همه ساله داشتهام قطع شده و سی خروار غله که همیشه از ساوجبلاغ میگرفتم باید به حاکم داده خرواری سه تومان بگیرم» (دانشگاه تهران، ف۱۴۵۰: سند۰۰۹۵). برخی اسناد و شاهدان از گسترش فحشا (سازمان اسناد ملی ایران: سند ۲۹۵/ ۲۵۲۳) و کودکفروشی (ناطق، ۵۶۵:۱۳۸۳) در این سالها حکایت کردهاند.
مجموعه این پیامدها مردم را به اعتراض به حکومت و برپاکردن بلوا میکشاند؛ گویا تنها راه برقراری ارتباط حکومت و حساس کردن آن به وضع موجود برپایی بلوا بود. حکومت در عصر ناصری بهطور متوسط هر سال در یکی از مناطق کشور با اعتراض به کمبود نان روبه رو بوده است. درجه این بلواها از جهت شدت درگیری و آسیبهای جانی و مالی یکسان نبود و گاه به اعتراضات جمعی زنان محدود میشد.
اهمیت بلواهای نان هنگامی مشخص میشود که نسبت آنها را به مجموع اعتراضاتی که از سوی مردم در طول عصر ناصری صورت گرفته بسنجیم. مجموع این آشوبها ۱۹۴ مورد است با عنایت به آنکه بخشی از این خشونتها به درگیری ایلات با یکدیگر، راهزنیهای برخی طوایف همچون ترکمنها و شرارت اقوام دیگر یا یاغی شدن بعضی حکام مانند فتنه سالار محدود میشود و نمیتوان از آنها به «اعتراض مردم در برابر حکومت» تعبیرکرد. آنگاه اهمیت ۴۷ بار بلوای نان در طول عصر ناصری آشکار میشود؛ بهویژه آنکه بلواهای نان در محیطهای شهری رخ میداده که اگر بخواهیم تعداد بلواهای نان را به کل اعتراضات مردمی در جوامع شهری بسنجیم، به نسبت باز هم بزرگتری خواهیم رسید. در این میان، شیراز با ۱۶ بار برپایی بلوا پیشگام اعتراض به گرانی و قحطی بوده است؛ پس از آن، تهران ۱۱ بار، کرمان، اصفهان و تبریز ۴ بار، بوشهر و قزوین ۲ بار و در مشهد، رشت، یزد و اردبیل یک بار بلوای نان اتفاق افتاده است.
جالب اینکه فارس، یکی از غله خیزترین مناطق کشور، بیش از نقاط دیگر شاهد بلواهای نان بوده است. غله خیزبودن این منطقه سبب میشد حکام اعزامی به آن به سرعت زمینهایی را برای خود تحصیل کرده و به ملاکان بزرگی تبدیل شوند. در این وضعیت، حاکم یا دیوانیانی همچون فتحعلیخان صاحب دیوان یا قوامالملک به احتکار غله دست میزدند و اسباب گرانی را فراهم میکردند. به نظر میرسد غرض مردم از شورش جلب توجه شاه به دشواری معیشت خود بوده است. آنها تلاش داشتند با شخص شاه یا حاکم ولایت صحبت کنند و این امر نشاندهنده نبودن گروههای میانجی بین مردم و حکومت یا غیرفعال بودن آنهاست: «روز هفدهم شعبان ۱۲۷۷ شاه از شکار باز میگشت که انبوه چندهزار نفری زنان جلوی او را گرفتند نان خواستند» (آدمیت، ۷۸:۱۳۸۵). در این بین، گاه به سفرای خارجی بهعنوان میانجی با حکومت توسل میجستند: «چنین قرار نهاده بودند که دو گروه تشکیل دهند، گروهی روانه سفارت انگلیس شوند و گروهی به سفارت روس بروند و از وزیرمختار تقاضا کنند از جانب مردم در کار تامین نان شهر با شاه گفتوگو نماید.» (همان: ۷۹) تاسیس صندوق عدالت و مجلس تحقیق مظالم و رسیدگی شخص شاه به عرایض مکتوب شاکیان، خود نشانهای از نبودن گروههای میانجی و سامانهای کارآمد جهت ارتباط حکومت و مردم بود.
- بخشی از یک مقاله
دکتر داریوش رحمانیان
دکتر مهدی میرکیایی
ارسال نظر