جنگ سرد تجاری ارتش سرخ در ایران - 17 سپتامبر 1941

حمیدرضا رمضانی

در شهریور ۱۳۲۰ ارتش سرخ از نواحی شمالی و انگلیسی‌ها نیز از جنوب و غرب به مرزهای ایران تجاوز کردند. بنابراین در تهاجم اولیه آمریکایی‌ها دخیل نبودند و حتی رضاشاه هنگامی‌که با حمله انگلستان و شوروی مواجه شد در نامه‌ای خطاب به روزولت، رئیس‌جمهوری آمریکا، از وی خواست جلوی تهاجم به ایران گرفته شود و نیروهای انگلیسی و روسی از ایران خارج شوند.


نیاز به رساندن تدارکات به شوروی، پای آمریکا را نیز به میدان کشاند. آمریکاییان برای بازسازی و مرمت بنادر جنوب، خط‌آهن، پل‌ها و ... به ایران سرازیر شدند. هدف، رساندن کمک هرچه‌ بیشتر به شوروی بود و در راستای این هدف باید ظرفیت ناوگان ریلی و جاده‌ای ایران با کمک کارشناسان آمریکایی افزایش پیدا می‌کرد. بنابراین واحدهایی از ارتش آمریکا در جنوب و مرکز ایران مستقر شدند تا بر کار انتقال تدارکات به شوروی نظارت داشته باشند.


تنها واحدهای نظامی اشغالگر مستقر در خراسان، نیروهای ارتش سرخ بودند. انگلیسی‌ها فقط از طریق سرکنسولگری خود در مشهد اقدامات تبلیغاتی‌شان را پیش می‌بردند. تنها نمونه قابل ذکر از حضور نظامی انگلیسی‌ها، واحدهایی از یک اسکادران صحرایی بود که طبق الگوی ارتش هشتم بریتانیا بر زره‌پوش‌های سبک ‌سوار بودند و برای کمک به ژاندارمری ایران برای حفظ امنیت جاده زاهدان ــ کرمان و جاده زاهدان - مشهد، البته تا تربت‌حیدریه، از هندوستان به ایران اعزام شده بودند. ولی این نیروها برخلاف روس‌ها که در مشهد، قوچان، بجنورد و سایر شهرهای شمالی خراسان مستقر بودند، تعدادشان اندک و دائم در حال تحرک بود. تعداد نیروهای آمریکایی نیز چنانکه آشکار است، بسیار کم بود. می‌توان گفت سربازان آمریکایی در جریان جنگ جهانی دوم به هیچ عنوان در خراسان مستقر نشدند. البته گاه بازدیدهای پراکنده‌ای از سوی افسران و نمایندگان سیاسی آمریکا صورت می‌گرفت. برای نمونه می‌توان به گزارش فرماندار بیرجند به وزارت کشور در آبان‌ماه ۱۳۲۰ اشاره کرد. فرماندار بیرجند در این گزارش متذکر می‌شود «در دهم آبان‌ماه ۱۳۲۰ هفت دستگاه خودرو حامل سه افسر [آمریکایی] و هشت نفر دیگر از اتباع انگلیس از مشهد وارد بیرجند شده و شب را در کلاته [اکبرآباد ــ متعلق به خاندان علم] گذرانده و صبح روز بعد به سمت زاهدان به راه افتادند.»


غلامحسین بقیعی نیز که در جریان اشغال خراسان، در شهرهای مختلف خراسان نظیر تربت‌جام، فریمان و کاشمر در پست‌های گوناگون نظامی مشغول خدمت بوده است و به مقتضای شغلش به این مناطق سفر کرده، این مطلب را تایید می‌کند. وی می‌گوید: «سربازان آمریکایی در تهران بود[ند] و [در] خوزستان. در خراسان نخیر من ندیدم، نبود. [نیروهای] انگلیس هم نبود[ند]. وقتی زمان جنگ بود، افسران انگلیسی می‌آمدند، هیات‌ها می‌آمدند، ولی اینجا منطقه روس بود ...»


آمریکایی‌ها حتی سال‌ها قبل از جنگ، در خراسان حضور داشتند. در اواخر دوره قاجاریه، آمریکا در مشهد بیمارستانی احداث کرده بود که تا قبل از احداث بیمارستان شاه‌رضا -امام‌رضا(ع) فعلی-مدرن ترین بیمارستان شهر بود. این بیمارستان در کنار خندق و باروی شمال شرقی شهر قرار داشت و از سمت جنوب با کوچه ترک‌ها دیواربه‌دیوار بود. در اصلی آن هم روبه‌روی کوچه باغ نادری واقع شده بود. از توضیحات بقیعی در کتاب مزار میرمراد چنین استنباط می‌شود که این بیمارستان توسط میسیون‌های مذهبی آمریکایی اداره می‌شده است. این بیمارستان دارای چاه آب با پمپ بادی، موتور برق، کلیسا و کتابخانه بود. مشهدی‌ها به این بیمارستان، «مریضخانه ینگی‌دنیا» می‌گفتند.




اما در دوران اشغال ایران، اتباع آمریکایی به شکل دیگر در خراسان به فعالیت مشغول بودند. برای روشن‌شدن موضوع، بهتر است به زمینه‌های حضور مستشاران آمریکایی در ایران اشاره شود. اشغال ایران باعث شده بود اقتصاد ایران دچار آشفتگی شود. کمی نان و خواربار و گسترش بیماری‌های همه‌گیر و نیز انتظارات نیروهای اشغالگر مبنی بر چاپ اسکناس بیشتر و ... بر این آشفتگی دامن می‌زد. در این شرایط دولت ایران تصمیم گرفت با استخدام مستشاران آمریکایی به اوضاع پریشان اقتصادی ایران سروسامان دهد. مجلس سیزدهم در آبان‌ماه ۱۳۲۱ با استخدام این مستشاران موافقت کرد و پس از تصویب مجلس، دکتر میلسپو به همراه هیاتی از مستشاران اقتصادی و نظامی وارد ایران شد. دکتر میلسپو پیش از این نیز در ایران فعالیت کرده بود. وی در سال ۱۳۰۱ به‌عنوان کارشناس مسائل اقتصادی به ایران آمده بود اما به دلیل عدم موفقیت و کارشکنی‌های انجام‌شده، ناچار به استعفا گردید و از ایران خارج شد. اما او این‌بار اختیارات بسیار گسترده‌ای را برای بازسازی اقتصاد ایران دریافت کرده بود. مسائلی مانند تعدیل بودجه، تامین خواربار عمومی، تثبیت قیمت‌ها، حل مساله حمل‌ونقل، ایجاد کار، تولید و ... از جمله وظایف او بودند. وی در جلسات کابینه هم شرکت می‌کرد. کم‌کم دامنه فعالیت‌های او بسیار گسترده شد. میلسپو حتی اجازه یافته بود برای فائق‌آمدن بر مشکلات اقتصادی به وضع قانون بپردازد.


همان‌طورکه عنوان شد دکتر میلسپو، عده‌ای از کارشناسان مالی و نظامی را نیز با خود به ایران آورد. از جمله سرهنگ شوارتسکف را مامور بازسازی ژاندارمری ایران کرد. از جمله افراد دیگری که همراه وی به ایران آمدند، فردی به نام پل گوردون بود که از جانب میلسپو به مدیریت دارایی استان خراسان (پیشکار دارایی خراسان) انتخاب گردید.


در ژانویه ۱۹۴۴م/ دی‌ماه ۱۳۲۲ش، پل گوردون از جانب دکتر میلسپو به مدیریت دارایی استان خراسان (پیشکار مالیه خراسان) برگزیده شد، اما روس‌ها تا چهارماه بعد، یعنی تا آوریل ۱۹۴۴/ بهار ۱۳۲۳، به وی اجازه ورود به خراسان را نمی‌دادند.


استاندار خراسان، منصور، نیز چندان مایل نبود مسوولیت‌های دارایی و اقتصاد خراسان را به یک آمریکایی بسپارد. هرچند منصور برای دانش و مهارت آمریکاییان احترام قائل بود، ولی تردید داشت که یک خارجی تازه‌وارد و ناآشنا به زبان، بتواند از عهده اداره امور اقتصادی و مشکلات ویژه آن در خراسان تحت اشغال برآید. بنابراین کمک چندانی به گوردون نمی‌کرد و البته در کار او کارشکنی هم نمی‌کرد.


گوردون بلافاصله پس از ورود به خراسان، مشغول به کار شد و در عرض یک ماه اول فعالیتش، بهبود محسوسی در کمیت و کیفیت نان جیره‌بندی به‌وجود آورد. وی همچنین قند و شکر احتکارشده در انبارهای دولتی را وارد بازار کرد. در نتیجه این اقدامات بازار آزاد (سیاه) قند، شکر، چای و پارچه از رونق افتاد و قیمت‌ها به‌طور قابل‌ ملاحظه‌ای پایین آمد.


بااینکه سیل کمک‌های آمریکا به شوروی همچنان سرازیر بود، مطرح‌شدن قضیه نفت‌شمال تا اندازه‌ای روابط دو کشور را در ایران تحت الشعاع قرار داد. روزنامه ایزوستیا در سرمقاله خود، دولت ساعد را متهم ساخت که شرافت و استقلال کشورش را به اربابان خارجی فروخته است. و برای‌ اینکه خوانندگانش مبادا درباره اربابان خارجی در شک و تردید باقی بمانند، با این سوال به نوشته خود ادامه داده بود:«نیروهای آمریکایی چه حق دارند که در خاک ایران باشند؟ به خلاف انگلیس و روسیه مگر آمریکا دراین‌باره با ایران قراردادی به امضا رسانده...؟»


اما می‌توان گفت که روزنامه‌های وابسته به شوروی، حتی قبل از طرح قضیه نفت شمال، حملات خود را علیه گوردون آغاز کرده بودند. روزنامه «راستی» در مقاله‌ای با عنوان «آقای‌گوردون چرا قماش (پارچه) نمی‌دهند»، نوشت: «مدت یکسال‌ونیم است که به اهالی بیچاره خراسان به هر نفر سه متر پارچه داده‌اند و مردم در این زمستان سرد بدون لباس و پوشاک مانده و با گرانی بازار سیاه قادر نیستند لباس تهیه کنند. آیا تشکیلات عریض و طویل دارایی و استخدام مستشار خارجی با حقوق گزاف، برای این است که مردم برهنه و گرسنه باشند و امثال ماکویی ۷۰۰هزار ریال بدزدد و با ماشین اداره هم فرار کند.»


با بازشدن راه دریای سیاه برای ارسال کمک به شوروی، در ۱۳۲۳ ایران اهمیت ارتباطی خود را تا اندازه‌ای از دست داد. اینجا بود که روس‌ها از نفوذ بیش از اندازه آمریکایی‌ها در ایران نگران شدند و به این فکر افتادند که به‌هرشکل ‌ممکن رقیب را از صحنه خارج کنند. از دید ماموران شوروی، آسیب‌پذیرترین موضع آمریکا هیات اقتصادی دکتر میلسپو بود. بنابراین کارشکنی‌های علنی و مخفی در تمام نقاط کشور و از جمله خراسان علیه این هیات آغاز شد.


در پاییز ۱۹۴۴ گوردون در ملاقات با اسکراین، سرکنسول انگلستان متذکر می‌شود که: «… عدم همکاری و حتی کارشکنی ماموران اداره خودش [دارایی خراسان]، ادامه کارش را غیرممکن ساخته بود. مبارزه او برای گردآوری غله که به آن خوبی آغاز شده بود به مانع برخورد، اقداماتش برای تامین و توزیع عادلانه ضروریات زندگی نیز به همین سرنوشت دچار شد.»


به عقیده اسکراین، ماموران اداره دارایی بدون داشتن یک پشتوانه محکم جرات نمی‌کردند از دستورات نماینده حکومت مرکزی سرپیچی کنند و این پشتوانه، روس‌ها بودند. وی می‌نویسد: «اطلاعات شخصی من که منابع آن در اختیار گوردون نبود این نظر را تایید می‌کرد. با ورود سرکنسول جدید شوروی، آبراموف و مدیر جدید روابط‌ عمومی پادگان ارتش سرخ، سروان پیکولین، روس‌ها برنامه‌های تبلیغاتی و عملی زیادی را در دستور کار خود قرار دادند. آنها فکر می‌کردند: «ایامی بهتر از این در انتظار مردم است، پس چرا آمریکایی‌ها از این بابت باید کسب اعتبار کنند. شوروی تنها دوست واقعی ایران ستمدیده است، نه بهره‌کشان استعمارگر انگلیسی، یا سرمایه‌داران حریص «وال استریت» [آمریکایی‌ها] که میلسپو عامل آنها است.» آقای گوردون و من، هم‌عقیده بودیم که عجالتا خط‌‌مشی روس‌ها این است که در پشت صحنه با محتکرین و سوءاستفاده‌چیان همکاری می‌کنند. در منطقه آنها اتحاد نامقدسی بین کمونیست‌ها و بی‌رحمانه‌ترین شکل سرمایه‌داری شکل گرفته بود.»[۹۳] در نهایت به‌دلیل کارشکنی‌های فراوان ماموران داخلی و نیز روس‌ها، در اواخر پاییز ۱۹۴۴/ ۱۳۲۳، پل گوردون از مقام خود استعفا داد و به دکتر میلسپو در تهران ملحق شد.


سوالی که در ذهن مطرح می‌شود، این است که چرا روابط روس‌ها و آمریکاییان به سردی گرایید و منجر به رقابت و حتی کارشکنی در اقدامات یکدیگر (در نقاط مختلف و از جمله در ایران) شد؟ در پاسخ باید گفت: با قطعی‌شدن شکست آلمان در جنگ و ازبین‌رفتن دشمن مشترک، پای منافع هریک از دول متفق به میان آمد. همچنین مداخلات شدید آمریکاییان، حضور مستشاران مالی، نظامی و ژاندارمری مانند دکتر میلسپو و سرهنگ شوارتسکف در ایران، تمایل آمریکا برای به‌دست‌گرفتن بازار اقتصادی ایران، کم‌شدن اهمیت ارتباطاتی ایران و مهم‌تر از همه کوشش‌های شرکت‌های نفتی آمریکا برای به‌دست‌آوردن امتیاز نفت شمال، نگرانی شدید روس‌ها را برانگیخته بود و بنابراین رقابت و دشمنی پنهان و آشکار این دو متحد سابق را به همراه آورد.


دکتر میلسپو پس ‌از آنکه نتوانست از عهده مشکلات برآید، در اسفند‌ماه ۱۳۲۳ش، ایران را ترک کرد و پل گوردون، پیشکار مالیه سابق خراسان، نیز به همراه رئیس خود از ایران خارج شد.


- بخشی از یک مقاله


برخی منابع:

- ر.ک: لویی رابینو، دیپلمات‌ها و کنسول‌های ایران و انگلیس، ترجمه و تالیف: غلامحسین میرزاصالح، تهران. نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۱۴۸

ــ سرکلار مونت اسکراین، جنگ‌های جهانی در ایران، ترجمه: حسین نجف‌آبادی فراهانی، بی‌جا، انتشارات نوین، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۲۳۵

- حسین الهی، روزنامه و روزنامه‌نگاری در خراسان از شهریور ۱۳۲۰ تا مرداد ۱۳۳۲، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص۳۹۳ــ۳۹۲