شایعهای که پیرامون یک عکس شکل گرفت
این امیرکبیر نیست!
گروه تاریخ و اقتصاد : چندی است که یک عکس سیاه و سفید قدیمی منسوب به امیرکبیر در شبکههای مجازی و اینترنت همچون شبحی سرگردان میچرخد! اما پیش از هر توضیحی باید یادآور شویم که این عکس میرزا تقی خان بهنام عمادالملک، از نزدیکان دربار ناصرالدین شاه و مستوفی وقت آذربایجان در دوران ولیعهدی مظفرالدین شاه بوده است بنابرین هیچ ربطی به میرزا تقیخان امیرکبیر ندارد. اما عامل این انتساب نادرست چه بوده است؟
چندی پیش مدیر سایت آلمانی زبان ارنست هولتسر، عکاس و مهندس آلمانی در قرن نوزدهم، دست به «به روزسازی» این سایت زد و عکسهایی را در دیدرس مخاطبان خود قرار داد که پیشتر در فضای وب موجود نبود.
گروه تاریخ و اقتصاد : چندی است که یک عکس سیاه و سفید قدیمی منسوب به امیرکبیر در شبکههای مجازی و اینترنت همچون شبحی سرگردان میچرخد! اما پیش از هر توضیحی باید یادآور شویم که این عکس میرزا تقی خان بهنام عمادالملک، از نزدیکان دربار ناصرالدین شاه و مستوفی وقت آذربایجان در دوران ولیعهدی مظفرالدین شاه بوده است بنابرین هیچ ربطی به میرزا تقیخان امیرکبیر ندارد. اما عامل این انتساب نادرست چه بوده است؟
چندی پیش مدیر سایت آلمانی زبان ارنست هولتسر، عکاس و مهندس آلمانی در قرن نوزدهم، دست به «به روزسازی» این سایت زد و عکسهایی را در دیدرس مخاطبان خود قرار داد که پیشتر در فضای وب موجود نبود. در جریان این به روزرسانی سایت هولتسر، ذیل هر عکس توضیح مختصری در باب مکان و زمان عکسها نوشته شده که خطای تاریخی مذکور هم در همین جا رقم خورده است؛ نشاندن نام امیرکبیر به جای مستوفی آذربایجان به دلیل شباهت صوری! حال آنکه هولتسر ۱۰ سال پس از قتل امیرکبیر وارد ایران شده است!
محمد عاصمی، روزنامهنگار و پژوهشگر، سال ۱۳۵۴ طی مقالهای در باب زندگی و حضور ارنست هولتسر، چنین نوشته است:
ارنست هولتسر ( ۱۹۱۱- ۱۸۳۵) اواخر سال ۱۸۶۳ از لندن به پترزبورگ رفت از آنجا وارد آستاراخان شد. سپس به تهران آمد و بنا به ماموریت خود سر از اصفهان درآورد و قریب ۲۰ سال از زندگی خود را در این شهر گذراند. او نه مستشرق است، نه ایران شناس، نه نویسنده و مسافر و سیاح و نه سیاستمدار که خواسته باشد به تحقیقات علمی بپردازد و در فن ویژهای مطالعه کند و در اشاعه مرام و مذهب و سیاستی بکوشد یا آنکه به قصد آگاهی رئیسان و بالاتران خود گزارشی از چگونگی اوضاع ایران بدهد.
«هولتسر» یک تلگرافچی متوسط الحال از شهرکوچکی در آلمان بود که به شغل خود وارد بود و کارشناس فن خود بهشمار میرفت که ظاهرا یا براثر اتفاق یا بهعلت ارتباطات تجاری که کسان و همکاران او با دستگاههای بازرگانی یا سیاسی و نظامی انگلیس داشتند ماموریت یافت تا در تلگرافخانه اصفهان کار کند. در این دوران، ارتباط تلگرافی بین لندن و هندوستان برای دولت انگلیس یک مساله حیاتی بود و کشیدن سیم تلگراف، پس از گذشتن از سرزمین وسیع تزارها فقط از راه ایران میسر میگردید.
در سال ۱۸۵۷ شورش عظیم هند شرقی آغاز شد و رساندن خبری از لندن به دهلی دو، سه ماه طول میکشید و از همین جهت ایجاد وسایل سریع ارتباط که در اروپا داشت متداول میشد، برای انگلستان یک امر فوری و فوتی به شمار میرفت.
از این گذشته، پس از تصرف هرات توسط قوای ایران و جنگ ایران و انگلیس درسال ۱۸۵۷ که به اشغال جزیره خارک و لشگرکشی به بوشهر و خرمشهر منتهی شد، دولت امپراتوری انگلیس، سیاست جهانگیری ظالمانه را، پس از انعقاد قرارداد پاریس، به سیاست نفوذ مسالمتآمیز مبدل کرد و به فکر ایجاد پایگاههای اقتصادی در ایران افتاد و کسب امتیازات متعدد، وسیله اعمال این روش جدید بود.
حکام در ایالات و ولایات، فعال مایشاء بودند و حتی حق داشتند حکم قتل صادر کنند. قسمت عمده درآمد کشور صرف خوشگذرانی شاه و درباریان میشد، بنابراین هر امتیازی که سودی برای این گروه همراه میآورد و درآمدی نصیب آنها میکرد، قابل تصویب بهشمار میرفت و چهبسا، همین رجال قاجار، امتیازی کسب میکردند و آنها را به بیگانگان وامیگذاردند. البته هدف عمده این بود که پولی به دست آید تا صرف عیش و نوش شود.
نخستین مظهر این سیاست، کوشش انگلیسها برای بهدست آوردن سیم تلگراف در ایران بوده است. در سال ۱۸۶۲ یک هیات نظامی انگلیسی به ایران آمد و مذاکره درباره سیمکشی بین خانقین، تهران و بوشهر با دولت ایران شروع شد و بعدا قراردادی منعقد شد که طبق آن کار سیمکشی توسط نظامیان انگلیسی و به خرج دولت ایران انجام گیرد. اداره سیمها نیز، برای مدت پنج سال به افسران انگلیسی واگذار شد. سال ۱۸۶۶ سیم تلگراف ایران، به قفقاز متصل شد و در سال ۱۸۶۷، خط دیگری بین تهران و لندن کشیدند که در۱۲ ژانویه ۱۸۷۰ قابل بهرهبرداری شد.
میدانیم که تلگرافخانهها در طول و عرض کشور چه اهمیتی برای سیاست استعماری انگلیس داشت. دستگاههای تلگراف بهمنزله گوش و چشم شاه بودند و رئیسان تلگرافخانهها، در شهرها و در طول راهها، فقط اخباری را به تهران و به رجال ایران مخابره میکردند که با سیاست دولت انگلیس توافق داشت. آنها مشیر و مشار سران کشور در تمام ولایات بودند. به آنها حقوق برون مرزی تعلق میگرفت، تا بدان پایه که مجرمان در کنار آنها پناه میجستند و ماموران ایرانی حق دخول درمحوطه تلگرافخانهها را نداشتند. تلگرافخانههای انگلیس، محل امنی برای یاغیان و اشرار شده بودند. این وضع ادامه داشت تا سال ۱۹۳۰ که دولت ایران، تمام تاسیسات را تحویل گرفت.
با کسب امتیاز سیمکشی، راه برای اخذ امتیازات دیگر توسط بیگانگان، بهخصوص دو دولت روس و انگلیس و بهویژه هنگام زمامداری میرزاحسین خان سپهسالار باز شد و اوج آن، قرارداد با رویتر در سال ۱۸۷۲ بود که اگرچه اجرا نشد، اما اثرات آن با تاسیس بانک شاهنشاهی درسال ۱۸۸۹، کلیه منابع اقتصادی و مراکز سیاسی را در اختیار و تحت نفوذ عوامل بیگانه درآورد. بنابراین، ۲۰ سالی که «هولتسر» در ایران گذرانده، دوران آغاز زوال حکومت قاجار است. دورانی که نفوذ بیگانگان «بهطور مسالمتآمیز» و بدون جنگ رو به فزونی رفته و در نتیجه، فساد و بیحالی و زبونی و تمکین از اجانب، چرخهای کشور را از کار بازداشته است. هولتسر در مقدمه کتابش اشاره میکند که علت اساسی نوشتن این یادداشتها همین است که:
«... از چند سال پیش به این طرف بسیاری عوامل بیگانه که اغلب سبک اروپایی دارند در این کشور نفوذ میکنند؛ عمارات کهن، عادات و آداب ( حتی طرز لباس پوشیدن) تدریجا از بین میرود، بهطوری که تا چند سال دیگر بسیاری از آنچه را که شاردن و تاورنیه توصیف کردهاند دیگر پیدا نتوان کرد... .»
چه کسی است که نداند ظلالسلطان اصرار داشت آثارتاریخی ایران را که بانیشان رجال قاجار نبودند، نابود سازد؟
«هولتسر» به حوادث تاریخی و سیاسی اشارهای نکرده، یادی از قرارداد «رویتر» در سال ۱۸۷۲ نمیکند. ظاهرا ازجنگهای اروپا و حتی تاسیس دولت آلمان در ورسای، یا قحطی سال ۱۸۷۲-۱۸۷۱ خبری ندارد و این، بیتوجهی ناظر براین واقعیت است که به اهمیت و عواقب این وقایع پی نبرده و تنها به کار خود میپرداخته و محیط خود را مطالعه میکرده است. «هولتسر» آدمی است که فقط درفن خودش کارشناس است. معلومات او درباره تاریخ و فرهنگ ایران به حدی محدود است که شگفتانگیز به نظر میآید. معهذا کوشش و تلاش این مرد برای تفحص درتاریخ دوران انحطاط قاجار و تحقیق دراوضاع اقتصادی و اجتماعی و دانش عوام در آخرین دهههای قرن نوزدهم میلادی را که هم دریادداشتهایش وصدبار بیشتر در عکسهایی که از طرز زندگی و کار اصفهانیان و مشاغلشان و تجارتشان و کشاورزیشان و فرهنگشان باقی گذاشته، بسیار ارزشمند است. «هولتسر»، شرحی نسبتا مفصل درباره کاسبکاران و پیشهوران اصفهان، مانند: برنجکوب، آسیابان، آجرپز، کاشیکار، نانوا، سقا، پنبهزن، روغنکش، کشاورز، بازرگانان، علما و ماموران دولتی میآورد که برخی از آنها برای ما تازگی دارد.
بسیاری از آداب و رسومی که امروز دیگر متداول نیست دراین یادداشتها ثبت شده است. شرح مراسم عروسی و عزا که خود ناظر آنها بوده، نکاتی دربردارد که با مطالعه رسوم بخشهای دیگر، محقق را به نتایج مهمی میرساند. اطلاعات او درباره صنایع و آمار صنعتی، راهگشا در جهت مطالعه درعلل افول صنعت ایران پس از ورود اجناس اروپایی بوده است.
چنین است که هولتسر را باید بهعنوان یک تلگرافچی بهحساب آورد که با یک زن اهل جلفای اصفهان ازدواج کرده و بر حسب سرنوشت عکسهایی تاریخی هم از شهرها و کاروانسراها و مناطق باستانی ایران گرفته است اما هرگز و در هیچ زمانی امیرکبیر در قاب او ظاهر نشده است!
ارسال نظر