طراحی آرم بانک ملی
گروه تاریخ و اقتصاد: سال ۱۳۲۲ در چاپخانه بانک ملی ایران کاری برای من پیدا شد و بهصورت نیمهوقت استخدام شدم. عنوانم نقاش چاپخانه بود، ولی عملا ۹۰ درصد از مراجعات به چاپخانه در زمینه هنرهای چاپی بود.
هفتههای اول و دوم به کارهای آزمایشی دست زدم و توانستم با بسیاری از وسایل چاپخانه از نزدیک آشنا شوم، بهطوری که پس از یک ماه با ویژگیهای بسیاری از ماشینهای چاپ و طرز کار آنها آشنا شدم و روی هم رفته نبض کار را به دست آوردم، از طرفی پس از استخدام در چاپخانه و از دست دادن اوقات بعدازظهر، ناچار بودم همه روزه صبحها زودتر از همه در کارگاه دانشکده حضور داشته باشم و کارهای مرتبط با برنامههای دانشکده را انجام دهم و ظهر خود را به چاپخانه برسانم.
گروه تاریخ و اقتصاد: سال ۱۳۲۲ در چاپخانه بانک ملی ایران کاری برای من پیدا شد و بهصورت نیمهوقت استخدام شدم. عنوانم نقاش چاپخانه بود، ولی عملا ۹۰ درصد از مراجعات به چاپخانه در زمینه هنرهای چاپی بود.
هفتههای اول و دوم به کارهای آزمایشی دست زدم و توانستم با بسیاری از وسایل چاپخانه از نزدیک آشنا شوم، بهطوری که پس از یک ماه با ویژگیهای بسیاری از ماشینهای چاپ و طرز کار آنها آشنا شدم و روی هم رفته نبض کار را به دست آوردم، از طرفی پس از استخدام در چاپخانه و از دست دادن اوقات بعدازظهر، ناچار بودم همه روزه صبحها زودتر از همه در کارگاه دانشکده حضور داشته باشم و کارهای مرتبط با برنامههای دانشکده را انجام دهم و ظهر خود را به چاپخانه برسانم. برای استفاده از دروس نظری که معمولا بعدازظهرها بود، با عجله خود را از چاپخانه به دانشکده میرساندم و پس از پایان کلاس دوباره به چاپخانه برمیگشتم و برای جبران ساعات غیبتم در چاپخانه میماندم و کار میکردم.
اردیبهشت سال ۱۳۳۲ بهعنوان معلم رسمی در دانشکده هنرهای زیبا استخدام شدم. محلی برای زندگی و کارگاهم اجاره کردم. جالب این بود که مبلغ اجارهخانهام بیش از حقوقی بود که از دانشگاه به من پرداخت میشد. از اینرو ناچار شدم برای تامین کمبود هزینه زندگی، فکری بکنم. به چاپخانه بانک ملی ایران مراجعه کردم. قرار شد بخشی از سفارشات چاپخانه را که در تخصص من بود، به من واگذار کنند. به این ترتیب کارهایی که در زمینه اوراق بهادار بودند، به من واگذار میشد. که در نتیجه کمبود مالیمان تا حدود زیادی جبران شد.
تنها ناراحتیام این بود که فرصتی برای نقاشی نداشتم. با شناخت بیشتری که نسبت به هنرهای چاپی داشتم، آرزو میکردم که روزی رشته نامبرده در دانشکده هنرهای زیبای خودمان هم دایر شود. از همان زمان بیشتر کارهایی که انجام آن به من محول میشد، در زمینه هنر گرافیک بود. برای مثال طراحی آرم بانک ملی، اوراق بهادار، نقش اسکناس، نقاشی روی جلد برای فرآوردههای مختلف تجاری و صنعتی، طراحی پوستر، تصویر برای داستانهای کتابهای کودکان و بزرگسالان و بسیاری کارهایی که همه کاملا جنبه گرافیکی داشتند.
خوشبختانه هنوز تعدادی از کارهای نامبرده رادر اختیار دارم. آرم بانک ملی را سال دوم دانشگاه طراحی کردم. سال دوم دانشگاه بودم که به پیشنهاد یکی از بستگان که رئیس حسابداری بانک ملی بود، وارد قسمت چاپ اسکناس شدم حاصل کار در این چاپخانه طراحی چند رقم پول و تغییر و اصلاح آرمهای اوراق بهاددار و چک و البته لوگو (آرم) بانک ملی بود. ایده و طرح اولیه این لوگو از طرحهای هخامنشیان گرفته شده است. من علاقه زیادی به طرحها و موتیفهای دورههای هخامنشیان و ساسانیان دارم.
خوشبختانه طرح این لوگو مورد استقبال رئیس بانک قرار گرفت. آن زمان برای خیلی از شرکتها و سازمانها طراحی لوگو انجام دادم و همه این کارها را با ذوق و سلیقه شخصی و البته با نگاهی عمیق به اصالت ایران و ایرانی انجام دادهام. معتقدم لوگویی در جامعه ماندگار خواهد بود که بسیار ساده و گویا و در عین حال گیرا باشد. هر لوگویی همانند اسم شخص همیشه ماندگار است؛ مگر اینکه ساختار مملکتی عوض شود، همچنان که لوگوی سازمان نفت من، بعد از انقلاب تغییر کرد. البته لوگوی کنونی هم بسیار زیباست.
- خاطرات محمد جوادیپور، به نقل از سایت تاریخ شفاهی
ارسال نظر